این مدرس دانشگاه و پژوهشگر درباره میزان نمود و تاثیر ادبیات کهن در آثار ادبی معاصر اظهار کرد: اگر بپذیریم که آثار کلاسیک کتابهایی هستند که تأثیر خاصی بر جای میگذارند و همچنان که به عنوان امری فراموشنشدنی بر جای میمانند، در یاد و ناخودآگاه جمعی یا فردی پنهان میشوند، آثار کلاسیک را نه به عنوان وظیفه و از روی احترام، بلکه تنها از سر عشق میخوانیم؛ آثاری که برای خوانندگان و دوستدارانشان ثروت میسازد. در این صورت بیتردید این مفاهیم و مصادیق در ناخودآگاه ذهن ما وجود دارند و در پدیداری هر اثری به نوعی خود را نشان میدهند. با رجوع به آثار گوناگونی که در دوران معاصر پرداخته و ارائه شده، میتوان به شاخصهایی در مورد میزان توجه به آثار کلاسیک در دوران معاصر دست یافت؛ شاخصهایی از قبیل تعداد ارجاعاتی که در زبان فارسی و زبانهای خارجی به این آثار شده، تعداد کتابها، مقالات، شرح و تفسیر، تصحیح و حاشیهنویسیهایی که بر روی این آثار نگاشته شده، میزان تأثیری که نویسندگان از شیوه نگارش این آثار پذیرفتهاند، میزان تاثیرپذیری جامعه و فرهنگ عامه از این آثار در قالب ضربالمثل، ارسالالمثل و تمثیلها، گستره جغرافیایی انتشار این آثار و ... همه نشاندهنده تاثیرپذیری آثار دوران معاصر از آثار کلاسیک است.
او با اشاره به اینکه در یک نگاه کلی میتوان تجلی و حضور آثار کلاسیک را به دو گروه عمده «جامعه علمی و پژوهشی (جامعه خاص)» و «جامعه عام» تقسیم کرد، گفت: در جامعه علمی و پژوهشی که دربرگیرنده کلیه پژوهشها و تحقیقهایی است که به گونه علمی و مستند بر روی آثار کلاسیک، اندیشه، فکر، زبان ، هنر و نیز شخصیت آنها صورت میگیرد، روند پژوهشی «بیشتر آگاهانه و کمتر ناخودآگاه» است. یعنی محققان و نویسندگان در این عرصه با اراده خویش و با استناد به مدارک و شواهد علمی در جهت تبیین، شناخت و معرفی دقیقتر از آثار کلاسیک بدان میپردازند و با تکیه بر این آثار در مقولههای فرم و ساختار، به نقد و بررسی میپردازند و بدین ترتیب میتوان حضور آثار کلاسیک را در میان معاصران محقق بازیافت. بازتاب این امر را میتوان در مواردی از جمله تقلید از شیوه نگارش آثار کلاسیک در متون نظم و نثر در داستاننویسی، تاریخنگاری، نمایشنامهنویسی، طنز، خاطرهنویسی، روزنامهنگاری، ترجمه و ... مشاهده کرد.نیازکار افزود: برای مثال با نگاهی به آثار نثرنویسان دوران معاصر و بررسی سبک و سیاق نوشتاری آنان به شیوه و یا تقلید از نگارش نثرنویسی سعدی، گرایش محققان، اندیشمندان و سعدیپژوهان به آثار سعدی و نیز همزیستی سعدی با ما در دوران معاصر آشکار میشود. این تأثیر در داستاننویسی معاصر ما در آثار نویسندگانی چون محمدعلی جمالزاده، محمد حجازی و رسول پرویزی با توجه بیشتری به نثرنویسی و حکایتنویسی «گلستان» جلوهگر است.
