مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
کارتونها میتوانند شادی و غم بیافرینند یا حرف و پیامی عمیق را به مخاطبان القا کنند. تصاویری که زبان انتقاد یا اعتراض جامعه و گروهی میشوند و در طرح موضوعات اجتماعی، صداقت و جسارت دارند. کارتونیستها در دنیای امروز بیش از داشتن جسارت یا صداقت ذهنی خلاق و آزاد دارند که طور دیگر میبینند و طور دیگر هم ابراز میکنند. از این جمله میتوان به مجید خسرو انجم اشاره کرد. کارتونیستی که نگاه و سبکی منحصر به خود دارد که درون مایه آثارش طنزی بانمک است. به بهانه برگزاری کارگاه آموزش تصویرسازی خلاق برای کودکان ۸ تا ۱۲ ساله با این کارتونیست گفتگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
***
* سبک کارشما تلفیقی از کلاژ و کارتون است و به نظر میرسد که روی مخاطب تاثیرگذار است. درباره سبک کارتوضیح بدهید.
سبک کار من، سبک نویی نیست. سالها است که از این سبک بسیاری از هنرمندان جهان استفاده کرده اند. از سال ۹۲ تلاش کردم مفهومیتر کار کنم. اتفاقی که عموما ازترکیب سایهها و اشیا با نقاشی خطی میافتد، فرمی است و به طور مثال از پرتقال واقعی در کار به عنوان خورشید استفاده میکنند اما من از خود پرتقال واقعی استفاده میکنم.
*ایدههای آثار شما، تصاویری ملموس و روزمره دارند و به نظر آشنا میرسند. آیا تا به حال این برداشت را به شما گفته اند؟
نه اما مطمئنم این اتفاق افتاده است. فقط کافی است تخیل کنیم. پیرامون هر شیای چیزی در جریان است و با تخیل میتوانیم آن جریانات را تصویر ببخشیم و ببینیم. مطمئن باشید که داخل قندان روی میز شما یک غول کوچک هست، فقط کافی است او را ببینید.
* مطلع شدم که کارگاه تصویرسازی خلاق برای بچهها برگزار کرده اید. سبک کار شما منحصر به خودتان به نظر میرسد آیا میشود این نوع سبک را تدریس کرد؟
نه واقعا. ضمن اینکه من هم قرار نیست با همین سبکی که کار میکنم به شما آموزش بدهم. از طرفی قرار هم نیست در این کلاسها اصول نقاشی را تدریس کنم چون معتقدم یکی از بزرگترین ظلم هایی که ما آدم بزرگها به بچهها کرده و میکنیم این است که بچهها را کلاس نقاشی میبریم و از او میخواهیم که کوزهای که برابرش گذاشته شده را بکشد. البته همه کلاس نقاشیها بد نیستند اما اغلب روش کارشان این طور است. در این نوع کلاسها تخیل از بچهها گرفته میشود و این ظلم بزرگی است. وقتی پیشنهاد شد که کارگاهی برای شهریور ماه برنامه ریزی کنم، به این فکر کردم که این جلسات مختص بچههای کوچکتری باشد و بتوانیم با هم دیوانگی و تخیل کنیم. در این کارگاه، تاکید دارم که کلاس نگویم چون قرار نیست مشخصا تکنیکی به آنها یاد بدهم، هدفم تمرین خلاقیت و پرورش ذهن است که در این کارگاه آن را تجربه خواهیم کرد. همان بحث ماهی دادن و ماهی گیری است و امیدوارم ماهیگیری را به بچهها یاد بدهم. سعیام این است که آن ظلمی که در سیستمهای آموزشی ما به بچهها میشود، تلطیف شود و بچهها ذهن شان را باز بگذارند و تخیل کنند.
*تلاش شما قابل توجه است اما با تفکر غالب جامعه در تضاد است. همه ما به دنبال آمار و اعتباریم و اینکه بچهها را به کلاسی بفرستیم و تکنیکی یاد نگیرند، قابل پذیرش نیست. تخیل و ذهن باز داشتن از زندگی اکثر ما حذف شده است.
بله همه ما دنبال یادگیری مهارت هستیم و آن هم مهارتی که کاربردی باشد. تصور کنید که من مهارتی غیر کاربردی دارم، در این صورت شاید به آن بها ندهم و سعی نکنم با پرورش آن و نگاهی نو مسیر زندگیام را تغییر بدهم. در مقابل سراغ کلاس هایی همه گیرتر میرویم. بچهها را به کلاس هایی میفرستیم که با مهارتهای شان پز بدهیم. این در حالی است که شاید کلاس و مهارتی که آموختهاید با آن چیزی که روح تان میطلبد، تعارض داشته باشد وگرنه مهارتهای مختلفی چون خوشنویسی و غیره لازم هستند.
* آموزش تصویرسازی آن هم برای این رده سنی غیر متعارف به نظر نمیآید؟
بله این رده سنی برای بسیاری از دوستان محل سؤال شد اما من سالها بود که دغدغه تدریس خلاقیت آزاد را داشتم. از طرفی نمیشود بچهها را در سنین پایین دستهبندی کرد. در این کلاس که قرار بود بچههای ۷ تا ۱۱ ساله باشند، بچه ۵ ساله هم حضور داشت. بچهای که والدین اصرار داشتند در کلاس حاضر شود در حالی که من نگران بودم کلاس برایش خسته کننده باشد اما به راحتی با کلاس ارتباط گرفت. در نهایت ما باید یک حد سنی تعیین میکردیم.
