روزنامه بهار: درگذشت دکتر ابراهیم یزدی بار دیگر بهانهای شد تا مشاهدهگران عرصه سیاست تاریخ را ورق بزنند و از نقش آفرینان انقلاب۵۷ و نظام برآمده از آن سخن بگویند. دکتر یزدی را بیشتر با وزیر امور خارجه بودنش در دولت موقت و همراهی با مرحوم بازرگان میشناسند و دبیرکلی نهضت آزادی. مردی که پس از اشغال سفارت آمریکا و به دلیل اختلافات به وجود آمده در بین سران نظام در این باره که منجر به استعفای دولت موقت شد از دستگاه دبپلماسی کنار رفت اما هرگز عرصه سیاست راترک نگفت و با وجود ایجاد محدودیتهای فراوان بر سر راه او و نهضت آزادی از فعالیت سیاسی دست نکشید. آخرین تصویری که از زندهیاد یزدی در ذهنها باقی مانده است مشارکت در انتخابات۹۶ بود، آن جا که به صراحت اعلام کرد که ما حمایت از روحانی را انتخاب بین «بد و بدتر» نمیدانیم و به واسطه عملکردش درچهار سال گذشته باید به او رای داد.
زنده یاد ابراهیم یزدی نیز مانند هر انسان دیگری در زندگی شخصی و حرفهای خود فراز و نشیبهایی را تجربه کرد و بدیهی است که ارج نهادن به خدمات او و گرامی داشتن نام و یادش به معنای اسطورهسازیهای بلاوجه از شخصیت او و یا تمجید از روی تعارف از فعالیتهایش نخواهد بود. اسطورهسازی نابجا از هر فرد و اندیشهاش تنها سبب کاستن از قدر و منزلت آن شخص و تفکر او خواهد شد. در نتیجه قدردانی از عملکرد دکتر یزدی به هیچ عنوان به معنای یکسره مثبت دیدن دیدگاهها و فعالیتهای او در این سالهای طولانی سیاستورزیاش نخواهد بود. در همین مدت کوتاهی که از انتشار خبر درگذشت اولین وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی میگذرد شاهد آن هستیم که برخی رسانههای تندرو از آن سوی بام افتادهاند و با رفتارهایی که حداقلهایی هم از اخلاق اسلامی و ارزشهای انسانی در آن یافت نمیشود در تلاشند تا با وارونه نمایی تاریخ و وقایع رخ داده در گذشته چهرهای غیر واقعی را از مرحوم یزدی به مخاطبانشان عرضه کنند.
فارغ از آن که ابراهیم یزدی که بود؟ و چه کرد؟ که هر کس از زاویهای به آن پرداخته و خواهد پرداخت پرسش اساسی آن است که یزدی و نگاهش به جامعه و سیاست برای امروزِ ما چه ارمغانی را با خود به همراه دارد؟ آیا میتوانیم با مروری دوباره بر اندیشهها و کنش سیاسی دکتر یزدی ره توشهای برای امروزمان بیابیم؟ به نظر میرسد که آنچه از بحثهای تاریخی و بازخوانی اختلافات گذشته اهمیتی فزونتر داشته باشد همین امر است که تصویر و تصور یزدی از کنش سیاسی چه کمکی به فعالیت سیاسی در امروز میکند؟ و گرنه میتوان تا سالهای متمادی اختلافات بی حاصل مانده از گذشته را مرور کرد و بر فاصلهها افزود. اگر بخواهیم آنچه از فعالیت سیاسی ابراهیم یزدی باقی مانده است را فقط در یک عبارت خلاصه کنیم به ضرب المثل مشهور ایرانی «در ناامیدی بسی امید است» خواهیم رسید. یزدی و مشی و روشی که او به آن اعتقاد داشت و در اقدامات و اظهاراتش هم به عیانترین شکل ممکن مشهود است حفظ امید در فضایی پر از ناامیدی بود. او هیچگاه به واسطه محدودیتهای وسیع ایجاد شده برای حزبی که او دبیر کل آن بود ناامید نشد و این فشارها را مانعی بر سر راه فعالیت سیاسی نمیدانست. میتوان به جرات گفت که امید تنها سرمایه یزدی و یارانش بود.
دیگر ویژگی مرحوم دکتر ابراهیم یزدی «ایراندوستی» واقعی او بود. یزدی در فعالیتهایش چه در دوران پیش از انقلاب که در همه این سالها در رسانههای رسمی سانسور شده است تا در دوران دولت موقت و سالهای بعد که او و همراهانش از ساختار سیاسی کنار گذاشته شدند منافع ملی و تعلق خاطری وصف نشدنی به ایران را که جزء ویژگی شخصیتی او بود را مبنای عمل قرار میداد.و ویژگی سوم ابراهیم یزدی دوری از تنش آفرینی و تندروی بود. او با وجود آنکه منتقد برخی وجوه ساختار سیاسی بود و نسبت به برخی رویههای نادرست اعتراضاتی جدی داشت اما هرگز پا را از حدود قانونی کشور فراتر نگذاشت و تنش و تندروی را چاشنی فعالیت سیاسی خود در پس از انقلاب۵۷ نکرد.
درس ابراهیم یزدی برای امروزِ همه ما، چه آنان که همراه و موافق دیدگاههای او محسوب میشوند و چه منتقدان نظرات و اقداماتش این است که باید تحت هر شرایطی حتی با وجود تحمل شدیدترین محدودیتها امید را حفظ کنیم، در هر اقدام و اظهارنظری منافع ملی را بر نگاههای جناحی و سیاستزده مقدم بداریم و تمام تلاش خود را به کار ببندیم که تغییر و اصلاح رویههای نادرست را در فضایی غیر تنش آلود به پیش ببریم. مطلب آخر آنکه زنده یاد ابراهیم یزدی سرمایه گرانبهایی بود که به واسطه اختلافات به وجود آمده، سالها از ظرفیتهای بی شمارش چه در بُعد داخلی و چه در عرصه سیاست خارجی استفاده نشد. امید است از دست دادن این سرمایه انسانی گرانقدر تلنگری باشد برای آن که همگان قدر فرزندان انقلاب را بیشتر از گذشته دانسته و شکافهای موجود که باعث خانه نشینی و کنار گذاشتن برخی از نیکترین فرزندان این کشور شده است کنار گذاشته شود.