مرجان یگانه پرست
روزنامه بهار
نمایشگاهی پر از رنگهای لطیف، طرحهایی از جنس دنیای کودکان و چیدمانی از لباسهایی غیرمتعارف و آسیبدیده از جنگ اما با چیدمان لطیف زنانه، محتوای نمایشگاه نقاشی «وقتی سپیده زد» بود. نمایشگاهی در رثای آرامش از دست رفته زندگی، کودکان بیرویا و زنان و مردانی که دردمند از جنگ و ستیز هستند. نرگس موسوی، خالق این تصاویر و نقاشیها در پس زمینه کارهایش به جنگ و دردی که جامعه آدمها را تحت تاثیر قرار داده است میپردازد. نگاه او تلفیقی است از خشونتهای جنگی در مقابل صلح و لطافتی که آرزوی آن را دارد. او همان طور که در استیتمنت نمایشگاه آورده است، تلاش کرده است تا یاس ناشی از دیدن بیرحمی اسلحه و موشک را با تصاویری شاعرانه و صلح آمیز تعدیل کند. لطافتی که با اردوگاههای کار اجباری، با مادران فرزند از دست داده، با مخروبههای جنگی، استخوانهای شکسته و دفرمه شده و ماسکهای حفاظت از کارهای شیمیایی در تضاد هستند. به طور آشکار در سیاهی زمینه این جهان خشونت طلب، روشنایی رنگهای صلح آمیز، درخشندگی بیشتری دارند. این هنرمند، در نمایشگاهش که نامش هم پر از امید است، «وقتی سپیده زد»، امید سپیده زدن روزی بدون خشونت و جنگ را دارد. امیدی که علیرغم قتلعامها، آتشبارانها و صدای کرکننده شلیکها و انفجارهای قریبالوقوع هستهای، این جهان را قابل زیستن میکند. . .
***
آثار شما ضد جنگ هستند و در محتوای آنها میتوان نشانههای ویرانگری جنگ و ناامنی را دید اما نکته جالب آثار شما این است که نگاه تان زنانه، لطیف و با طیفی از رنگها است.
می خواستم مجموعهای خلق کنم که آنتی جنگ و ضد ستیز باشد. در حقیقت هدفم این بود که با تصاویری که میسازم هم خشونت جنگ را نشان دهم و هم پیروزی لطافت و شاعرانگی را منتقل کنم.
سبک کار شما خیلی شبیه تصویرسازی کتاب کودک و به نرمی دنیای کودکان است. چقدر تلاش داشتید که این سبک در کارتان لحاظ شود؟
سعی نکردم که این نوع نگاه در کارم باشد. واقعیتش این است که من در این رشته تحصیل کردم و از آنجا که کارشناسی ارشد من در زمینه تصویرگری بوده است، در نتیجه ناخودآگاه نگاه و سبک کارم به این سمت و سو رفته است. شاید این نوع نگاه و سبک، شاخصه کارم شده است، نمیدانم خوب است یا نه ولی این سبک در کارم است.
یک ویژگی دیگر آثار شما این است که در پس زمینه کارتان بحرانی خفته است. در ابتدا آثارتان خیلی ظاهر لطیف و انسانی دارند که در تضاد با پس زمینهشان هستند. در پس زمینه کارتان بحران و جنگی در جریان است که باید به آن دقت کرد تا آن را دریافت. این تضاد گویای چیست؟
تلاش من این بوده است که پس زمینه اثر خشن و راوی دردهای جامعه جنگ زده باشد. البته بخشی از تصاویری که انتخاب کرده بودم، سانسور کردم چون احساس کردم که خشونت آنها بالاست و تلخی زیادی را منتقل میکنند. بهخصوص عکسهایی که از جنگ ایران و عراق باز مانده بود، نتوانستم کار کنم و آنها را کنار گذاشتم. واقعیتش کار روی آنها برایم سخت و دردناک بود. پس زمینهها را با الهام از جنگهای مختلف کار کردم. آنها هم تصویرگری هستند اما با کامپیوتر آنها را کار کردم تا کمی خشن و خشک به نظر برسند و در عوض نقاشیهایی که روی آنها کار میشود، لطیف و پر از رنگ باشد.
یکسری کانسپتهایی در این نمایشگاه کار کردهاید که حاوی پیامهایی هستند. درباره آنها هم توضیح میدهید؟
مایل بودم در کنار مجموعه نقاشیها، سه تا لباس هم طراحی کنم که ادامه رویکرد همان نقاشیها و تعریف همین مجموعه باشد. اولی لباس عروسی است که انگار عروس آسیب خورده از جنگ است و قسمتی از لباس کنده شده و در حقیقت ستون فقرات آن عروس مانده است. یک بال سیاه هم در شانه لباس تعبیه کردم که برای من مفهوم مرگ را دربرداشت ولی ممکن است هر مخاطب و بینندهای برداشت دیگری داشته باشد. لباس دیگری هم طراحی کردهام که ساختارشکنی در آن دیده میشود، یک آستین آن خیلی بلند و یکیاندازه عادی است اما روی آن تصاویری از انفجار بمب هستهای و جنگ دیده میشود.البته تلاشم این بوده که تصاویری که روی لباس میآید، شاعرانه و لطیف باشد اما محتوای جنگ را منتقل کند. لباس دیگری هم هست که شاید زنی است که از آن لباس کوچ کرده و رفته است و تعدادی پرنده در قفس تن آن زن به مانند خاطرات او در آنجا جا مانده است، ضمن اینکه یک پوتین سربازی که به نوعی اشاره به کشته شده در جنگ است، هم در کنار لباس دیده میشود. مفهومی که این لباس دارد، تلخ است اما سعی من این بوده است که با تور و پرنده، این خشونت و تلخی را تلطیف کنم.
در خانواده شما هنر و نقاشی ریشه دارد و این موضوع احتمالا در شکلگیری نوع نگاه شما بیتاثیر نبوده است. به نظرتان چطور میتوان از هنر برای نمایش آسیبهای جنگ بهره گرفت؟
نمیدانم واقعا توانستهام از هنر برای نمایش آسیبها و ویرانیهای جنگ کمک بگیرم یا نه؟ ولی تلاش خودم را کردهام. درباره ریشه هنر در خانوادهام هم باید بگویم که فضای خانواده ما همیشه هنری بود و اولین استادم مادرم بود. خیلی بچه بودم که مادرم یکسری نقاشی کلاسیک به من نشان داد و از من خواست یکی از آنها را انتخاب کنم. بعد تکنیک کار آنها را به من آموخت و هر چه آموختهام را میراثی از هنر و استادی مادرم میدانم. مادر من یک معلم هنرزاده شده و همچنان هم از بیانات و توصیههای هنریاش استفاده میکنیم. پدرم هم همیشه مشوق من بود و نقاشیهای من را میخرید و امیدوارم میکرد. والدینم درباره سبکهای هنری با ما صحبت میکردند و در آن فضا رشد کردیم. قالب فضای خانه ما همیشه هنری بوده است.
واکنشهای مردمی و استقبال از نمایشگاه را چطور دیدید؟ آیا واکنشها آن طور که انتظار داشتید، بود؟
واکنشها خیلی بیشتر از انتظار من بود و فوقالعاده محبتآمیز بود. واقعا از همه عزیزانی که لطف کردند و به نمایشگاه آمدند و به آثارم توجه نشان دادند، ممنونم.