روزنامه بهار: در روزها و هفتههای اخیر شاهد بیان مطالبی در خصوص وقایع چند سال گذشته بودهایم که به نوعی تکرار روایتی یکسویه از این وقایع بوده است که در سالهای گذشته نیز مانند آن البته به شکل خفیفتر آن را هم دیدهایم. از روایت یک مقام امنیتی درباره وقایع۸۸ و حصر تا رد هرگونه حمایت اعضای شورای نگهبان از احمدینژاد در انتخابات۸۸ توسط یکی از اعضای این شورا و بیان روایتی با جزئیات بیشتر در خصوص دلیل ردصلاحیت سیدحسن خمینی در انتخابات خبرگان از سوی یکی از فقهای شورای نگهبان که براساس آن «هیچ مرجع تقلیدی اجتهاد سیدحسن خمینی را تایید نکرده است»!
با نگاهی به این سه روایت شاهد آن هستیم که بخشهایی از آن محل سوال و اشکال جدی است. به عنوان نمونه مثالهای نقض برای ادعای سخنگوی شورای نگهبان درباره عدم حمایت اعضای این شورا از رییسجمهور سابق در روزهای انتخابات۸۸ با بررسی آرشیو رسانههای حامی جریان اصولگرا هم به سادگی یافت میشود و حتی شاهد آن هستیم که غلامحسین الهام بهعنوان یکی از اعضای وقت شورای نگهبان که مرتکب این «جرم» (مطابق نص صریح ماده ۷۳ قانون انتخابات ریاست جمهوری) شده است مدتی قبل در یک گفتگو این اشتباه را پذیرفته است و مشخص نیست که این عضو شورای نگهبان که این روایت عجیب را مطرح کرده است دقیقا درصدد تکذیب چه چیزی است.
درباره آنچه آیت الله مومن یکی از فقهای شورای نگهبان در خصوص اجتهاد سیدحسن خمینی نیز گفته است میتوان موارد متعددی از تایید اجتهاد این چهره مطرح حوزوی که سالها است به تدریس خارج فقه مشغول است را یافت. تایید اجتهاد سیدحسن خمینی از سوی حضرات آیات جوادی آملی، محقق داماد، محفوظی، وحید خراسانی و. . . امری پنهان نیست و این شکل مواجه شدن با وقایعی که مدت زیادی هم از آن نگذشته است از سوی یکی از فقهای شورای نگهبان بسیار عجیب و برای مخاطبان چنین گفتههایی کاملا غیرقابل فهم است. حال پرسشی که میتوان به این بهانه مطرح کرد این است که ریشه چنین تحریفهایی چیست و آیا خدای ناکرده تعمدی در وارونهنمایی واقعیتهایی که زمان زیادی از آن نگذشته است وجود دارد؟
اگر بخواهیم با عینک بدبینی به چنین مواردی بنگریم میتوان به این نتیجه رسید که بخشهایی از ساختار سیاسی کشور تمایلی به عیان شدن برخی واقعیات ندارد و از همین رو با بیان چنین مطالبی درصدد نوعی گمراهسازی افکار عمومی است و از آن جایی که کسر قابل توجهی ازتریبونها و رسانههای رسمی نیز در اختیار آنان است در پی آن هستند که همین قرائت غیرواقعی از اتفاقات چند سال اخیر را برای متن جامعه جا بیندازند و با نوعی «پروژه تحریف» مواجه هستیم.با نگاه خوشبینانه که بخواهیم به این موارد بنگریم میتوان این گونه برداشت کرد که بخشی از وقایع سالهای اخیر از خاطر این افراد رفته است و پس از اطلاع از اشتباهی که در روایت این وقایع داشتهاند در روزهای آینده آن چه گفتهاند را اصلاح خواهند کرد.
بین این دو نگاه خوشبینانه و بدبینانه به این مسائل میتوان نوعی دیگر نیز به بررسی چنین موضوعاتی پرداخت که شاید از زاویه دیدی واقع نگرانه باشد. واقعیت آن است که در همه این سالها تنها یک قرائت خاص از وقایع ملتهب سیاسی اجازه عرض اندام در رسانههای رسمی را داشته است و تصمیمگیران سیاست و رسانه، مطرح شدن سایر روایتها از چنین وقایعی را بر نتابیدهاند. به طوری که به عنوان یک مثال هیچ برنامه تلویزیونی را نمیتوان یافت که در آن مثلاً درباره انتخابات۸۸ و یا دیگر موضوعات این چنینی سخن گفته شود اما نمایندگان واقعی روایت خلاف آنچه جریان رسمی میگوید هم در آن برنامه حضور داشته باشند.
همین جریان یکسویه اطلاع رسانی سبب آن شده است که برخی به شکل تعمدی و یا حتی سهواً به بیان مطالبی بپردازند که به سادگی اشتباه و غیرواقعی بودنشان آشکار میشود. شاید حتی بتوان گفت که تقصیر گویندگان این قبیل مطالب هم آنچنان زیاد نیست و خاصیت روایت یکسویه در هر حوزهای همین به ورطه تحریف افتادن آن خواهد بود. تنها نکته امیدوار کننده درباره اینکه چنین مطالبی در جامعه دیگر خریداری نخواهد داشت آن است که در دنیای امروز دیگر مسیر اطلاع رسانی تنها از مجاری رسمی نمیگذرد و امروزه هر فردی میتواند با یک تلفن همراه به سادگی تحریفات، تناقضات و دستکاریهای رسانهای برخی را که تمایلی به واقعی کردن فضاهای اطلاع رسانی ندارند را برملا کند.