تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۲۰ ساعت ۱۴:۱۳
کد مطلب : ۱۳۶۵۴۱
چرایی مخالفت روحانیون با ورودزنان بهورزشگاه
گروه سیاسی- رسانه ها: ممانعت از ورود زنان به استادیوم آزادی در بازی ایران و سوریه، بار دیگر این بحث را مطرح کرد که مبنای شرعی این ممانعت چیست. پیشتر زنان کرهای به راحتی توانسته بودند تماشاگر بازی ایران و کره باشند ولی اینبار ورود زنان مسلمان سوری به ورزشگاه، در حالی که زنان مسلمان ایرانی پشت درهای استادیوم آزادی باقی ماندند، وضعیتی غریبی را رقم زد که جای تامل و بازاندیشی دارد. گفتوگوی اعتماد با محسن غرویان، استاد حوزه علمیه قم، با انگیزه واکاوی مبانی شرعی مخالفت با حضور زنان در ورزشگاهها انجام شده است.
مخالفت پارهای از روحانیان با ورود زنان به ورزشگاه، مبنای فقهیاش چیست؟
مبنا ایجاد مفسده اخلاقی است تحت عنوان اختلاط زن و مرد که موجب فساد اخلاقی و روابط نامشروع شود یا زمینههای گناه، فساد و فحشا را فراهم کند. اما تعیین مصداق این اختلاط بسیار دشوار است. این به طور کلی روشن است که زن و مرد نباید با یکدیگر روابط خلاف شرع داشته باشند اما مصادیق اختلاطهایی که زمینه این گناه را فراهم میکند، محل بحث است. این اختلاطها در کجا حادث میشوند؟ در خیابان و بازار هم بین زن و مرد اختلاط وجود دارد. الان در مکه هم اختلاط بین زن و مرد وجود دارد. مردان با بدن عریان در حال حجاند و زنان هم در کنار آنها هستند و تماس بدنی بین مردان و زنان، به علت ازدحام، اتفاق میافتد اما فقها اشکال نمیکنند و چنین حج و طوافی را صحیح میدانند. مردان اهل سنت نیمی از بدنشان لخت است و زنها هم اگرچه حجاب دارند ولی به هر حال در معرض ازدحام جمعیت و تماس بدنی با مردانند. ولی فقها اشکال نمیکنند و میگویند در آن جا کسی به فکر گناه نیست. یعنی زنان و مردانی که در آن اختلاط به سر میبرند، نیت گناه کردن ندارند و در حال عبادتند. بنابراین از همین جا یک ملاک در اختیار قرار میگیرد و آن اینکه، نیت گناه نباید در کار باشد. از این جهت در میادین ورزشی هم اگر صرفا تماشای عادی یک مسابقه ورزشی در کار باشد، کسی نیت گناه کردن ندارد. چنانکه خانمها در مسابقات والیبال در اردبیل، در ورزشگاه حضور داشتند و زمینه گناه هم فراهم نشد. اگر مسیرهای رفت و آمد موجب اختلاط نشود، حضور زنان در ورزشگاه فی حد نفسه اشکالی ندارد. به خصوص اگر خانوادههای ورزشکاران هم در ورزشگاه باشند، این امر انگیزهبخش و شورآفرین است.
پس میفرمایید همانطور که هیچ کس با نیت گناه به مکه و حج نمیرود، هیچ کس هم با نیت گناه کردن به ورزشگاه نمیرود. اگر بخواهد گناه کند، هزار جای دیگر میتواند برود.
بله، اگر نیت گناه نباشد هیچ اشکالی ندارد.
این حساسیتی که نسبت به حضور زنان در ورزشگاه وجود دارد و چندان هم در توجیه فقهی آن استدلالی نشده، بیشتر آبشخور سیاسی دارد یا فرهنگی یا چه؟
حساسیتها به خاطر این است که حضور زنان در ورزشگاه، تا حدی خلاف عرف جامعه مذهبی ما است. چون تا حالا زنان در میادین ورزشی حضور نداشتهاند و این امر یک اتفاق نسبتا تازه است، حساسیتها بالاست؛ وگرنه هیچ مبنای علمی و مبنای فقهی یا شرعی دقیق و روشنی ندارد. اما به هر حال خلاف عرف جامعه تلقی میشود و همین موجب حساسیت شده. وگرنه الان در جمهوری اسلامی، زنان به عنوان داور یا عکاس یا خبرنگار یا پزشک در میادین ورزشی مردان حضور دارند و کارشان را انجام میدهند و هیچ امر ناشایستی هم رخ نمیدهد. مهم همان نداشتن نیت گناه است. حضور در ورزشگاه به قصد تماشای یک ورزش ملی و با احساسات پاک ملی و میهنی صورت میگیرد و جایی برای حساسیت وجود ندارد. اگر حضور زنان در ورزشگاه به گونهای باشد که با مردان در یک جایگاه نباشند و جایگاه زنان و خانوادهها مجزا باشد، آن حساسیت عرفی مذکور رفع خواهد شد.
