ظهور درام جذاب «فروشنده» اصغر فرهادی در کن، لحظهای است برای تفکر به این مطالب که آیا یک ژانر جدید در دنیای سینما متولد شده؛ یک رویدادها هانکهای/آنتونیونی. یک زوج از طبقه وسط و خوشحال، زندگی خوبی دارند که با یک رخداد مهیب روبهرو میشوند؛ اتفاقی رازآلود، نحس و بینشان که آرامش آنها را از هم میپاشد و پوسته زندگی روتین آنها را میشکافد. این حادثه قدرت خام حس گناه و شرمساری درونی را نمایان میکند...
«فروشنده» دارد به یک قالب خاص درمیآید و بدونشک به خوبی از پس این کار برمیآید؛ این روند دارد به یک سبک اختصاصی تبدیل میشود.
فیلمهای درخشان فرهادی «جدایی» (2011) و «درباره الی» (2009) به ترتیب مایههایی از آثار «هانکه» و «آنتونیونی» را در خود داشتند. با این حال از نظر من «فروشنده» از بسیاری جهات به «چهارشنبهسوری» (2006) نزدیکتر است؛ در هر دوی آنها «ترانه علیدوستی» در نقش اصلی زن میدرخشد. آن فیلم هم براساس مفهوم از هم گسیختن فضای یک زندگی و در نتیجه به وجود آمدن ناراحتی و بحران در جمعی خودمانی که مطالب زیادی درباره روابط افراد درگیر ماجرا را فاش میکند، ساخته شده بود. «چهارشنبهسوری» کمتر حالت نمایشی داشت و فیلمی ماهرانهتر بود.
در این بخش از گزارش، «گاردین» داستان فیلم «فروشنده» را روایت میکند، در ادامه این مطلب آمده است: همنشین کردن صحنههای پیچیده و تیره زندگی واقعی این زوج با صحنههای نمایشنامه «میلر» توسط اصغر فرهادی، که با نمایشهای احساسی او همراه شده، نوعی شگفتی و لذت قراردادی میآفریند. در این اثر، واقعگرایی آشفته و تراژدی نسبتا کلاسیک در کنار هم قرار داده شدهاند. «عماد» به شخصه مردی آرام و فکور است اما بازی در نمایش «میلر» به او دیدگاهی دراماتیک، مغرور و از لحاظ اخلاقی قهرمانه داده است. «ویلی لومن» - قهرمان نمایشنامه «مرگ فروشنده» آرتور میلر - با اندوه فکر میکرد او چه مردی است که قادر نیست چیزهای خوب را برای همسر و خانوادهاش فراهم کند. «عماد» با خود فکر میکند چه مردی است که نمیتواند از زنش در برابر تعرض محافظت کند.
«فرهادی» با زیرکی اجازه میدهد مخاطبش درباره جایگاه نمونه موازی «ویلی لومن» به حدس و گمان بپردازد و سپس در دقایق پایانی فیلم او را روی صندلی میخکوب میکند، اما به نحوی که ارتباط جدید کمی روان و بیقید است.
به گزارش گاردین، «فروشنده» اثری زیرکانه و جاهطلبانه است اما بسیار داستانمحور. داستان به اینکه پدر یکی از شاگردان «عماد» در اداره صدور گواهینامه موتورسیکلت کار میکند، بستگی دارد.فرهادی در «فروشنده» بیشتر از فیلمهای قبلیاش سعی میکند به تاثیری بیشتر و نتیجهای بزرگتر دست پیدا کند. اما این فیلم ویژگی جذبکننده «جدایی» را ندارد. در واقع تم انتقام عدالت این اثر من را به یاد ملودرام جنایی «زندانیان» (2013) «دنیس ویلنیو» میاندازد.
بعد از گفتن همه اینها، باید اذعان داشت که هوش فیلمسازی «فرهادی»، این فیلم را تماشایی میکند؛ تنها فیلمسازی با چنین اعتماد به نفسی میتوانست فضایی برای یک کمدی مختصر و بیپروا در این فیلم پیدا کند؛ «عماد» که خسته از کلاس برگشته، خوابش برده و بچهها اطراف او که خروپف میکند، عکسهای مضحک میاندازند. «فروشنده» درامی ارزشمند و خیلی خوشساخت است.»