گروه مقالات: دولت یازدهم با شعارهای تدبیر، امید، اعتدال، راستگویی و درستکاری و ... اعتماد قاطبه ملت شریف را بدست آورد. پرواضح است که راه تداوم این اعتماد عمل به همان وعده ها و شعارهاست. اگر ما از بین وعده ها تنها شعار راستگویی را بعنوان نمونه بیرون بکشیم و در مورد آن داد سخن برانیم شاید این یک مورد تضمینی مهم برای اجرایی شدن باقی وعده ها باشد. راستگویی غیر از این نیست که بر آنچه وعده کرده اید عمل نمایید چرا که مردم به آن وعده اعتماد کرده اند و رای خود را بر آن سرمایه گذاری نموده اند. سود آوری حاصل از این مشارکت چیزی جز عمل و اقدام در راستای آن وعده ها نیست.
رییس جمهور محترم خود به کرار از پیام 24 خرداد حرف می زنند اما گویا مخاطب اصلی این پیام باید علاوه بر اینکه عده ای که گاه و بی گاه بر سر راه دولت سنگ اندازی می کنند، خود دولت باشد! مگر پیام 24 خرداد "نه" به رویه دولت قبلی و تغییر به گفتمان اعتدالگرایی نبود و حال باید این سوال اساسی را از دولتمردان پرسید که شما بعنوان قوه اجرایی این فرایند تغییر را چگونه تعبیر و تفسیرکرده اید؟ مگر این پیام چیزی جز مسولیت پذیری دولتمردان بوده و امروز دولت چگونه در برابر خواست و اراده به حق مردم و نیروهای وفادار و دلسوز خود پاسخگو بوده است؟
اگر قرار بود که همان نیروهای قبلی با اندک تغییراتی همچنان بر مسند قدرت باشند پس خواست مردم برای تغییر چه می شود! خوب است دولت راستگویان، صداقت را از خود شروع کند و پیام 24 خرداد را به معنای واقعی تکریم نماید. امروز دلسوزان و فعالین حماسه 24 خرداد به کرار به دولت این هشدار را می دهند اما گویا چشم و گوش های دولت بیشتر به حاشیه رفته و تنها معطوف شده به همان گروه اندکی که با افراطی گری سعی در جلب توجه عمدی دولت دارند.
گویا آن گروه افراطی در به حاشیه راندن دولت موفق بوده اند که امروز چنین دولتمردان را از یاران اصلی خود دور نگه داشته اند. افراطیون همواره سعی داشته اند تا با کنش های خود واکنش دولت را برانگیزانند که حتی گاهی مواضع تند رییس دولت یازدهم نیز به نوعی می تواند پرداختن به حاشیه باشد. در گفتمان اعتدال جواب خشم را با خشم نمی دهند بلکه خشم خود یک منطق ضعیف است و شاید راه چاره کار فرونشاندان آن با آرامش آگاهانه است. بجای مبارزه رودررو با افراط، شاید بهتر آن باشد که جبهه اعتدال را گسترش داد و توجه خود را بر گفتمان سازی و توسعه نیروی انسانی اعتدالگرا داد.
اما امروز کار بجایی کشیده است که رییس جمهور دولت تدبیر و امید می گویند: "به استاندارهای محترم توصیه میکنم اگر مواردی از فرمانداران یا بخشداران معتقد به راه دولت و مجری چهارچوبها و برنامههای دولت نیستند و یا شایستگی لازم را ندارند برای تغییر آنها اقدامات لازم را انجام دهند." حال باید پرسید آیا امروز تمامی مدیران دولتی انتخاب خود همین دولت هستند که حال بایست در بوته آزمایش قرار گیرند که بروند یا بمانند؟ بعد از گذشت یک سال از انتخاب دولت تدبیر و امید همچنان حاصل این انتخاب در شهرستان های کشور تنها به ابقا یا جابجایی اندک فرمانداران در شهرستان ها منتج شده است و باقی مسولین ادارات دولت قبل کماکان بر سر کار هستند!
