به روز شده در ۱۴۰۳/۱۰/۰۲ - ۱۶:۱۰
 
۲
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۳۰ ساعت ۰۹:۴۰
کد مطلب : ۱۱۱۸۹۹
رستگار از شرح غزلیات حافظ می‌گوید

ما با یک «شاعر» سر و کار داریم

گروه فرهنگي: منصور رستگار فسایی می‌گوید، در هر نوع تفسیر شعر حافظ، ما با یک "شاعر" سر و کار داریم که "شعر" تنها ابزار هنری بیان اندیشه‌های اوست و همین "عمل شاعرانه او"ست که سبب شده است تا "شعر"ش در قرن‌های متمادی پس از وی، در مردم چنان اثری بگذارد که همه فارسی‌زبانان و دوستداران "شعر" در شعر وی گمشده خود را بیابند و بشناسند.
ما با یک «شاعر» سر و کار داریم
منصور رستگار فسایی مجموعه شش‌جلدی «شرح تحقیقی دیوان خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی» (بر اساس تصحیح خانلری) را در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر کرده است.

در پی انتشار این مجموعه، گفت‌وگویی با این استاد ادبیات و پژوهشگر انجام داده‌ایم که در پی می‌آید.

- با توجه به وجود شرح‌های مختلفی که از دیوان حافظ وجود دارد، ضرورت پرداختن به این شرح برای شما چه بود؟

- این‌که چرا به تالیف "شرح تحقیقی دیوان حافظ" پرداختم، داستانی مفصل دارد. نخست این‌که من فردوسی و حافظ را دو روی سکه هویت ایرانی می‌دانم، دوم این که قرن‌هاست حافظ مونس و همدم ایرانیان و فارسی‌زبانان بوده است و من نیز در خانه پد ری، با حافظ‌خوانی بزرگ شده‌ام و طبعا به حافظ علاقه‌ای ویژه یافته‌ام، ولی پرداختن به حافظ، در متن تحقیقات ادب در من از سال 1350 آغاز شد. در سال 1349 که کارم را در دانشگاه شیراز با تدریس زبان و ادبیات فارسی آغاز کردم، دانشگاه شیراز  سرگرم تهیه مقدّمات  برگزاری کنگره بین‌المللی حافظ و سعدی بود که قرار بود  از 7 تا 11 اردیبهشت سال 1350  در شیراز برگزار شود. پیش از آن تاریخ، اگر چه کنگره هزاره فردوسی در 1313 و کنگره هفتصدمین سال تصنیف گلستان و بوستان سعدی  در 1316 شمسی به همت شادروان علی‌اصغر حکمت شیرازی در تهران برگزار شده بود، اما هنوز هیچ کنگره مهم و خاصی درباره حافظ در ایران برپا نشده بود و برگزاری این کنگره، آن هم در شیراز که زادگاه و محل دفن این دو شاعر بی‌همتاست، می‌توانست بیش از همه به نگرش به حافظ و اهمیّت او و شعر ش در فرهنگ ایرانی تأکید بگذارد و آن را همچون آن دو کنگره از اهمیتی تاریخی برخوردار بسازد. به‌علاوه، از آن‌جا که این کنگره بین‌المللی نخستین همایش بزرگ ادبی بود که در  شیراز برپا می‌شد و دانشگاه شیراز  میزبانی آن را برعهده داشت، دانشگاه همه توان مادی و معنوی خویش را به کار گرفته بود تا آن را به بهترین وجهی برگزار کند و به‌راستی چنین کرد. شادروان دکتر علی‌محمد مژده و آقای دکتر حسن خوب‌نظر کارهای علمی و اجرایی کنگره را برعهده داشتند و با لیاقت و درایت کامل ،مقدمات کار را فراهم می‌آوردند و من هم از همان آغاز در کمیته انتشارت آن کنگره فعالیت داشتم و سرانجام این کنگره باشکوه در نارنجستان قوام برگزار شد و به دلیل  برنامه‌ریزی عالی و شرکت بسیار ی از حافظ‌شناسان بزرگ ایرانی و خارجی و ارائه مقالات علمی و تحقیقی ارزنده، برگزاری آن کنگره بزرگ به عنوان نقطه عطف بسیار مهمی در سعدی‌پژوهی و تحقیقات حافظ‌شناسی دوره معاصر  به ثبت رسید و دو جلد مجموعه سخنرانی‌های ارائه‌شده در آن کنگره که در سال 1352 به کوشش اینجانب در سلسله انتشارات دانشگاه شیراز به چاپ رسیده و بارها تجدید چاپ شده است، می‌تواند کیفیت ممتاز این کنگره را به خوانندگان نشان دهد.