در بحث مخالفت با برگزاری کنسرت در مشهد، برخی به این نکته اشاره میکنند که عرف شهر مذهبی مشهد به گونهای است که کنسرت در مشهد نباید برگزار شود. بر همین اساس نمیتوان گفت فضای ورزشگاه آزادی هم لزوما نباید عین فضای شهرهای بسیار مذهبی قم و مشهد باشد؟ یعنی همین توجه به تفاوت عرف، مبنای ورود زنان به ورزشگاهها شود .
اتفاقا این از نظر فقهی و حقوقی بحث خوبی است که عرف یعنی چه و عرف را چه کسی تعیین میکند؟ در همین مسابقه ایران و سوریه دیدیم که خانمهای سوری با همان عرف خودشان وارد ورزشگاه شدند و هیچ مسالهای هم پیش نیامد. باید دید این عرف را چه کسی تعیین میکند. آیا الان عرف جوانهای شهر مشهد اقتضا میکند که هیچ کنسرتی در این شهر برگزار نشود؟ این سوال را باید از خود جوانان و مردم مشهد سوال کنیم، یا از راههای دیگری عرف جوانان شهر مشهد را بفهمیم که چیست. شاید بررسی کنیم و معلوم شود که جوانان مشهد هم مثل جوانان تهران متقاضی برگزاری حضور در کنسرتها باشند. باید این ملاک مشخص شود که عرف را چه کسی تعیین میکند. ما راسا نمیتوانیم نظر خودمان را به عنوان عرف یک شهر یا یک کشور معرفی بکنیم.
یعنی میفرمایید یک روحانی مقیم یک شهر کوچک یا سنتی، منطقا نباید عرف فلان قسمت ورزشی شهر تهران را تعیین کند؟
بله. اتفاقا فقها و اساتید ما همیشه میگویند فقه دقیق نیازمند آن است که بین مردم باشید و عرف مردم را خودتان بالعیان لمس کنید. در منزل نشستن و حکم فقهی برای جامعه بیرون عرف مردم دادن، درست نیست. فقیه باید خودش در متن مردم باشد. بر این اساس، تشخیص عرف تهران و جوانان تهران یا مشهد یا شیراز یا اصفهان، باید از میان خود این جوانان مشخص شود و مطابق با واقع باشد. از این جهت، ما میبینیم که برگزاری کنسرت در تهران امری عادی است چراکه این امر خلاف عرف مردم تهران نیست. به هر حال تعیین عرف باید دقیق باشد.
اگر همین حرف فقها که فقیه برای تشخیص عرف باید در متن باشد، عملا پذیرفته شود، کمکم به سمت نوعی کثرتگرایی فقهی حرکت نخواهیم کرد؟
عناوین را باید با احتیاط به کار ببریم. البته عرف نباید خلاف بین باشد. یعنی اختلاف بین و روشنی با ضروریات دین داشته باشد. ما نمیخواهیم بگوییم هر عرفی به صرف اینکه عرف مردم است، ولو که ضد ضروریات دین باشد، شرعا معتبر است. رسیدن به این نکته که عرف کجاها حجت شرعی و فقهی است و کجاها نیست، مستلزم بحثهای دقیق و گسترده است. مثلا ما در باب معاملات میبینیم که فقها بسیاری از معاملات عرفی را معاملات شرعی میدانند ولو که از بعضی جهات واجد اشکالاتی در این معاملات باشد. البته این هم بحث مفصلی است و من خودم در درسهای فقهیام و در شرح مکاسب اینها را نوشتهام. اما در مواردی از معاملات که اساس آنها خلاف شرع نیست، فقها به عرف ارجاع میدهند. مثلا خرید و فروش سبزیجات، چون قیمت سبزیجات چندان بالا نیست، بدون وزنکشی دقیق هم میتواند انجام شود. اما خرید و فروش طلا و نقره باید با وزنکشی بسیار دقیق انجام شود و اگر نتیجه وزنکشی مبهم باشد، معامله باطل و فاسد است. فقها بعضی چیزها را به عرف ارجاع میدهند و مثلا میگویند عرف در مورد خرید و فروش سبزیجات مسامحه دارد. اما درباره خرید و فروش شراب، فقها هیچوقت نمیگویند اگر در جایی خرید و فروش شراب عرفی است، پس این معامله بلااشکال است.
