احسان یوسفی*
گروه مقالات: این روزها با دیگر عده ای به جای آنکه نماینده تمام ملت باشند و امانتی که ملت بر دوششان سپرده است را به شایستگی در جهت احقاق حقوق آنان اعمال کنند متاسفانه به جای آنکه صدای ملت باشند خود را در حد سخنگویی یک جناج سیاسی ناپایدار تبدیل کرده اند و به زعم خود از ملتی که در 24 خرداد 92 همانند آنان نیندیشیدند و به مصالح ملی یک ملت آری گفتند و افراطی گری و انحصار طلبی یک گروه را برچیدند سعی در پی انتقام جویی هستند تا بسا شرینی این حماسه تاریخی را تلخ کنند.
اما گویی آقایان فراموش کرده اند با این رفتار های نسنجیده و غیر عقلانی خود در برابر وجدان های بیدار ملت حضورشان پی در پی در حال سقوط است در حالی که در تفکر و اندیشه های خود با سایه ها و واقعیت ها می جنگند. پر بیراه نیست که جدید اسلام ها و تازه انقلابی ها در صدد حذف شناسنامه انقلابیون اصیل هستند چرا که بقای خود را در تحریف و تضعیف تاریخ انقلاب می دانند و چنان رفتار میکنند که گویی انقلاب تنها مربوط به یک جریان سیاسی خاص و یک گفتار و کلام از پیش تعیین شده است! و اگر کسی در دایره القاب و واژگان آنان قرار نگرفت ضد انقلاب شمرده می شود که متاسفانه این رویه بد اخلاقانه چنان در طی سالهای گذشته در جامعه پی ریزی شده است که عده ای گمنام خود را انقلابی اصیل می دانند و دیگران را با ضدیت با آن میشمارند به گونی که اگر بر اساس تعریف آنان بخواهیم انقلاب را تعریف کنیم امروز به جای نام بردن از کشتی بزرگ انقلاب و نظام باید با نام قایق انقلاب و نظام از او یاد کنیم!
اما سوال اساسی این است آیا انقلابی که امام خمیني (ره) بنیانگذاری کرد در پی این اندیشه سلیقه ای بود یا آنکه ایشان در پی جذب حداکثری و دفع حداقلی بودند؟ متاسفانه گویی عده ای که همواره از نام و اندیشه های امام برای مقاصد سیاسی و جریانی خود بهره برده اند به تمام اندیشه های ایشان واقف نیستند و تنها زمانی امام برای آنان به عنوان منبع معرفی می شود که با تفسیر به رای خود بتوانند آن زمان که قادر به شکست منطقی و مستند رقیب خود نیستند با برچسپ زدن و اتهامات بی پایان خود به اهداف شوم خود برسند.
اندیشه سیاسی امام خمینی در صحیفه نور ایشان در باب اظهار عقیده و آزادی بیان این اینچنین بوده است که برای کلیه افراد, گروه ها و احزاب سیاسی مجاز است و این تجویز،اختصاصی به طرفداران نظام اسلامی ندارد. در سخنی از ایشان،در جمهوری اسلامی،اقلیت های مذهبی و حتی کمونیست ها نیز در بیان عقاید خود آزادند.آن چه که حدود و ثغور چنین نمادی از آزادی را معین می کند همان (به خطر نیفتادن مصالح ملت) است. امام در پاسخ به این سؤال که: در مورد آزادی بیان و عقیده،شما چه حدودی را در نظر دارید؟ آیا فکر می کنید باید محدودیت هایی قائل شد یا نه؟ فرمودند: (اگر چنان چه مضرّ به حال ملت نباشد, بیان همه چیز آزاد است, چیزهایی آزاد نیست که مضرِّ به حال ملت ما باشد.) حال کسانی که برای انقلاب داعیه عزیز تر از مادر شده اند در برابر این گفتار صریح امام خمینی چه توجیحی در بر دارند؟
بگویند کلام شیوا و صلح طلب سید محمد خاتمی آیا مصالح ملت را به خطر می اندازد یا مصالح گروه اقلیتی که بقیا خود را در بستن دهانها و شکستن قلم ها جستجو می کند؟ چرا عده ای سعی بر آن دارند که جلوتر از اندیشه های امام در تفسیر اندیشه های انقلاب حرکت و اعمال نظر کنند؟ اینکه عده ای سعی در چنگ زدن به شخصیت و جایگاه ریس جمهور محبوب سابق ملت را دارند ریشه در کدام تفسیر و شاخص قانونی دارد؟ آنچه که باعث تعجب ملت از تصمیم برخی از نمایندگان در حذف نام و بیان و سیمای سید محمد خاتمی شده است فراموشی آگاهانه همین مردان قانون گذاریست که چشم بر حقایق قانون اساسی کشور میبیندد و با رفتار های غیرقانونی خود سعی در ایجاد بینظمی و بحران در کشور و جامعه را دارند. اگر آقایان به اصل بیست و سوم ق.ا که به صراحت می گوید:تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.