- یعنی برگزاری این کنگره در روند کار و ذهنیت شما تاثیرگذار بود؟

- بله، من از آن  کنگره درس‌های فراوانی آموختم و حافظ و سعدی را بهتر شناختم و از آن زمان بود که حافظ در ذهن من جایگاهی خاص پیدا کرد و در کنار فردوسی نشست که همیشه به وی عشق ورزیده‌ام و از آن هنگام  بود که به این  نتیجه رسیدم که فردوسی و حافظ، دو روی سکّه فرهنگ و تمدن و منش‌های ایرانی هستند که باید به سخن و اندیشه آنان بسیار توجه کرد و هویت ملی و فرهنگی ایرانی را از آنان آموخت. به‌تدریج حافظ را از زاویای ناشناخته‌تر و در معانی وسیع‌تری شناختم و لسان‌الغیب را صدرنشین  علاقه‌های علمی و ادبی خویش ساختم و در سال‌های طولانی تدریس در دانشگاه شیراز و دانشگاه‌های دیگر در ایران و خارج از کشور کوشیدم تا همیشه با حافظ باشم، حافظ را تدریس کنم  و او را بهتر بشناسم و بشناسانم و برای رسیدن به این هدف سال‌ها طرح تحقیقی معنی‌شناسی حافظ را دنبال می‌کردم.

- مثلا چه کارهایی برای حافظ انجام دادید؟

- گاهی دانشجویانم  را به حافظیه می‌بردم و کلاس‌های درس حافظ را در آن‌جا برگزار می‌کردم و سال‌ها در عصرهای شنبه برای گروهی از حافظ‌دوستان در یکی از حجره‌های حافظیه حافظ‌خوانی می‌کردم. در هر سمینار و مجمعی که سخن از حافظ می‌رفت، با علاقه و رغبت فراوان شرکت می‌جستم و به سخنرانی و عرضه  مقاله می‌پرداختم و در کوشش‌هایی که برای  نام‌گذاری "روز حافظ" و ایجاد مرکز حافظ‌شناسی و  انتشار مجله حافظ‌پژوهی و انجمن دوستداران حافظ صورت  می‌گرفت، شرکت مستقیم داشتم و در سال‌های اخیر و در دوران بازنشستگی نیز برنامه‌های حافظ‌خوانی و فال حافظ را در شبکه‌های جهانی  اینترنتی ارائه می‌کردم. ماحصل آن‌که در این 40 سال، حافظ عشق  زندگی ادبی من بود و پیوسته می‌کوشیدم تا با اشتیاق فراوان، هر چه را که درباره حافظ نوشته می‌شود، بخوانم و حافظ‌پژوهی را یاد بگیرم و در این میان، خواندن  و یادداشت‌برداری از مقالات و کتاب‌هایی که در شرح نکات، کلمات، ترکیبات، جمله‌ها، مصرع‌ها، ابیات و اشعار حافظ نوشته شده بود، به کار همیشگی و علاقه دائمی من تبدیل شده بود و همین انس دیرین و روزافزون با حافظ و شعر وی به تدریج سبب  شد تا به این نتیجه برسم که باید شرحی بر دیوان خواجه بنویسم که برآیند نگاهی محققانه به شعر حافظ باشد.