این سعدیپژوه با بیان اینکه نویسندگان سنتگرایی چون جمالزاده و محمد حجازی که مضمونگرا بودند، بیشتر از جنبه مضمونی و ساختار پندآموز حکایات سعدی متأثر شدهاند، گفت: ویژگیهای چشمگیر این آثار در زمینه نگارش، زبان و محتوا از دیدگاه تاریخنگاران به دور نمانده است، چنانکه شیوه نثرنویسی سعدی را سرلوحه خود قرار دادهاند؛ عباس اقبال آشتیانی، فریدون آدمیّت، محمدابراهیم باستانی پاریزی و... در نثر خود با تلفیق روایات، حکایات، نثر و شعر و با برخورداری از شیوه ایجاز و رسایی و روانی کلام، طرز سعدی را در پیش گرفتهاند.او استفاده از ظرفیتهای زبانی در قالب طنز را فرصتی برای اینکه سعدی نکات حِکَمی را در قالب طنز ارائه کند و پدیدههای حاکم بر جامعه را به عرصه نقد بکشد، دانست و اظهار کرد: توانمندی وی در این عرصه نیز در دوران معاصر مورد تقلید و تضمین طنزپردازان است. «طنز فاخر سعدی» ایرج پزشکزاد، «گفتار طربانگیز» عمران صلاحی، «چرندوپرند» علی اکبر دهخدا و «التفاصیل» فریدون توللی گواه این مدعا است.این مدرس دانشگاه در شیراز همچنین گفت که بهرهمندی شاعران معاصر از زبان، اندیشه و هنر آثار کلاسیک به گونههای «تاثیرپذیری مستقیم»، «تاثیرپذیری غیرمستقیم»، «تضمین»، «اقتباس» و «مضمونگرایی» همچنان تداوم یافته است؛ چنانکه در آثار آنان قابل مشاهده است، مانند بهرهمندی مستقیم یا غیرمستقیم از مضامین آثار کلاسیک در انواع هنرها همچون نقاشی، خوشنویسی، آواز و موسیقی و غیره.
فرح نیازکار به اثرپذیری عوام از ادبیات کهن نیز اشاره و در اینباره بیان کرد: در جامعه عام نیز تاثیر آثار کلاسیک در میان مردم و همزیستی با آنان موجب شده تا به دقایق و نکات ارزشمندی از مسائل فرهنگی و اجتماعی آنها دست یابند و با تأمین ذوق و سلیقههایشان، از زبان آنان با خودشان سخن گویند. کلامشان چنان در مردمان تاثیر گذاشته که پس از گذر قرنها میتوان این تأثیرگذاری را در نزد فرهنگ عامه و در عرصههای گوناگون بازیافت. بسامد بسیار جملات و ابیات نغزی که از آثار کلاسیک بر افواه همگان جاری است، نشان از تأثیر آثار کلاسیک بر ذهن مردمان و همزیستی این آثار با همگان در دوران مختلف دارد. این تاثیرپذیری از آثار کلاسیک «بیشتر ناخودآگاه و کمتر آگاهانه» در زمینههای «بهرهمندی از ضربالمثلها، حکایات و داستانها در روابط و مکالمات عمومی مردمان»، «بهرهمندی از ارسالالمثل»، «بهرهمندی از تمثیل» و «رواج اشعار و عبارات حکیمانه آثار کلاسیک در فرهنگ عمومی همچون نگارش شعرهای کلاسیک بر روی اسکناس، چاپ تمبر، کارتپستال و غیره» است. با این اوصاف شناخت ادبیات کهن و کلاسیک میتواند تاثیری بسزا در کار نویسندگان امروز داشته باشد. او در پایان و در پاسخ به سوالی درباره آسیبهای مطالعه نکردن ادبیات کلاسیک توسط شاعران و نویسندگان امروز گفت: اگر در مورد تاثیرگذاری آثار کلاسیک با ساختاری که ذکر شد، همعقیده باشیم، بی شک نداشتن آشنایی و شناخت از این آثار منجر بدان میشود که در وهله نخست آثار پدیدآمده در هویت و سنت ما ریشه نداشته باشد و گاه از استغنای آگاهمندی نیز برخوردار نباشد؛ چنانکه بسیاری از آثار منتشرشده دوران ما از این امر مستثنا نیستند.