روزنامه بهار: اقدام موهن تعدادی از اعضای گروه فشار در راهپیمایی دیروز قدس آنچنان بازتاب منفی در رسانه های داخلی و خارجی داشت که کافیست فقط به یک مورد آن بسنده نماییم تا میزان زشتی کار تندروهای داخلی را نشان دهیم. راديو عبري تل آويو با پخش شعارهاي عده اي از شركت كنندگان در راهپيمايي روز قدس اعلام كرد:«روز قدس كه توسط امام خميني(ره) براي همبستگي مسلمان ها در ابراز مخالفت با اسرائيل بنيانگذاري شده است، اينك در زادگاه خود يعني تهران به محملي براي اختلافات داخلي ايرانيان تبديل شده و تل آويو بايد از فرصتي كه مخالفان حسن روحاني به وجود آورده اند بهره برداري كند، چرا كه منازعات سياسي در ايران هيچگاه تا بدين حد علني و اميدوار كننده نبوده است. اين راديو در ادامه با اشاره به حضور اقليت يهوديان در ايران مي افزايد: آنها برغم اين كه با ما هم كيش هستند هيچگاه يا سياست هاي تنها دولت يهودي جهان همداستان نشدند ولي گروهي از سياستمداران مسلمان در ايران و هواداران عمدتا جوانشان ناخواسته نقش كاتاليزور را براي سياستهاي منطقه اي اسرائيل بازي ميكنند.»
آیا حرکاتی از این دست، چیزی جز وحدتشکنی در روز وحدت معنا میدهد؟ نگاهی به آن چه در اطرافمان میگذرد بیندازیم. چه میبینیم؟ در عراق، سوریه، یمن چه وقایعی در حال رخ دادن است و ریشه اش از کجا بود؟ در دربار سعودی چه میگذرد و معنای تغییرات رخ داده در حکومت عربستان چیست؟ آمدن تندرویی افراطیتر از تندروی گذشته چه معنایی دارد؟ در آمریکا اوضاع چگونه است؟
پس از حضور دونالدترامپ در کاخ سفید شاهد چه تغییراتی بوده ایم؟ سمت و سوی جهان چگونه است؟ به تقابلهای گسترده نظامی و سخت بین قدرتها نزدیک نمیشویم؟ با نگاهی به همه این موارد میتوان به این نتیجه رسید که آن اصطلاح «برهه حساس کنونی» که از فرط تکرار از معنا تهی شده است اتفاقا برای چنین روزهایی کاملا کاربرد دارد. روزهایی که خاورمیانه در آتش است و مذاکره و گفتگو سکهای رایج نیست، تلاش برای تنش زدایی با کشورهای منطقه و جهان با موانع داخلی و خارجی روبهرواست و تندروها در برخی کشورهای منطقه و جهان جولان میدهند. در چنین شرایطی آیا میتوان بر طبل عدم وحدت کوبید؟
با وجود چنین شرایطی شاهد آن هستیم که در داخل کشور گروهی بر سر مسائلی که شاید نیازی هم به مطرح کردن آن به این شکل در سطح جامعه نبود به جان یکدیگر افتادهاند و با گفتارهایی تنش آفرین در پی ایجاد بحران سیاسی برای دولت منتخب اکثریت هستند. شاید بتوان این رفتارها را با توجه به شکست سنگین جریان تندرو در انتخابات96 کاملا درک کرد و از جهاتی به شکست خوردگان حق داد که برای دست نیافتن به آرزویی که با تمام توان در پی تحقق آن بودهاند عصبانی باشند اما آیا این موقع وقت خوبی برای انتقام گیری از ملت و منتخبشان است؟ تریبونهای عمومی همچون نمازهای جمعه و صداوسیما که باید منادی وحدت باشند در چه وضعیتی به سر میبرند؟
آیا اصلا حواسشان هست که دارند در پازل همانها که «دشمن» خطاب میشوند بازی میکنند؟ از جمله مواردی که جریان اصولگرا همواره به آن میبالید پذیرش شکست توسط نامزد مورد حمایت این جریان در انتخابات76 بوده است، حال باید پرسید که اصولگرایان چرا و چگونه در این حد تغییر کردهاند که از تبریک به نامزد پیروز در خرداد76 به وضعیتی رسیدهاند که نه تنها از تبریک به رئیس جمهور منتخب با گذشت زمانی طولانی از اعلام نتیجه انتخابات خبری نیست بلکه هر روز شاهد سنگاندازی تازهای پیش روی رئیس جمهور روحانی هستیم. هنگامی کهتریبون داران به جای دعوت به آرامش و وحدت خود تنش آفرینی کنند آنگاه دیگر از برخی تندروهای میدانی بیش از این نمیتوان انتظار داشت که در روزی که قرار است هر چه فریاد داریم بر سر اشغالگران بزنیم شاهد مرگ خواهی این عده برای منتخب اکثریت و هتاکی هایی بی سابقه به رئیسجمهور و سایر مقامات دولتی باشیم. به نظر میآید که حتی اگر برای تندروها پذیرش شکست در انتخابات96 سخت و نشدنی است، میبایست حداقل به واسطه منافع ملی که موضوعی فراجناحی است.
در این دوره زمانی که بیش از هر زمانی به وحدت ملی و انسجام اجتماعی نیاز مبرم داریم زبان در کام بگیرند و با ایجاد تنشهای بی حاصل برای دولتی که هنوز شروع به کار نکرده است بحران ایجاد نکنند. همگان باید این را به خاطر بسپارند که حسن روحانی مستظهر به پشتیبانی حداقل شصت درصد مردم ایران است و اقلیت، چارهای جز پذیرش آن چه اکثریت برگزیده است ندارد. روحانی تنها نیست و در افتادن با او یعنی جدال با خواست ملت و رای مردم که به گفته رهبران نظام «میزان» و «حق الناس» است.