مهدی دادویی نژاد
فارغ از درست و نادرستی، بخش مهمی از ادبیات سیاسی ایران ذیل مفاهیم برآمده از مارکسیسم تعریف میشود. استعمار، استثمار و امپریالیسم و قسعلیهذا، این مفاهیم هر چند در درون خود واجد بار معنایی ویژهای هستند که تا حدی کارکرد آنها را در سپهر سیاسی توجیه میکند اما استفاده مداوم از آنها در عرصه بین الملل و نتایج عمل به نسخه مارکسیسم - لنینیسم این واژهها را تبدیل به شعارهای سطحی کرده است و امروزه صداهای بلندی که این واژگان را در عرصه بینالملل فریاد میزدند با فروپاشی شوروی ساکت شدهاند، بسیاری از کشورها نیز به طبع این سکوت، دست از آنها شستهاند.
جناب علم الهدی در آخرین سخنان خود قرارداد اخیر با توتال را استعماری خواندهاند. یک قرارداد باید واجد چه ویژگیهایی باشد تا آن را استعماری خواند؟ این نوع سخنان پایه علمی و بر مبنای مستندات دارد یا صرفا تکرار واژهای است که آنقدر بر تن جملات پوشاندهاند نخ نما و مندرس شده است؟ برای یک عالم دینی، استفاده از تعبیری چون قاعده نفی سبیل قطعا امری دشوار نیست پس چرا قرارداد استعماری؟
قراردادی استعماری قراردادی است که در آن کارگزار کشوری تن به مستعمره شدن کشورش میدهد، با فرض قبول اشتباه و خطا در قرارداد سرمایه گذاری توسعه میادین پارس جنوبی آیا این قرارداد موجب مستعمره شدن ایران میشود؟ یعنی قبل و پس از این قرارداد هر قراردادی منعقد شده باشد یا بعدها منعقد شود و یک پای سرمایه گذاری آن شرکت خصوصی مربوط به دول غربی باشد قراردادی در جهت مستعمره شدن ایران بوده یا خواهد بود؟ آیا با این تعریف ازاستعمارنمیتوان سرمایهگذاریهای ایران در کشورهای دیگر را هم نوعی قرارداد استعماری دانست؟
این میزان استفاده بیمحابا از این دست واژگان در میان نئومارکسیستها نیز رایج نیست پس با کدام منطقی ما همچنان باید هر گردی را گردو بدانیم؟ قطعا یک سرمایهگذار خارجی هنگامی دست به سرمایهگذاری در کشوری میزند که حاوی منافع خوب و غیرقابل چشم پوشی باشد. با توجه به شرایط ویژه پارس جنوبی و میادین مشترک کشور ایران نیازمند سرمایه گذاریهایی به مراتب بیش از این میباشد تا بتواند منافع خود را تامین کند. ایران به لحاظ تکنولوژیکی و امکانات نیازمند قراردادهای اینچینی هست، استعمار همیشه با چپاول همراه بوده، آیا آقای علم الهدی برداشت قطر از این میدان مشترک را چیزی کمتر از چپاول دیدهاند که این دست قراردادها را استعماری میخوانند؟
استفاده از هر امر تاریخ گذشتهای نه تنها سودی ندارد که زیان بخش است و گاهی منجر به نابودی بشر میگردد، روزگاری در دهه شصت کسانی مترو را استعماری و وسیلهای تجملی وابسته به سرمایهداری میدانستند و امثال هاشمی رفسنجانی برای توجیه مردم در نماز جمعه، خطبه مترو میخواندند تا مردم از مزایای مترو اگاه شوند، امروز میشود تهران را بدون مترو تصور نمود؟ آیا استعمار از تونلهای مترو وارد شد؟
امروز اگر استعماری هم باشد راه خود را نه از درون قراردادهای اینچنینی که از راه فرهنگ میجوید، راهی که دلواپسان باید برای حفرههای عمیق آن چارهاندیشی کنند، میدان مبارزه با آن چه ایشان آن را استعماری میپندارد با دوران ماقبل جنگ سرد متفاوت است، امروز توتال قرارداد نمیبندد تا ایران را مستعمره کند، چون شرکت توتال کشور استعمارگر فرانسه نیست و ایران هم الجزایر نیست، گردو شاید گرد باشد اما هر گردی گردو نیست.