به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۳ - ۰۹:۰۸
 
۳۳
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۰ ساعت ۰۰:۱۶
کد مطلب : ۴۷۹۱۴
وقتی او چند سال بعد رییس‌جمهور شد!

نگذاریم 18 تیر برای دولت روحانی تکرار شود

گروه دانشگاه_حامد تدینی: اکنون 15 سال از واقعه 18 تیر 87 می‌گذرد و در پس این سال‌ها چیزی که بیش از همه به آن پرداخته شده، بیش‌تر شرح وقایع و بروز و ظهور رخدادهای پس از آن بوده تا بیان اتفاقات منجر به خود واقعه. این‌جا سعی کرده‌ایم با رویکردی آسیب‌شناسانه و منصفانه به وقایع منتهی به فاجعه بپردازیم و از تهدیدها و فرصت‌های چنین وقایعی سخن بگوییم.
نگذاریم 18 تیر برای دولت روحانی تکرار شود
شاید نسلی که امروزه در دانشگاه‌ها مشغول تحصیل است به سختی به یاد بیاورد. دوم خرداد 76 بود که سید محمد خاتمی با رایی بی‌سابقه و به شکلی شگفتی‌آور رییس جمهور شد. در پی این رویداد، به تدریج جناح فکری چپ مذهبی که از سال‌های حیات امام (ره) و پس از استقرار نظام در اوایل دهه 60 شکل گرفته ‌بود و در آن دوران بسیاری از مصادر کلیدی ( از جمله نخست‌وزیری و بخش قابل توجهی از مجلس) را در اختیار داشت و پس از وفات بنیان‌گذار کبیر انقلاب اندکی به حاشیه رانده‌شده‌بود، از میان خاکسترها سر برآورد و این‌بار با هویت و کارکردی جدید با شعار اصلاحات و با نام دوم خرداد تکانی اساسی به خود داد. 

مردم نیز برای نخستین بار آرمان‌ها و آرزوهای خود را که اتفاقا برخلاف سخن طائنان، از جنس آرمان‌های انقلاب و امام راحل بودند، در سخنان، رفتار و منش سیاسی عده‌ای غیر از طبقه‌ی حاکم پیگیری می‌کردند؛ بدین‌گونه که اگر تا پیش از آن تنها یک بار آن هم به صورت غیر مستقیم، قدرت از سوی مردم به مهندس موسوی تفویض شده ‌بود و مردم با وجود رضایت بسیاری که از عملکرد ایشان در جایگاه آخرین نخست‌وزیر جمهوری اسلامی ایران داشتند، اما به طور مستقیم ایشان را انتخاب نکرده ‌بودند، این‌بار مردم خود دست به کار شدند و با رای بیست ملیونی و تکرارناشدنی خود پایه‌های حمایت تمام‌قد از منش اصلاح‌طلبانه خاتمی و یارانش را بنا نهادند. 

بر اساس آن‌چه رفت، این انتخاب مستقیم و با فاصله مردم از بین خاتمی ناشناس چپ و کاندیدای راست‌گرایان برای بسیاری از جریان‌های سیاسی قابل هضم نبود؛ چه این‌که این امر حتی برای خود جریان جوان اصلاح‌طلبی هم شگفت آمد، تا آن‌جا که بارها از قول اصلاح‌طلبان نقل قول شده که آن سال اصلا قرار ما پیروزی در انتخابات نبود و برای پیروزی آمادگی نداشتیم. 

این عدم آمادگی از یک سو و سنگ‌اندازی‌های بسیار جریان‌های اپوزیسیون دولت خاتمی از سوی دیگر، آن‌گونه عرصه را بر دولت اصلاحات تنگ کرد که خاتمی بعدها دولت خود را دولت هر نه روز یک بحران نامید. از همان روزهای نخست می‌شد رگه‌های مخالفت را در رفتار و گفتار برخی دید. از به راه ‌انداختن تجمع‌های اعتراضی به موضوع عفاف و حجاب تا حمله به سینماهای پخش فیلم‌هایی که به مذاق افراطیون خوش نمی‌آمد. برای نمونه می‌توان به  حمله به سینما آفریقا اشاره کرد. 

