تحلیل و پیش بینی شما شما از رفتارشناسی رای دهندگان انتخابات مجلس چیست؟ فکر می کنید گرایش ها همچون انتخابات قبل به سمت یکی از دو جریان است یا عبور از جریانات سیاسی را شاهد خواهیم بود؟
مهمترین مبنای دموکراسی رسانه است و اگر رسانه نباشد دموکراسی هم نیست، متاسفانه ما در کشورمان رسانه به معنی واقعی نداریم، و به قول بعضیها در حال حاضر رسانهها جای ایدئولوژی و حزب را گرفتهاند و بر همین اساس رسانهها خودشان ایدئولوژیک و مانندحزب عمل می کنند، به همین دلیل مرجعیت ندارند. رسانهها هرگز در یک برنامه مشخص، بحثی را مطرح نمیکنند که به صورت شفاف نشان دهند که هرکسی چه کاره است و به همین دلیل هرکسی دارد چراغ خاموش حرکت میکند تا در روز انتخابات با همان چراغ خاموش، یکباره از چهارراه با سرعت رد شوند. برای همین افراد بیشتر دنبال این هستند که لفاظی کنند و مثلا سلبریتیها را کنار خود داشته باشند تا بتوانند با وجود سلبریتیها رای جمع کنند و از رسانهها که اصل کار هستند هیچ خبری نیست، چون مردم به آنها اعتماد ندارند.
تکلیف انتخابات تا روز رأی گیری هم روشن نیست
برای همین صبح روز انتخابات هم تکلیف انتخابات روشن نیست و درساعت ۴ بعد ازظهر همان روز تکلیفش روشن میشود،چون مردم خودشان با یک نوع گفتگوی درون قومی و یک نوع مرجعیتهای محلی یکباره میآیند و به کسی که میخواهند رای دهند. متاسفانه در این فضا، رسانههای خارجی هم وارد صحنه میشوند و رسانههای فارسی زبان خارجی با بعد امنیتی خودشان دارند مردم را هم به اشتباه میاندازند.
چرا طیف خاکستری رای دهندگان درحال افزایش پیدا کردن است؟ می تواند ناشی از همین شرایطی باشد که توصیف کردید؟
چون یک مرجع رسانهای که بیاید و دقیقا توضیح دهد که ما چه چیزی میخواهیم وکاندیداها را مطرح کند و بگوید که چه کسی بهتر است بیاید و چه کسی بهتر است نیاید، نداریم. مثلا من گفتهام که ما تکنوکراسی بومی میخواهیم و تکنوکراسی بومی هم رای می آورد. شما روسیه را ببینید پوتین ناگهان مدودوف امنیتی را کنار میگذارد و یک اقتصاددان را سر کار میآورد، قبل از اینکه دولتش دچار بحران شود، نهادهای امنیتی که در سراسر کشورش میگویند که باید یک تکنوکرات سر کار بیاوری -آن هم تکنوکرات بومی- پس یک اقتصاددان را سر کار می آورد. این اتفاق در لبنان و عراق در رخ میدهد، در کشور ما هم باید این اتفاق بیفتد. در نتیجه ما هم یک تکنوکرات بومی میخواهیم و باید چهارچوب این تکنوکرات بومی برای مردم روشن شود تا مردم بدانند به چه کسی باید رای دهند و به چه کسی رای ندهند.
دیگر کاری با اصولگرایان و اصلاح طلبان ندارم
*از سال ۹۶ و برخی نارضایتی هایی که مردم از طیف های سیاسی چپ و راست داشتند، فکر نمی کنید رفتاری متفاوت را در انتخابات ظهور و بروز دهند؟
هیچ فرقی نمیکند. مردم با عقل سلیم خودشان رای میدهند. چون امر سیاسی تبدیل به امری اجتماعی شده است، در بُعد اجرایی و پارلمانی، امر اجتماعی حاکم میشود که شاخص آن همان تکنوکراسی
جوانها از اصلاح طلبان بریدهاند چون مدام شعار دادهاند و در نهایت راه اصولگرایان را در بعد انباشت ثروت در پیش گرفتند
بومی است، یعنی دیگر ایدئولوژی نیست. الان مثلا نمایندگان تهران که تهرانی نیستند و برای تهران چه کاری انجام میدهند؟ آنها اصلا برای تهران کار نمیکنند و برای کشور دارند کار میکنند که این در نوع خودش بسیار جالب است و این یک بحث جدی است چون اولین کاری که باید نمایندههای تهران کنند داشتن رابطه با استانداری و فرمانداری و... است، اما هیچ خبری نیست، پس الان تکنوکراسی بومی در ارتباط با تهران، در رابطه با حمل و نقل آن، در رابطه با محیط زیست آن، در رابطه با مسائل فرهنگی و خیلی مسائل دیگر میتواند صحبت کند. اما الان یک سری آدمهای سیاسی هستند که شعار میدهند و میروند. من دیگر خسته شدم و دیگر کاری با اصولگرا و اصلاحطلب ندارم.