* سؤالی که برای من پیش میآید این است که خانوادههای این بچهها از این کلاسها چه تصوری دارند؟ خود بچهها که هنوز نمیدانند چه چیزی میخواهند. خانوادهها با چه دیدگاهی راضی به فرستادن بچههای شان به این کلاسها میشوند؟
بسیاری از خانوادهها مایل بودند بچههایشان طبق روال در این کلاس حاضر شوند و استعدادیابی شوند یا نقاشی کردن بهتر یاد بگیرند. این پدر و مادرها هستند که تصمیم میگیرند بچهها چه کلاسی بروند و از بچه نظرخواهی نشود. به بسیاری از خانوادهها گفتم که این کلاس مناسب بچه آنها نیست و بهتر است تجربههای دیگری داشته باشند تا حضور در این کلاس. البته بچهها خودشان نشانه هایی دارند مثلا بچهای که موسیقی گوش میدهد یا ریتم را میشناسد، به والد پیغام میدهد که من استعداد موسیقی دارم حالا شما فکری کن. بچهها از کلاس فراری هستند و من تلاش میکنم جلسات آموزش جذاب و راحت باشد.
* پیش از این هم سابقه آموزش داشتید؟ علاقهمندم بدانم چطوری با بچهها ارتباط میگیرید و نحوه آموزش تان چگونه است؟
از سال ۸۵ کلاسهای آموزشی برگزار کردم و شاگرد ۱۸ سال به بالا داشتهام. برای آموزش با بچهها به جلسات مشاوره و ارتباط با کودک رفتم. جلسات مفیدی بود و از سه سال پیش تجربه کردم. نحوه کارم طوری نیست که توضیح بدهم شما باید خودتان بیایید ببینید. البته من رابطه خوبی با بچهها دارم و این کلاسها هم خیلی موثر بود. از طرفی مطمئن شدم که آموزش حتما باید با بازی همراه باشد.
* اساسا میتوان به کار بچهها سمت و سو داد و آنها را به سمت تصویرسازی جدی پیش برد؟
از این بچه هایی که در حال حاضر در کارگاه حضور دارند که حداقل سه تا ۴ نفرشان تصویرسازان حرفهای بیست سال آینده ایران خواهند شد. بچه هایی که تکنیک دارند و تخیل شان هم خوب کار میکند.
* کارتونهای شما حس خوبی منتقل میکنند. چطور کارتونها میتوانند موثر عمل کنند؟
خیلی از کارهای من بیش از اینکه کارتون باشند، تصویرسازی هستند. درباره اینکه کارتون چه تاثیری میتواند بگذارد این مثال را میزنم که شما سعی کنید روی میز کارتان استیکری بزنید و افکار یا حسی خوب منتقل کنید. هر روز جمله یا شکلکی روی استیکرها بنویسید. بعد از یک مدتی این روند باعث میشود توجهها به مانیتور و میز شما جلب بشود. این استیکرها رسانه شما میشود و شما بعد از مدتی به این فکر میکنید که امروز چه چیزی بنویسید، در حالی که از ابتدا این فکر را نداشتید. دیگران هم منتظر نوشتههای شما میشوند. این نوع رفتارها ماهیت شروع و تاثیر هر فعالیتی است.
*شما از چهرههای شاخص و پرطرفدار اینستاگرام هستید با توجه به این توضیحی که دادید صفحه اینستاگرام خود شما همین ویژگی را پیدا کرده و برای دنبال کنندگان مطالب شما جذاب شده است. این شبکه اجتماعی برای شما به یک رسانه تبدیل شد و برای واکنشهای مخاطبان ایده پردازی کنید؟
این شبکه اجتماعی برایم خیلی اهمیت ندارد و تنها شبکه اجتماعی است که فیلتر نیست. من این قاعده را برای خودم گذاشتهام که اگر شبکه اجتماعیای فیلتر شود دیگر در آن فعالیت نمیکنم. البته تعداد فالورهای من خیلی هم زیاد نیست اما بازخوردهای خوبی از این طریق دریافت کرده ام. بسیاری از کسانی که روح آرامی ندارند را بلاک کردهام اما بسیاری هم بودهاند که گفتهاند از دیدن آثارم حال شان خوب شده و لبخندی به لب شان آمده است و این نظرات دلگرمم کرده و ادامه داده ام. کارتون «هورتون» را اگر دیده اید باید بگویم که کل دنیای پیچیدهای که برای خودمان ساختهایم با همه دشمنیها و خیانتها و دلخوری ها گرد کوچکی روی یک گل قاصدک بیشتر نیست. کما اینکه من فکر میکنم دنیا خیلی کوچکتر از این است و در آن کارتون خیلی هم اغراق کرده است. پس جنگ و جدلها ارزشی ندارند و معتقدم که باید با هم مهربان باشیم.