به راستی اگر آنان همان مدیران قبلی هستند آیا برای آزمایش آنها یک دوره هشت ساله کافی نبود تا جایی که در انتخابات مورد ارزیابی مردم قرار گرفتند و با انتخاب گفتمان و منش اعتدالگرایی به نحوی زنگ تغییر را برای آنها نیز به صدا درآوردند. چرا دولت نمی خواهد مسولیت پذیر انتخاب هایش باشد تا اگر مدیری بر خلاف مشی دولت و قانون حرکت کرد با قاطعیت با آن برخورد شود!
امروز مشاهده می شود اگر مدیری از دولت قبل هنوز بر مسند قدرت باقی مانده است رویه ای خلاف مشی دولت داشته باشد، برای کنار زدنش بایست کلی زمینه چینی کرد که مبادا دولت به فلان و بهمان حرکت افراطی متهم نشود! اما این یک نکته بدیهی است که اگر دولت تدبیر و امید به پیام 24 خرداد پایبند نباشد و عمل نکند بایست گفت که راه را بیراهه رفته است چرا که ملاک رای مردم بر همان برنامه ها، شعارها و وعده ها بوده است.
ولی دولت می تواند با افکار عمومی ارتباطی بی واسطه و راحت تر داشته باشد تا به درستی و بدون واسطه بازخوردها را اذهان عمومی بگیرد. امروز مشاهده می شود این ارتباط مردمی کم رنگ شده است و اگر مردم از طریق ادارات و نهادهای ذی ربط پیامی دارند از آنجا که آن ادارت رنگ تغییر به خود ندیده است دغدغه ای ندارند تا بعضاً این پیام ها را به گوش دولت نرسانند. اگر سری به فضای مجازی و روزنامه ها بزنید هر روز نوشتارهایی دال بر هشدار به دولت برای سروسامان دادن به نیروی انسانی متعهد به خویش می بینید اما گویا همین پیامها هم به گوش دولت نمی رسد!
البته وقتی که دولت قلبِ نظام ارتباطی خویش یعنی معاونت ارتباطات دفتر رییس جمهور را در اختیار سخنگویِ جدی ترین رقیب انتخاباتی خود قرار می دهد باید هوادارن خویش را در هاله ای از ابهام ارتباطی قرار دهد. درست است در مرام اخلاقی می گوییم که زنده باد مخالف اما قبل تر از آن واجب است که موافق و همراه خود را نیز تکریم گوییم. اگر در منش ما زنده باد مخالف است موافق که بایست جای خود داشته و گرنه این چه کاریه به قیمت راضی کردن مخالفان، موافقان خود را قربانی کنیم! دولت مواظب باشد که اعتدال تنها دوری از افراط نیست بلکه اعمال تفریطی نیز می تواند موازنه اعتدال را بر هم زند. همانقدر که افرط می تواند برای اعتدال مضر باشد، تفرط نیز می تواند در رویه اعتدالی آسیب جدی وارد سازد.
به هر حال امروز فرصت حضور به نیروهای متعهد و وفادار به گفتمان اعتدالگرایی برای خدمت به دولت بسیار سخت شده است تا جایی که نه تنها به نیروهای ستادی دولت یازدهم بی توجهی می شود بلکه اهمیت ویژه ای به برخی نیروهای رقیب در ستادهای انتخاباتی داده می شود گویی که
کاندید آنها پیروز انتخابات شده است! بطور مثال در وزارت کشور که با کمبود نیروی انسانی مواجه است با بخشنامه های درون سازمانی راه ورود علاقه مندان به خدمت را بسته اند و دولت را ناچار به استفاده از همان نیروهای کادرسازی شده دولت قبل کرده است!
... و سخن آخر؛ حدود یک سال از روی کار آمدن گفتمان تدبیر و امید می گذرد ولی دولت هنوز نتوانسته است نیروی انسانی خویش را به درستی شناسایی و بکار ببندد و این مهم در آینده يقننا پاشنه آشیل دولت یازدهم خواهد شد.
"رندان سلامت میکنند جان را غلامت میکنند
مستی ز جامت میکنند مستان سلامت میکنند
در عشق گشتم فاشتر وز همگنان قلاشتر
وز دلبران خوش باشتر مستان سلامت میکنند
غوغای روحانی نگر سیلاب طوفانی نگر
خورشید ربانی نگر مستان سلامت میکنند"