مردم نمی خواهند ساختار نظام و امنیت را بهم بزنند
*مردم در دو سال اخیر بارها و بارها شعار «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا» را تکرار کرده و سر داده اند، میخواهم بدانم که آیا آن شعارهای عبور از جریانهای سیاسی ممکن است در این انتخابات رقم بخورد؟
احتمال آن خیلی زیاد است. متاسفانه در نظام وقتی مرجعیتهای سیاسی از بین میرود، کل مرجعیت سیاسی نظام از بین میرود. برای مردم امنیت و شرافت اصل است، تشییع جنازه سردار سلیمانی این را نشان داد که امنیت و مردم یعنی چه، ما مردم سپاسگذاری داریم، یعنی اگر پیکر سردار سلیمانی را به ده شهر دیگر هم میبردند باز هم همان جمعیت برای تشیع میرفتند. این نشان میدهد که مردم نمی خواهند ساختار نظام و امنیت را بهم بزنند، مردم میخواهند یک آدم کارآ فردی بومی باشد، مثلا نماینده شهر تهران برای تهران کار کند.
مردم بعد از هاشمی به کسی رأی ندادند، به ضد کسی رأی دادند
*ولی تاکید اتفاقا براین است که نگاه و رفتار نماینده باید ملی و کلان باشد نه منطقه ای و خُرد.
بله، اما بومیگرا در قالب کشوری باشد. مردم در بُعد محلی با شورای شهر سر و کار دارند، اما برای مثال یک نماینده برای شهر کازرون فرق دارد. در کازرون کشت و کشتار به راه افتاد چرا؟ چون یک آدم اختلافات محلی را راه انداخت و کازرون ۶ کشته داد و در شورش دوم تعداد زیادی بانک و حوزه علمیه را آتش زدند و تمام اینها زیر سر فردی بود که نفهمید سرمایه تاریخی کازرون، تنگه چوگان است که برای ساسانیان بود و مردم کازرون حاضرند برایش کشته دهند.
خاتمی شب قبل از پیروزی اش در انتخابات در حرم کنار من زیارتنامه می خواند
اصلاحطلبان در استان فارس گفتهاند که ما رای نمیآوریم و به این مساله شک ندارند و در شیراز اصلاحطلبان کنار کشیدهاند. من در زمان خاتمی گفتم که مردم بعد از هاشمی رفسنجانی دیگر به کسی رای ندادند بلکه به ضد کسی رای دادند، یعنی برای اینکه به ناطق نوری رای ندهند به خاتمی رای دادند. شبی که خاتمی رای آورد، او در کنار من در حرم حضرت معصومه (س) زیارت نامه میخواند و مفاتیح به دست رو به قبله ایستاده بود؛ هیچکس آقای خاتمی را نمیشناخت و فردای آن شب مشهورترین شخصیت ایران بود، باور میکنید؟ او حتی یک محافظ هم نداشت.
پس مردم به ضد کسی رای دادند، موقعی که میخواستند به رفسنجانی در دور دوم رای ندهند، به احمدینژاد رای دادند، زمانی که خواستند به قالیباف رای ندهند به روحانی رای دادند، یا نخواستند به رئیسی رای دهند باز به روحانی رای
مردم بعد از هاشمی رفسنجانی دیگر به کسی رای ندادند بلکه به ضد کسی رای دادند، یعنی برای اینکه به ناطق نوری رای ندهند به خاتمی رای دادند. پس مردم به ضد کسی رای دادند، موقعی که میخواستند به رفسنجانی در دور دوم رای ندهند، به احمدینژاد رای دادند، زمانی که خواستند به قالیباف رای ندهند به روحانی رای دادند، یا نخواستند به رئیسی رای دهند باز به روحانی رای دادند
دادند. الان هم برای مردم هیچ چیزی روشن نیست وهیچ کاررسانهای در رابطه با بحثهای کاندیداها و مجلس و ریاست جمهوری صورت نگرفته است،بحثی در مردم شناسی وجود دارد که که یعرف الاشیاء باضدادها، یعنی زمانی که نمیتوانی چیزی را بشناسی با اضدادش آن را میشناسی. زمانی که جایی را نمیشناسی باید شروع به معرفتشناسی دوگانهها کنی، مثلا میگویی خشکی و تری، شب و روز و... .
