صادق صدرایی
روزنامه بهار
چند روز پیش بود که محسن هاشمی که در بین فرزندان آن مرحوم، مشی میانه روانهتری دارد گفت که «آیت الله» مانند یوسف پیامبر بود. شباهت هایی را نیز بین زندگی پدرش با آن پیامبر الهی برشمرد. فارغ از اینکه آنچه فرزند ارشد هاشمی رفسنجانی گفته است قابل نقد است، مشکل اساسی نوع نگاهی است که به دنبال قداست بخشی به افراد و اندیشه هایشان است.
این نگاه که تقریبا اصولگرا و اصلاح طلب نمیشناسد و همه درگیرش هستیم باور ندارد که آن چه یک اندیشه را بارور و کاربردی میکند نقد است. هنگامی که به دور یک موضوع هالهای تصنعی از تقدس را بکشیم و ورود به آن حیطه را ممنوع اعلام کنیم آغازی بر پایان اثرگذاری آن اندیشه خواهد بود. نقد باعث پویایی و زایایی هر اندیشه و تفکری است و این توهم که ایجاد حریم ممنوعه برای افراد و اندیشه هایشان باعث مانایی آنان خواهد شد به کل خطاست.
اینکه در این روزهایی که از رفتن آن عزیز سفرکرده میگذرد برخی همراهان و نزدیکانش در برابر هر نقدی موضعی منفی میگیرند و هر نوع بررسی نقاط قوت و ضعف کارنامه آیت الله هاشمی رفسنجانی را توهین و بیحرمتی به ایشان تلقی میکنند نشان از آن دارد که از تاثیر مثبت نقد در زنده نگه داشتن اندیشه هاشمی غفلت میکنند.
چنین مشکلی با نوع مواجهه برخی تندروها با نظرات و دیدگاه هایی که توسط عدهای درباره اندیشههای مرحوم امام یا دیگر بزرگان تاریخ ایران مطرح میشود نیز قابل مشاهده است. این در حالی است که آن چه از بیان بنیانگذار جمهوری اسلامی به ما رسیده است این است که ایشان «تخطئه» را نیز از «الطاف خفیه الهی» میدانستند و به شدت جای تعجب دارد که عدهای به بهانه حمایت از نظام مانع نقد میشوند.
اگر قرار باشد همان بلایی که بر سر اندیشه سایر بزرگان به واسطه قدسی نشان دادنشان آمده است بر سر اندیشههای بزرگِ تازه درگذشته انقلاب نیز بیاید باید دیگر کم کم شاهد کمرنگ شدن تاثیر آن اندیشههای اعتدالی و مفید برای جامعه باشیم. اگر هاشمی و آنچه میپسندید را دوست داریم و معتقدیم که راه رشد کشور از آن مسیر گذر میکند باید فضا را برای نقادی منتقدان او بیش از پیش باز کنیم و به بهانه درگذشت هاشمی افراد را به سکوت وادار نکنیم.