- درباره ویژگی‌های شرحی که می‌خواستید بنویسید می‌گویید؟ چه چیزهایی مدنظرتان بود؟

- چیزهایی که مدنظرم بود این بود که شرحی باشد که جنبه سلیقه‌ای، احساسی و فردی نداشته باشد و با نظم و طرحی خاص، شعر حافظ را به عنوان یک کلّ هنری ببیند و آن را مثل یک کلاس درس تحلیلی و تحقیقی، از منظرهای  جداگانه صورت و معنا و هنرهای شاعرانه مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و به خواننده نیز این فرصت را بدهد تا با دیدگاهی باز از چگونگی هدف‌ها، درونمایه‌ها،  نظرگاه‌های خاص شاعر، در ارتباط با  اوضاع و احوال تاریخی و اجتماعی و فرهنگی دوران او که به نوعی در تولد شعرش اثر گذاشته‌اند، آشنا شود و تأثیرپذیری‌ها و تأثّرگذاری‌های  حافظ را بشناسد و از عقاید و نظرهای  متفاوتی که محققان درباره اشعار و افکار شاعر داشته‌اند آگاه شود. شرحی که با کارهای دیگرکه تا کنون نوشته شده است، در دید و طرح و برخورد با شعر تفاوتی اساسی داشته باشد و بتواند دیوان حافظ، این اثر بزرگ را که  به دلیل ساختار شاعرانه و ایهامات و ابهاماتی که برخاسته از کیفیت شاعرانه  و نگرش مستقل و خاص حافظ است و هنوز ناشناخته مانده است، با روشی حتی‌المقدور علمی و فارغ از سلیقه‌ها و برداشت‌های فردی بشناساند و معرفی کند. شرحی که به حافظ‌دوستان نشان دهد که حافظ  به معنی کامل و دقیق و علمی کلمه، "شاعر " است، نه چیز دیگر و این سخن بدان معناست که حافظ نه ناظم است، نه  معلّم اخلاق و سیاست و دین  و رندی و قلندری و ...؛ او همه شهرت و آوازه و موفقّیت خویش را به خاطر "شاعری" به دست می‌آورد نه به خاطر هیچ وظیفه و رسالت دیگری. مسلما مقصود از این سخن آن نیست که حافظ معلم یا عارفی عالم و دیندار و حافظ قرآن نیست، بلکه هدف بیان این نکته است که حافظ اگرچه ممکن است  همه یا بعضی از این عناوین را داشته باشد، اما آن‌چه موجب مطرح شدن و نامدار شدن وی شده است و شهرت عرفان و دانایی و قرآن‌دانی وی را در همه جا  مطرح کرده است، فقط  "شعر و شاعری" او بوده است و  اگر چنین نبود، کدام عالم و عارف و رند و قلندر و ناظم و حافظ قرآن و حتی شاهان و وزیران و بزرگان قرن هشتم را سراغ دارید که به خاطر فقط علم و عرفان و رندی و قلندری و نظم و حفظ قرآن مجید، یا پادشاهی و وزارت، به چنان مقام و منزلت جاودانه‌ای که حافظ در تاریخ ادبی ما بدان دست یافته است، رسیده باشد.

- ممکن است در این‌باره بیشتر توضیح بدهید.

- حافظ  حتی وقتی که اخلاق و عرفان و رندی و مدح و مرثیه و  پدیده‌های اجتماعی و سیاسی و دینی دیگر را هم در کلام خویش مطرح می‌سازد هنوز دقیقا از موضع یک "شاعر" سخن می‌گوید و شاعرانه می‌بیند، شاعرانه می‌اندیشد و تحلیل می‌کند و شاعرانه سخن می‌گوید و شاعرانه در مخاطبان خود اثر می‌گذارد و همین نکته سبب می‌شود تا در هر نوع برداشت و تفسیر و تبیین شعر حافظ، نخست به این نکته توجه داشته باشیم  که ما با یک  "شاعر " سر و کار داریم که "شعر" تنها وسیله و ابزار هنری بیان اندیشه‌های اوست و همین  "عمل شاعرانه او"ست که سبب شده است تا "شعر"  او در قرن‌های متمادی  پس از وی، در  مردم چنان اثری بگذارد که همه فارسی‌زبانان و دوستداران "شعر" در شعر وی گمشده خود را بیابند و بشناسند و به او ایمان بیاورند و گنگان خواب‌دیده در سخن وی حرف دل و خواب ناگفته و ناشنیده خویش را بیابند و کلام پرابهام و ایهامش را که چون الماسی درخشان و تراشیده و هنرمندانه و زیباست، تا حد سخن قدیسان و پاکان الهی تأثیرگذار، بالا ببرند. آن را تفسیر و تاویل کنند، با آن فال بگیرند و در هر موقعیت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، از خلال شعر حافظ، پیامی متناسب با دوران خویش بیابند و به شاعر جاودانه خویش ببالند و او را بستایند، بنابراین باید به یاد داشته باشیم که هر صفت خوب و والایی را که به حافظ نسبت می‌دهیم، شایسته اوست ولی همه فرع بر شاعر ی اوست و هیچ چیزی نباید اهمیت هنر شاعر ی وی را تحت‌الشّعاع قرار دهد و شاعری حافظ را از  ذهن ما بزداید؛ زیرا شعر حافظ کمال سخن فارسی و معنای تأثیرگذاری هنر را در جامعه نشان می‌دهد و علاوه بر آن که  از همه امتیازات ادبی سخن سعدی  و فردوسی و دیگر بزرگان شعر فارسی بر خوردار است، دارای ویژگی‌های منحصر به فردی است که نتیجه زندگی شاعرانه حافظ و یگانه  شدن شاعر با شعر اوست و این همان است که آوازه‌خوان را با آوازش یکی می‌کند.

ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه /    که لطف نظم و سخن گفتن دری داند       ( 10/174)

و به همین دلایل بود  که بر آن شدم که "شرح تحقیقی دیوان  حافظ" را فقط به توضیح و تبیین غزل حافظ محدود نسازم و به شرح همه اشعار غزل و غیرغزل او بپردازم تا حافظ و شعرش را بهتر بشناسانم، بنابراین، تفسیر و تحلیل همه دیوان حافظ به هدف عمر من تبدیل شد و از هنگامی که این فکر را در ذهن پروردم و تا زمانی که آن طرح را به اجرا گذاشتم، با توجه کامل به این هدف  که "شرح تحقیقی دیوان حافظ" باید درباره "شعر حافظ" باشد، سال‌ها وقت شبانه‌روزی و عمر خویش را باحوصله و بی‌شتاب صرف تهیه و تألیف  این شرح کردم و بارها نمونه کارهایی را که در این مورد انجام داده بودم، با دانشجویان کلاس‌های حافظ  و برخی از صاحب‌نظران حافظ‌شناس در میان نهادم و کوشیدم تا نقاط ضعف و قوت آن را بشناسم و در آن تجدید نظر کنم و بخش‌هایی را از آن به لحاظ صورت و معنا، حذف، اضافه یا بازنویسی کنم و در نهایت، با استفاده از همه منابع علمی و قابل استنادی که بدان‌ها دسترسی داشتم، آن را به مراحل پایانی برسانم و امیدوارم "شرح تحقیقی دیوان  حافظ"، که به بیش از 2000 صفحه بالغ شده است، وسیله انتقال علمی و تحقیقی شعر حافظ باشد به نسل معاصر و کسانی که طالب شناختی معقولانه، متفاوت و  متعادل از شعر او هستند، تا چه قبول افتد و که در نظر آید.
 شکر خدا که هرچه طلب کردم از خدا /         بر منتهای همّت خود کامران شدم     (2/314)

- شما سال‌های بسیاری را با حافظ مانوس بوده و به او پرداخته‌اید، پس از کار سترگ شرح غزلیات حافظ، حافظ را چگونه یافتید؟

- من هر روز که با حافظ همنشین می‌شدم با دنیای نامکشوف دیگری روبه‌رو می‌شدم که با آن‌چه در روز پیش و گاهی ساعتی پیش یافته بودم، متفاوت بود. سخن و معنا در شعر حافظ با شعر تمام شاعران ایران متفاوت است، سخنی است مواج و پرجاذبه و الماسگون که هر لحظه خواننده را با یک شگفتی لفظی و معنایی نوظهور غافلگیر می‌کند، در هنگام خواندن و تفسیر و شرح دیوان حافظ، اغلب انسان دچار سرگشتگی و حیرتی می‌شود که ناشی از شاعرانگی محض حافظ است، شرحی را درباره بیتی می‌نویسیم ولی ساعتی دیگر و روزی دیگر، همان بیت با کرشمه‌ای تازه   جلوه می‌کند که تعبیر و تفسیری متفاوت از اندیشیده‌ها و نوشته‌های پیشین را به ذهن می‌آورد، گویی شعر حافظ اقیانوس پردامنه‌ای  است که هیچ لحظه آن همانند لحظات پیشین یا پسین نیست و به همین جهت است که نمادها، تصاویر و حتی لغت‌ها در ساختار شاعرانه سخن حافظ گاهی از ظرفیت‌های شناخته‌شده قاموسی خود فراتر می‌روند و معانی تازه‌ای بر آن‌ها تحمیل می‌شود و به بافت و ترکیب معنایی و هنری سخن  وی شکلی تازه می‌دهد و تو را مجبور می‌کند که بیشتر بیندیشی  و عمیق‌تر فکر کنی  و علت همه اختلافاتی که در فهم و دریافت و شرح شعر حافظ وجود دارد، همین ظرفیت خلاقه و ایهام‌ها و ابهاماتی است که موجب  تفسیر پذیریز ی شعر حافظ و تأویل هرمونتیکی آن می‌شود. اما هر مفسری که با استقلال خواسته است پای خویش را از چارچوب سنتی و پیروی و اسارت متون کهن رها کند و دریافت خود را منعکس کند، طبعا دست به نوعی ساختارشکنی است  زده است و این موارد در کار شارحان دیوان حافظ اندک نیست.