چون مردم معرفتی ندارند تا به طرفی رای دهند پس به ضد آن رای میدهند. الان هم اگر صداوسیما و رسانهها نتواند در بعد داخلی و بینالمللی کاری از پیش ببرد، همان اتفاق رای دادن بر ضد کسی تکرار می شود. اگر شما میگویید نماینده ملی است من میگویم بینالمللی است. الان شما ۴ سخنرانی مثل کنگره آمریکا داشته باشید که در سیاستهای بینالملل تاثیر گذارد، مگر ما الان نمیگوییم فلان نماینده دموکرات چه گفت؟ ما الان همچین کسی را نداریم، پس نماینده مجلس هم داخلی است، یعنی باید به شهرستانها نگاه کند، اما سیاست را باید در بعد ملی آن ببیند و بعد سیاست ملی را در چارچوب بینالمللی ببیند.
نمایندگانی تکنوکرات بومی و باسواد می خواهیم که واقعا کار کنند
بر همین اساس ما واقعا آدمهای با سواد و تکنوکراتهای بومی میخواهیم که واقعا کار کنند. ما الان هیچ چیزی در رابطه با کشورهای خاورمیانه نمیدانیم که امکانات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنها چیست؛ مثلا الان دانشگاههای آلمان با دانشگاههای کوفه و نجف ارتباط مستقیم دارد ولی با ما هیچ ارتباطی ندارد. این یک بحث جدی است و باید یک فکر اساسی برای آن کرد، رسانهها باید وسط بیایند و چهارچوب دموکراسی را تعیین کنند و روشن کند که هر حزبی چه فکری میکند و باید بیطرفانه قضاوت کنند، اما چون رسانههای ما الان خودشان ایدئولوژیک هستند و نمایندگی احزاب را دارند و مرجعیت خود را از دست میدهند و مردم با رسانههای اجتماعی مانند تلگرام انتخابات میکنند. بزرگترین مشکلی که ما امروزه داریم و همه را شوکه میکند، این است که رسانههای اجتماعی وسط میآیند و رسانه های رسمی کشور روی هوا هستند.
صداوسیما در مقابل رسانه های اجتماعی شکست خواهد خورد چون...
*پس با این حساب، در چند روز مانده به انتخابات زمانی که شبکههای اجتماعی دوباره فعال شوند احتمال این میرود که مردم حضوری مثل انتخابات قبلی داشته باشند. درست است؟
بله و حتی بیشتر. من فکر میکنم صبح روز جمعه این رسانهها فعال میشوند و رسانههای فارسی زبان خارج از کشور با اخبار داخل ایران شروع به بحث میکنند. حتی بُعد بینالمللی را هم آنها به مردم میگویند رسانه های اجتماعی از صبح یا شب انتخابات فعالیت خود را شروع میکنند ولی آن چیزی که غالبا انجام میشود، ساعت ۲ بعد از ظهر تا ۴ مردم ما تصمیمشان را میگیرند که برای رای دادن که به کدام لیست رای دهند.در واقع رسانههای سیاسی کشورمان مزیت خود را از دست دادهاند، به همین دلیل شکست میخوریم شما نگاه کنید صداوسیما اوج شکستهایش در تمام این سالها در طول انتخابات بوده است. من همیشه گفتهام که در مقابل رسانههای اجتماعی صداوسیما شکست میخورد، چرا که نمیخواهد از حیطه ایدئولوژیک خود خارج و یک صداوسیمای ملی و رسانه ملی شود. متاسفانه شما همین الان صداوسیما را نگاه کنید تکرار مکررات است.
جوان ها از اصلاح طلبان بریده اند چون مدام شعار می دهند
*آقای فیاض در حال حاضر هر دو جناح سیاسی یک سری کارهای انتخاباتی میکنند، حالا بماند که اصلاحطلبان مدعی هستند که بخاطر ردصلاحیتها کسی را ندارند که آن را معرفی کنند، ولی با این وجود اصولگرایان میخواهند لیستی را معرفی میکنند که با توجه به لیستهای قبلیشان تغییراتی در آن وجود دارد؛ تعداد جوانان و زنان را میخواهند بیشتر
تمام اصلاحطلبان پیر شدهاند و جوان ندارند و جوانها اصلاح طلبان را ول کردند، یعنی اصلاحطلبان مرجعیت جوانی را ندارند، در واقع . بعضی از این آقایان میخواهند زندگی کنند و الان هم برای تفریح میخواهند بیایند. شما ببینید در مجلس فعلی اصلاحطلبان چه کردهاند؟ هیچ کاری.