یا آنکه در اصل بیست و چهارم: نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین می کند. اگر آقایان به قانون اساسی کشور پایبند و معتقد هستند در برابر پرسش های ملت حاضر شوند و بگویند دلیل زیر پا گذاشتن این قوانین چیست؟ چرا اجازه نمیدهید ملت به بیان اندیشه بپردازند؟ مگر اعتقاد ندارند که شما اندیشه ناب و اکثر جامعه هستید و حق مطلق از آن شماست و هیچ سخن و کلامی نمتیواند مردم را از همراهی با شما باز دارد پس اجازه دهید دیگران نیز ولو انکه از دید شما در اقلیت هستند هم به گفتگو بپردازند تا باور کنیم که شما از نام و قدرت و نفوذ خاتمی تراس و واهمی ندارید؟
اجازه دهید این ملت باشد تا خود برای آینده اش انتخاب کند و تصمیم بگیرد و گرنه دورانی که کلیسا برای مردم تبیین راه میکرد گذشته است! آنچه که همواره اصلاح طلبان در پی گفتمان اصلاح طلبی خواستار و مدافعش بوده اند همین احیا و اجرای اصوال به خواب رفته و فراموش شده قانون اساسی بوده است که همواره بدلیل پافشاری بر اجرای این اصول مورد تهمت های بی اساسی از رقیب قرار گرفته است! مگر اتهام ما چیزی جز اجرای قانون بصورت عادلانه برای تمام ملت نیست؟ پس گناه کسانی که امروز ابزار قانون را در دست دارند و به ان جامع عمل نمی پوشانند را باید به کدام دادگاه صالح دعوت کرد و آنان را بازخواست نمود؟آیا اصلا اراده ای وجود دارد؟
غوغاسالاران غافل از آنند که بدانند گفتار خاتمی بیان سخنان یک شخص نیست، بلکه یک اندیشه و یک گفتمان فکریست که سالها پیش بذر آن کاشته شد و جوانه های سبزش چندین سال استکه از دل خاک بیرون زده اند و سراسر ایران را سبز کرده اند. افسوس که امروز عده ای در برابر درک واقعیات جامعه مقاومت کنند و از پذیرش حقیقت دوری می جویند تا آگاه شوند که شاید بتوان اشخاص را محصور، در بند و محدود به مکان و آفتاب و قفس کرد اما بپذیرند اندیشه محصور شدنی نیست و قابل به دستگیری نخواهد بود.
امروز اگر رهبر اصلاحات از دید اقلیتی که تنها رای و مشروعیتشان به اندازه تعداد انگشتان یک دست هم نبوده است مجرم شناخته می شود پاسخ دهند جرم خاتمی چیست؟در کدام دادگاه مورد بازخواست قرار گرفته است؟اگر از دید شما او مجرم است ایا طبق قانون اساسی و بر اساس شرع اسلام به او اجازه دفاع داده اید؟اگر مجرم است چرا او را دادگاهی نمی کنید و اگر دادگاهی نمیشود آیا جز این است که فرزند روح الله و یاور امام بیگناه است؟ آخر مگر این اقلیت تندر چه قدرت فراقانونی دارند که خود هم وکیل و دادستان و قاضی وهم مسول اجرای احکام می شوند؟
کاش این اقلیت می دانستتد که خاتمی تنها نیست بلکه امروز چنان اندیشه خاتمی در جامعه هویت بخش بوده است که اگر قرار باشد خاتمی مجرم و ممنوع بیان و تصویر و خروج شود باید کل ملت را ممنوع تصویر،بیان و خروج کنند! براستی اگر خاتمی نیز از تمام حقوق انسانی نیز محرم شود آقایان در پس وجدان های بخواب رفته خود با قلب و اندیشه های که خاتمی را ترویج میدهند چه میکنند؟ آیا باز هم آسوده خواهند بود؟
*فعال و دانشجوی علوم سیاسی