- در رویارویی با دنیای معاصر، حافظ به روایت رستگار چگونه تعریف می‌شود؟

- وقتی غزلی از حافظ را می‌خوانیم و شرح می‌دهیم، باید به خاطر داشته باشیم که حافظ در قرن هشتم هجری در شیراز می‌زیسته است و در این دوران عوارض فاجعه‌بار حمله مغول در همه زمینه‌ها، همچون دیگر نقاط ایران‌زمین آشکار شده بود و به بنیادهای سیاسی و اجتماعی و اخلاقی جامعه آسیب فراوان وارد ساخته بود، عصر عرفای بزرگ به پایان رسیده بود، خاندان‌های بزرگ و اصیل که حافظ هنر و فرهنگ و ادب بودند، ریشه‌کن شده بودند، رفاه مادی و اجتماعی به فقر و تهیدستی و ذلت تبدیل شده بود و شیراز در بخش عمده‌ای از دوران زندگی حافظ در بی‌ثباتی کامل، جنگ قدرت، فسادهای اخلاقی و اجتماعی غوطه‌ور بود و تحت سلطه تازه به دوران رسیده‌های بی‌فرهنگ، بی‌خردان عالم‌نما و ریاکاران هزارچهره گرفتار آمده بود  و حافظ و شاعران عهد وی، دیگر با دنیای ایران‌اندیش فردوسی، یا معنویت سترگ مولانا و جهان خردمندانه و حکمت‌آمیز عالم و عارفی چون سعدی فاصله‌ای بی‌نهایت پیدا کرده بود. گذشته‌ها برای حافظ معنای بهشت گم‌شده را داشت که نه زلال میهن‌پرستی فردوسی را داشت، نه معنویت روحانی شمس و مولانا در آن دیده می‌شد و نه از جهان‌بینی سعدی که دنیا و آخرت را در پیوندی معنادار در گلستان و بوستان و غزلیاتش منعکس می‌کرد اثری مانده بود. حافظ در چنین دورانی در جست‌وجوی انسان حماسی فردوسی ، شور و التهابات عاشقانه نظامی و عرفان پر از صفا و پاکی و شور و جذبه مولانا و رندی و سرزندگی‌های سعدی، با حسرتی که از هر انسان آشنا با تاریخ و فرهنگ و تمدن قوم خویش انتظار می‌رود، گذشته را پاک و منزه و قدسی می‌بیند و دنیای همزمان خود و  "حال خویش" را پر از آلودگی‌های نفسانی و تیره و تاریک می‌بیند، اما من در شرح تحقیقی حافظ کوشیده‌ام تا حافظ را فقط و فقط "شاعری" در این عصر بحران‌زده ببینم و اثرش را فارغ از القائات گذشتگان و قهرمان‌سازی‌های آن‌ها ببینم و با آن به عنوان واقعیتی به نام "شعر" روبه‌رو شوم و چون یک معلم که در کلاس درسش "شعر" را با اصالت‌ها و خواص ذاتی آن درس می‌دهد، شرح کنم. مطالب مختلف مربوط به شعر حافظ و ویژگی‌های آن را را با نظم و قاعده‌مندی و انسجام از هم تفکیک کنم و به هریک مستقلا بپردازم و به همین جهت هر "شعر حافظ"  را از پنج زاویه مختلف نگریسته‌ام و همه دیوان را بر حسب همان الگوی خاص شرح کرده‌ام که مسلما می‌تواند در آینده کامل‌تر و جامع‌تر هم بشود.

مرجع : ايسنا