آن روزها پس از سه سال به فیلم آدم برفی میرباقری مجوز اکران داده‌شده‌‍بود. در یکی از روزهای اکران، گروهی به سینما آفریقا حمله کردند، که این حمله سبب سقط جنین خانمی باردار شد. در قصد و غرض پشت مخالفت با این فیلم اشاره به دو نکته کافی است: نخست آن‌که داود میرباقری کارگردان شناخته‎‌شده و مورد قبول نظام بود که پیش از آن با سریال ممتاز امام علی (ع) وجهه‌ای بالا نزد جریان‌های مذهبی از هر دو جناح یافته‌بود و هم این‌که این فیلم در سالیان بعد بارها از سوی صدا و سیما بازپخش شد. 

باری اتفاقات ریز و درشت ادامه داشت تا این‌که برای نخستین بار نام پرونده‌ای وسیع و عجیب بر سر زبان‌ها افتاد: قتل‌های زنجیره‌ای. طبیعی است که این نوشتار نه در حد و اندازه‌ای است که به این قضیه بپردازد و نه اساسا این کار قابل انجام است. اما به هرحال عده‌ای روزنامه‌نگار، پژوهشگر، روشنفکر و فعال سیاسی کشته‌شده‌بودند. 

جریان‌ها و سرنخ‌ها پیگیری شد، پس از تشکیل کمیته تحقیق و تفحص راجع به ماجرا، وزیر اطلاعات استعفا کرد و چندین بحران دیگر در درون دولت رخ نمود. تا این‌جای کار همه‌چیز آرام بود اما به یک‌باره انتشار نامه‌ای مرتبط با این پرونده توسط روزنامه‌ی سلام شرایط را بحرانی کرد. صرف نظر از محرمانه‌بودن یا نبودن نامه، این اقدام موج بسته‌شدن روزنامه سلام شد، و همین امر در صحرای لم‌یزرع رسانه‌ای آن‌روزهای کشور که کم‌تر روزنامه‌ای از حق و حقیقت سخن می‌گفت، خون دانشجویان را به جوش آورد. 

در مجموعه درگیری‌هایی که بین دانشجویان و نیروهای مختلف رخ داد، آسیب‌هایی دوطرفه وارد شد. از آسیب‌های فیزیکی بر پیکره مظلوم دانشگاه و دانشجو که بگذریم، آسیب‌های روانی و اجتماعی قضیه به شدت قابل بحث است. در پی این واقعه، جنبش دانشجویی تا سال‌ها به محاق سرکوب و سرگشتگی و ناامیدی رفت. از طرفی دولت‌های مختلف پس از آن برای جلوگیری از تبعات منفی تکرار چنین وقایعی بر وجهه نظام، تا جای ممکن جریان‌های دانشجویی را محدود کردند یا در بهترین حالت، تشویق به فعالیت اجتماعی و سیاسی توسط دانشگاهیان را متوقف نمودند.
 
از سویی دیگر، خود دانشجویان و نسل‌های بعدی آنان با توجه به دیده‌ها و شنیده‌های خود از واقعه و تبعات سنگینی که بر زندگی فردی آنان می‌توانست داشته‌باشد، دیگر چندان میل و رغبتی به اثرگذاری و اثرپذیری بر جریان‌های سیاسی، فرهنگی نداشتند و حتی اگر داشتند، این خانواده‌های آنان بودند که آنان را از عواقب مشارکت سیاسی- اجتماعی برحذر می‌داشتند. در واقع از همین طریق بود که ضربه اساسی به دولت خاتمی زده شد. در طی سالیان پس از واقعه، دانشجویان رفته‌رفته خوی مشارکت خود را از دست دادند، و سرانجام در سال 84 با خالی‌کردن صحنه، زمینه برای ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد فراهم شد. توجه به یک نکته در این ماجرا همه‌چیز را روشن می‌کند: محمود احمدی‌نژاد از شاکیان پرونده روزنامه سلام بود! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...