میثم قهوه چیان-روزنامه نگار
روزنامه بهار
تهران دیگر جایی برای زندگی نیست. آلودگی هوا، بحران هویت، ترافیک، از بین رفتن میراث فرهنگی، فقر و. . . بخشی از معضلات تهران است. آمارهای شهری هر روز بحرانیشدن این معضلات را نشان میدهد. توسعه نامتوازن و مرکزگرایی در کنار عوامل پیدا و پنهان دیگر دست به دست هم داده است تا «تهران» به اینجا برسد. مشکل «تهران» اما جایی جدی میشود که به ایران سرایت میکند و الگوی شهریشدن به تهرانیشدن بدل میگردد. حالا «تهرانیشدن» کابوس دیگر شهرهای ایران است و آگاهی به آن ضرورت پیشگیری، زیرا تجربه تهران نشان میدهد که درمانی در کار نیست. تا چند سال بعد ما مشکلات لاینحلی در شهرهای ایران خواهیم داشت که محصول عدم تامل و تدقیق در حیات شهری است.
آیا شهرهای ایرانی تهرانی میشوند؟ تجربه شهری نشان میدهد که شهرهای ایرانی جاپای پایتخت میگذارند. پایتخت و تهران سالهاست که آرمانشهر ایرانیهاست. ابتدا کار از جایی آغاز شد که رضاخان خواست تا همه شهرها را مدرن کند و پروژه از تهران آغاز شد. این اعتقاد اسماعیل فتحی، مدیرعامل زیباسازی شهرداری قم که «بسیاری از کلان شهرها و حتی شهرهای کوچکتر از تهران الگو میگیرند و هر اتفاقی که در تهران بیافتد، به عنوان تجربه در دیگر شهرها مورد توجه قرار گرفته و اجرا میشود» ، رویکرد مسئولان شهرهای دیگر ایران را نشان میدهد. مدیران شهری در ایران به دنبال تبدیل خود به تهران هستند، اما سؤال اساسی این است که آیا تهران میتواند الگویی برای شهرهای کوچک باشد که هنوز معضلات این کلانشهر بی در و پیکر را ندارند و همچنان در دل طبیعت جای گرفتهاند. به نظر میرسد فرآیند توسعه نامتوازن در ایران با برآمدن رضاشاه آغاز شده باشد. هزینه پایتخت در آن دوره، کشور را در سایه خود قرار داد. شهری که در سال ۱۱۶۴ هجری شمسی توسط آقا محمد خان قاجار به پایتخت تبدیل شده بود، بیشتر درآمد ایران را بلعید. پایتخت آنقدر ثروتمند بود که ایرانیها یا میخواستند به این شهر بیایند و یا تهران کوچکی را در شهر خود داشته باشند. مرکزگرایی پهلوی به مرور زمان «مرکزشدگی» شد و این کانون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به تدریج شروع به بلعیدن کلیت کشور کرد. تهران چاق شد و در مرکز عالم ایرانی قرار گرفت.
تهران شهری است که از طبیعت جدا شده است. برای رسیدن به فضائی طبیعی باید ساعاتی وقت گذاشت و از این کلانشهر فاصله گرفت، کوهها و شهرهای پیرامون تهران هم تاوان تهرانیشدن را میدهند. کارخانههای اطراف تهران باعث شده است که مردم این شهر بیشتر روزهای سال را در دود غرق شوند. این در حالی است که بسیاری از شهرهای ایران هنوز آسمان دارند و میتوان در آن شهرها تنفس داشت. بسیاری از معضلات در شهرهای ایرانی هنوز با مکانیسم سنتی حل میشود. اما آنچه تهران به عنوان داروی تلخ استفاده کرده است مورد توجه شهرهای ایرانی به عنوان الگو و دستاورد بوده است. ساختمانهایی که آسمان را گم میکنند، زیرگذرها، روگذرها، کنارگذرها بزرگراهها و. . . حالا مورد تقلید در مدیریتهای شهری است که بدون مطالعه تهران را الگوی خود قرار میدهند. امروز بسیار راحتتر میتوان از تهرانیشدن شهرهای ایران جلوگیری کرد. آرام آرام شهرهای مرکز استان تجربه تلخ آلودگی را درک میکنند و آرام آرام تهران میشوند. پیشبینی آینده محتوم میتواند جلوی بحرانهای زیستمحیطی، شهری و... را در اقصی نقاط کشور بگیرد. هرچند شهرهای امروز جمعیت کمی دارند اما به نظر میرسد در آینده نیازمند حمل و نقل شهری کارآمدی خواهند بود. تشبه به تهران مشکلی را حل نمیکند.
پیشگیری از بحران آتی در شهرهای ایرانی نیازمند تغییرنگرش در خصوص جایگاه شهرهای ایرانی، تاریخ و جغرافیای این کشور پهناور است. امروز معیار همه چیز مزاج تهرانیها میشود. شهرهای دیگر ایران کوشش میکنند تا با خارج شدن از میراث فرهنگی خود، «تهرانی» شوند. هر هویتی در این شهر محکوم به «تهرانیشدن» است و هویتهای فرهنگی و بومی. در پایتخت باید لهجه تهرانی داشت و لباس رنگی و محلی خود را کنار گذاشته و از «شوخی شهرستانی» احتراز کرد. تغییر باید از ذهن آغاز شود. امروزه هر کسی در تهران، یا تهرانی است و یا شهرستانی، هویت شهرها در مرکز ایران ذوب شده است و از سوی دیگر شهرهای دیگر در حال تبدیل خود به کلانشهری ایرانی هستند و به پایتخت اقتدا کردهاند. هویت ایرانیان شبیه تهرانیها میشود.ترانههای فارسی هم حالا با لهجه تهرانی خوانده میشود. تقویت هویت شهرهای ایران، توجه به داشتهها و مقتضیات تاریخی و جغرافیایی شهرها و اقداماتی از این دست میتواند کابوس «تهرانیشدن» ایران را مرتفع سازد و راه را برای نجات شهرهای ایرانی بگشاید.