کنندو چهرههای جدید معرفی کنند، و اصلاحطلبان هم شعارهای اصلاح طلبی در مورد آزادی بیان، حقوق بشر و... دارند. این لیستها و وعدهها تا چقدر میتواند آن حجم از آرای خاکستری را کم کند و باعث میشود تا آنها بیایند و وارد انتخابات شوند؟
از آن جهت که تمام اصلاحطلبان پیر شدهاند و جوان ندارند و جوانها اصلاح طلبان را ول کردند، یعنی اصلاحطلبان مرجعیت جوانی را ندارند، در واقع جوانها از اصلاح طلبان بریدهاند چون مدام شعار دادهاند و در نهایت راه اصولگرایان را در بعد انباشت ثروت در پیش گرفتند. بعضی از این آقایان میخواهند زندگی کنند و الان هم برای تفریح میخواهند بیایند. شما ببینید در مجلس فعلی اصلاحطلبان چه کردهاند؟ هیچ کاری.
کارگزاران هم از اصلاح طلبان دوری می کند
اگر شما یادتان باشد محور اصلاحطلبان زمانی تکنوکراتهایی مثل کرباسچی و.. بودهاند یعنی کارگزاران سازندگی. حتی خاتمی اگر رای آورد بخاطر کرباسچی و روزنامه همشهریش بود، الان کارگزاران هم از اصلاحطلبان دوری کردهاند. یعنی دیگر کار به بنبست رسیده است.
در مورد اصولگرایان هم در حال حاضر طیفهایی مثل قالیباف و احمدی نژاد نسل جوان را آوردهاند، یعنی میخواهم بگویم که اینها طیفهای اصولگرا هم نیستند، بلکه یک طیف جدید هستند که بنظر من دارند جای ایدئولوژی سیاسی، تکنوکرات بومی را میآورند و احتمال اینکه رای بیاورند خیلی بالا است. بنظر شما قالیباف اصلاحطلب است یا اصولگرا؟
قالیباف نه اصولگراست نه اصلاح طلب
*قالیباف میگوید که نواصولگرا است.
اصولگرا نیست، اصلاح طلب هم نیست.
*اما باز هم تفکرش با قشر زیادی از مردم و جوانها تفاوت دارد و این تفاوت را میشود دید.
حالا از کجا معلوم که قالیباف رای نیاورد؟
*من این را نمیگویم؛ منظورم این است که اساسا کاندیداهای زیادی وارد انتخابات نشده اند که ما بخواهیم بگوییم مقابل قالیباف چه کسی است.
الان فضا شلوغ شده است. وقتی که گفتم رای میدهند یعنی به دیگری رای میدهند. به نظر من مردم به خودیها رای نمیدهند و به جایش به دیگری رای میدهند چون اعتراض دارند. شما نگاه کنید از بعد از هاشمی رفسنجانی عدالت از بین رفته و مردم نابود شدهاند. دقیقا بعد از هاشمی رفسنجانی تمام این مرجعهای سیاسی، مثل اصلاحطلبان و اصولگرایان دوگانگی به وجود آوردهاند و این باعث شده تا مردم با هیجان رای دهند.
رسانه های اجتماعی رأی ساز شده اند
در کشوری مثل کشور ما دموکراسی دیگر تمام میشود، بنابراین محوری که باید واقع شود نوسازی ایران است و نوسازی ایران هم در تقابل با تکنوکراتهای بومی و رسانههای اجتماعی است که من این را قبلا گفتهام. چون امر سیاسی تبدیل به امر اجتماعی شده رسانههای اجتماعی، رایساز میشوند و نتیجه رسانههای اجتماعی تکنوکراسی بومی است که در جهان دارد رخ میدهد مثلا در روسیه که اوج آن است. حتی در اروپا هم دارد رخ میدهد الان اگر اروپا نخواهد دچار فاشیسم شود، باید دولتهای اجتماعی سرکار بیایند. نگاه کنید که بعد از مرکل در اروپا چه خواهد شد؟ یا اردوغان چه خواهد شد؟ در آنچه که من به شما میگویم تکنوکراسی بومی یک بحث بسیار مهم است و عملا میشود گفت که تکنوکراسی یک امر اجتماعی است که با یک نوع عدالت همراه میشود، البته عدالت عرفی، نه عدالت سوسیالیستی! و مردم هم دقیقا همین را میخواهند. در ایران سیاست خارجی تقریبا ثبات یافته است و چون ثبات یافته است، در نهایت سیاست داخلی را به دنبال دارد و سیاست داخلی هم یعنی کار و اشتغال و خلاصهاش یعنی این یک امر تکنوکراسی اجتماعی است و رخ خواهد داد.