گروه اقتصادي: مقدمه: ضرب المثلی در زبان هلندی وجود دارد که میگوید (با هر چه میخواهی شوخی کن، فقط با اداره مالیات شوخی نکن.) اما در ایران ظاهرا قضیه کاملا برعکس است و نتیجه این وارونگی، درآمدهای غیرشفاف، جابهجاییهای مالی پنهان و مکانیزم مالیاتدهی غیرمنصفانه است. و این ضعف سیستم مالیاتی ایران موجب اختلاسها، دزدیها، رشوهها و منشا تمامی فسادهای مالی میشود.
محمد سفری
ثبت نامه برای دریافت دور دوم یارانه به پایان رسید و طبق گزارش محمدباقر نوبخت، بیش از 73 میلیون نفر برای دریافت یارانه ثبتنام کردهاند. پیش از شروع ثبت نام، دکتر روحانی از مردم درخواستی دوستانه کرده بود که چنانچه واقعا به این مبلغ احتیاج ندارند از آن انصراف دهند تا دست دولت برای سرمایه گذاری در بخشهای زیربنایی و راهاندازی فضای کسب و کار که در سالهای گذشته به شدت دچار رکود شده بود باز باشد اما با ضدتبلیغهایی که صدا و سیما در این راستا انجام داد این تفکر غلط در سطح جامعه بوجود آمد که گویا مردم در مقابل دولت قرار گرفتهاند و حال که تعداد انصرافیها ناچیز است نشانگر سقوط مقبولیت دولت دکتر روحانی در جامعه است.
طبق قانون، دریافت یارانه حق هر ایرانی است و تمام ایرانیها حق دریافت یارانه را دارند. بنابراین آمار بالا یا پایین تعداد ثبتنام کنندگان به هیچ عنوان نمیتواند معیار سنجش محبوبیت دولت در نزد مردم باشد. اما فارغ از این بحث، نتایجی که از ثبت نام دریافت یارانه بدست آمد بسیار مضحک به نظر میرسد. به گفته عزت اله یوسفیانملا عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، بیش از 60 درصد از متقاضیان دریافت یارانه، درآمد ماهانه خانواده خود را زیر 600 هزار تومان عنوان کردهاند. این یعنی حدود 45میلیون ایرانی در خانوادهای زندگی میکنند که درآمد کل خانواده کمتر از 600 هزار تومان در ماه است! با نگاهی به اجتماع به راحتی میتوانیم دریابیم این رقم چقدر دور از واقعیت و مصنوعی است. نمیشود انکار کرد درصدی از جامعه در مناطق محرومی زندگی میکنند که درآمد خانواده کمتر از این مبلغ است اما اینکه 60 درصد خانوارهای ایرانی درآمد ماهانه زیر 600 هزار تومان دارند بیشتر شبیه یک جوک بیمزه است. اما این آماری است که از بررسی خوداظهاری مردم به عنوان معیاری برای دریافت یارانه بدست آمده است. بنابراین مشکل از کجاست؟
چرا اطلاعات غیرواقعی است؟
در غرب اداره کشور بر اساس دریافت مالیاتهاست. بنابراین دولت اشراف کاملی بر نحوه درآمدها، پرداختها و داراییهای مردم دارد، و با توجه به شفافیت میزان گردش مالی افراد، سیستم مالیاتی سالم و عادلانهای به وجود آمده است. بطوریکه ضرب المثلی با چنین مضمونی در غرب وجود دارد. (با هر چه میخواهی شوخی کن، اما با اداره مالیات شوخی نکن.) مفهوم این ضرب المثل این است که دادن اطلاعات غلط به اداره مالیات جرم بزرگی است و مجازات سنگینی در پی دارد و جزو خطوط قرمز دولتها محسوب میشود. (اخيرا مدير باشگاه بايرن مونيخ ، يكي از بزرگترين باشگاههاي جهان، در آلمان به خاطر فرار مالياتي به 3/5 سال زندان محكوم و در حال حاضر در زندان به سر ميبرد) اما در ایران قضیه کاملا برعکس است. مردم نه تنها با سیستم مالیاتی شوخی میکنند، بلکه آن را دست هم میاندازند! فرمهای خوداظهاری مالیاتی و دادن اطلاعات نادرست هنگام ثبت نام دریافت یارانه مثالهای مشخصی برای این حرف هستند.