در دهه ٦٠ به نقشآفرینی بازیگران زن در سینمای ایران، از این حیث ایراد گرفته میشد که زن نباید بدود چراکه اندامش تکان میخورد. الان مخالفان حضور زنان در ورزشگاهها نیز میگویند ورزشگاه جایی است برای بالاپایین پریدن و ابراز هیجان؛ و این حرکت بیش از حد زنان، محرک است.
الان عصر و زمان ما متفاوت از زمانی است که دویدن یک هنرپیشه زن محرک بود. الان محرکهای خیلی قویتر و شدیدتری وجود دارد که به هوا پریدن تماشاگران زن در ورزشگاهها، در مقایسه با آن محرکها، اصلا تحریککننده نیست. یعنی همین جا هم باید ببینیم که آیا ابراز هیجان زنان و دختران در ورزشگاهها، مصداق «امر محرک» است یا نه. مادرخانم بنده تعریف میکرد که در دوره جوانیاش، برخی از فقها میگفتند نوشتن برای زن حرام است چراکه مرد نامحرم خط او را میبیند و اگر مرد نامحرم خط یک زن را ببیند، این امر مصداق گناه است. حالا شما ببینید از آن زمان تا این زمان، تفکر افراد چقدر عوض شده است. در مساله دویدن یا ابراز هیجان فیزیکی زنان، اگر مقتضیات زمان را در نظر بگیریم، نظریات فقهی کاملا تغییر میکند.
وقتی که دولت احمدینژاد ورود زنان به ورزشگاه را آزاد اعلام کرد، برخی از مراجع به این امر اعتراض کردندو نهایتا رهبری هم دستور دادند دولت مطابق نظر مراجع عمل کند. مبنای این ممانعت، فرهنگی بود یا سیاسی یا فقهی؟
در این قبیل امور، مسائل فقهی و فرهنگی و سیاسی دخالت نامحسوس دارند و موضعگیریها گاهی مخلوطی از این عوامل و انگیزههاست. الان مساله ورود زنان به ورزشگاهها، یکی از مطالبات اجتماعی مردم شده و از اقتضائات زمان کنونی ما است. در زمان آقای احمدینژاد، جدا از مراجع، آقای مصباحیزدی هم حساسیت نشان دادند. آقای مصباح نامه نوشتند و نامه را به آقای بیریا و آقای تهرانی دادند و گفتند این نامه را سریع به آقای احمدینژاد برسانید تا مجوز ورود زنان به ورزشگاه لغو شود. در آن زمان، آیتالله مصباح احساس کردند که آن تصمیم احمدینژاد، از باب قداستشکنی است یا به چنین نتیجهای میانجامد و به همین دلیل آن نامه را نوشتند. حساسیتهای آقای مصباح و مراجع مناسب شرایط همان زمان بود اما الان شرایط عوض شده است و حضور زنان در ورزشگاهها فی حد نفسه مطرح است و این عمل فینفسه اشکال شرعی ندارد. البته برخی فقها به حواشی زمین ورزش نظر دارند و میگویند فحشهای رکیکی که در حواشی میدان مسابقه رد و بدل میشود، شرایط ورزشگاه را به گونهای میکند که ورزشگاه مناسب حضور زنان نیست. اما از این حیث فرقی بین زنان و مردان وجود ندارد. مردان هم شرعا حق ندارند فحش بدهند یا بنشینند و فحشهای رکیک دیگران را گوش کنند. همچنین پرتاب کردن اشیا به سمت بازیکنان یا دیگر تماشاگران نیز اشکال شرعی دارد. چنین مفاسدی نه برای زنان جایز است نه برای مردان. اما اگر این چیزها نباشد، نفس حضور در ورزشگاه و تماشای یک مسابقه فوتبال یا والیبال، شرعا نه برای مردان ممنوع است نه برای زنان.
برخی هم این دلیل را اقامه کردهاند که دیدن بدن مردان بر زنان شرعا حرام است ولی اگر این تماشا به واسطه تصویر باشد، اشکالی ندارد. یعنی زنان فقط از طریق تلویزیون میتوانند بدن مرد را ببینند نه مستقیما در ورزشگاه.
این استدلال تمامی نیست؛ چون موضوع مهم تحریک شدن است و اتفاقا تحریک شدن از طریق تصویر، حالا چه تصاویر ورزشی چه تصاویر فیلمهای سینمایی، خیلی بیشتر است. دوربین از نزدیک بدن ورزشکاران را نشان میدهد ولی تماشاگری که در ورزشگاه حضور دارد، فاصلهای سی، چهل متری - گاهی حتی فاصلهای صد متری - با بازیکنان دارد. چه کسی قبول میکند که دیدن یک بازیکن فوتبال، از فاصلهای پنجاه متری زمینهساز گناه است؟ بنابراین، استدلال مذکور تمام و کامل نیست و نمیتواند مبنای ممانعت از ورود زنان به ورزشگاهها باشد.