ضعف دولت برای راستی آزمایی اطلاعات داده شده یکی از دلایل اصلی این اتفاق است. همچنین اقتصاد ایران کاملا متکی به درآمدهای نفتی است و پولی که بیزحمت به دست بیاید گاهی موجب انحراف نیز میشود. در ایران هم گاهی با تزریق پول به بخشهای نامتناسب فضای آلودهای بوجود میآید که در آن مشاغل مرتبط با دلالی رونق میگیرد و از آنجایی که دارندگان ثروتهای کلان و وابستگان به نهادهای قدرت غیرمشروع، منافع خود را در نامشخص بودن جابهجاییهای مالی میبینند، به این فضای ناسالم دامن میزنند و در این فضای غبارآلود اعتماد جامعه به نظام از بین میرود.
چرا ایرانیها دوست ندارند مالیات بدهند؟
در آمریکا 15 درصد از مالیات هر خانواده مستقیما به حساب مدارسی که در آن ناحیه وجود دارد واریز میشود و از طرفی در بسیاری از ایالات، مدیران مدارس با رای مستقیم مردم محلی تعیین میشوند. با همین مثال ساده میشود فهمید چرا در غرب شهروندان به مالیاتدهی خود میبالند ولی در ایران مردم دست به هر کاری میزنند تا از مالیات فرار کنند. دلیلش هم بسیار روشن است زیرا در ایران نحوه هزینهکرد مالیاتها به شدت مبهم است و شهروندان نمیدانند مالیاتهایشان در کجا و چگونه هزینه میشود. بنابراین به مالیات به چشم یک مقوله مزاحم، غیرضروری و اجباری نگاه میکنند و به آن اعتقادی ندارند.
از طرفی قشر متوسط و پایین جامعه مانند کارمندان و کارگران که تنها طبقهای هستند که مالیات تمام و کمال از آنها دریافت میشود، با مشاهده اختلاسها، رشوهها، فسادهای مالی در سطح کلان و فرارهای مالیاتی دارندگان قدرت و ثروت در جامعه، میل به اعلام درست و دقیق میزان داراییهای خود را از دست میدهند. در چنین شرایط و چنین جامعهای سنجش میزان محبوبیت دولت با مقولهای همچون ثبتنام یارانه کاملا نادرست و حرفی به گزاف خواهد بود.
نقش دولت در این میان چیست؟
در ابتدا دولت باید تمام تلاش خود را به کار گیرد که فضایی بوجود بیاورد تا رسانهها بتوانند به فسادهای مقامات بیترس و واهمه بپردازند و مسائل پشت پرده را افشا کنند. هرچند که ممکن است این امر تا حدودی خارج از توان دولت باشد اما باید در این راه گام بردارد. در مرحله بعدی به گمانم بهتر است دولت به جای اینکه آن ده میلیون خانوار شناسایی شده که تمکن مالی دارند را از دریافت یارانه محروم کند و به این ترتیب امورات خود را پیش ببرد، قرص و محکم پیگیر شود که چرا بسیاری از خانوادهها در این زمینه اطلاعات نادرست دادهاند؟
در نهایت باید بپذیریم مسئله داراییها و درآمدها یک مشکل بغرنج و آزاردهنده است که ریشه در مسائل مهم و اساسی دارد و گاهی در اتفاقات خاصی مانند خود اظهاری درآمد ماهانه برای دریافت یارانه خود را نشان میدهد. حال باید ببینیم دولت تا چه میزان توانایی راستیآزمایی دارد. آیا میتواند جلوی این فرهنگ بد را بگیرد و یا با تعلل و تغافل موجب ادامهی این روند میشود.