روزنامه بهار: همیشه بحث اعتیاد که وسط باشد پای آمار لنگ میزند مخصوصا درباره زنان معتادی که صاحب فرزند شده و کودکی را در منجلاب اعتیاد غوطه ور میکنند. کم نیستند کودکان و نوزادانی که اوردوز میکنند و هنوز طعم گس زندگی را حس نکرده آن را وداع میگویند اما پای عدد و ارقام که وسط بیاید امار از دست مسئولان در میرود و در این بین کسی پاسخ گو نخواهد بود. این واقعیت غیر قابل انکاری است که کودکان همیشه و همه جا قربانیان اصلی آسیبهای اجتماعی هستند. محمد جواد، نوزاد 32 روزهای است که در شهرستان کرمان توسط مدد کاران اجتماعی «جمعیت امام علی» در حالی پیدا شد که با افیون اعتیاد درگیر بود. برای آگاهی بیشتر از وضعیت این نوزاد با سعیده محمدرضاخانی، مددکار او به گفتوگو نشستیم.
***
درباره شرایط خانواده محمد جواد کمی توضیح میدهید؟
پدر محمدجواد از کودکی در بهزیستی زندگی میکرد. او پس از مدتی تحت شرایطی که ما در جریان آن نیستیم از بهزیستی خارج میشود و کم کم با خانوادهای آشنا میشود که همگی در گیر اعتیاد و فحشا بوده اند. بعد از گذشت چند سال با دختر این خانواده ازدواج میکند که محمد جواد حاصل این ازدواج است. پدر محمد جواد بعد از آشنایی با این خانواده درگیر اعتیاد شده بود و حالا هم معتاد است.
شما محمد جواد را در چه شرایطی پیدا کردید؟
ما محمد جواد را در یک خانه تیمی در حالی پیدا کردیم که اوردوز و تشنج کرده بود. پدر و مادر هر دو اعتیاد داشتند و اعتیاد از طریق مادر به فرزند منتقل شده بود. او بلافاصله به قسمت آی سی یو کودکان بیمارستان کرمان منتقل شود و 14 روز را در آس سی یو گذارند و پس از آن هم توانستیم با اورژانس اجتماعی هماهنگ کنیم و نوزاد به شیر خوارگاه منتقل شد. ولی این نوزاد شرایط بسیار سختی را پشت سر گذاشت. وضعیت جسمانی او بسیار بد بود و ضریب هوشی او بسیار پائین بود و ما خوشحالیم که این کودک نجات پیدا کرد.
واکنش پدر و مادر او در رابطه با انتقال فرزندشان به شیر خوارگاه چگونه بود؟
پدر محمد جواد اول میگفت کجا بودید وقتی که من با زن حاملهام به بهزیستی مراجعه کردم و از من پرسیدند بچه دارید؟ گفتم نه زنم حامله است و گفتند این موضوع شامل ما نمیشود! من زنم حامله بود و کارتن خواب بودیم. او پس از آن که متوجه شد که قرار است کودکش به بهزیستی منتقل شود و این موضوع توسط «جمعیت امام علی» صورت میگیرد شروع به تهدید و توهین کرد چون دوست نداشت بچه اش در بهزیستی بزرگ شود، میگفت: من خودم در بهزیستی بزرگ شدهام و میدانم چه بلاهایی سر این بچهها میآید، بچهام را میکشم اما اجازه نمیدهم او را به بهزیستی ببرید.
شما برای بستری کردن محمد جواد در بیمارستان هزینهای پرداخت کرده اید؟
بیمارستانها معمولا برای بستری کردن این کودکان مبالغ گزافی را میگیرند اما ما شانسی که داشتیم این بود که پدر محمد جواد چون قبلا مددجوی بهزیستی بود بیمه داشت و ما او را فرستادیم تا سریعا محمد جواد را بیمه کند و به اینترتیب هزینهها کاهش یافت و پس از آن هم زیر نظر اورژانس اجتماعی قرار گرفت.
شهر کرمان تا چهاندازه با اعتیاد کودکان و نوزادان دست و پنجه نرم میکند؟
در کرمان اعتیاد بیداد میکند. هیچ مرکزی برایترک اعتیاد کودکان و نوزادان نیست و و بیمارستان هم همانطور که گفته شد برای کمک به کودکان و نوزادان معتاد مبالغ گزافی پول میگیرد. به غیر از محمد جواد در حال حاضر کودک دو ساله دیگری هم توسط تیمهای شناسایی «جمعیت امام علی» شناسایی شده است که هم معتاد است هم آثار سوختگی روی بدن او مشهود است. وقتی به منزل او مراجعه کردهاند خانواده او اجازه ورود نداده اند، قرار است مکررا به منزل آنها مراجعه شود تا بتوانیم آن کودک را نیز نجات دهیم.
معمولا برخورد خانوادههايي که در این شرایط هستن با شما که به عنوان مددکار اجتماعی مراجعه میکنید چگونه است؟
خانوادهها معمولا دوست ندارند که ارتباطی با ما داشته باشند اما ما باترفندها مخصوصی وارد خانه آنها شده و پای صحبتهای خانواده مینشینیم. معمولا به عنوان خیریه و برای کمک به آنها وارد خانه میشویم و این کودکان را شناسایی میکنیم. مثلا وقتی ما وارد خانه محمد جواد که یک خانه تیمی بود شدیم 6 تا 7 گروه مختلف سنی از کوچک تا بزرگ پای بساطهای مختلف اعتیاد نشسته بودند.
شناسایی این کودکان چگونه صورت میگیرد؟
این کودکان یا از طریق مختلف به ما معرفی میشوند یا تیم شناسایی ما خانه به خانه و با پرس و جو از کسبههای محل این کودکان را پیدا میکنند.
اورژانس اجتماعی برای این کودکان کاری انجام نمیدهد؟
ما زمان بسیار طولانی را صرف پیدا کردن و دنبال کردن شرایط زندگی این کودکان میکنیم تا آنها را نجات داده و به اورژانس اجتماعی تحویل دهیم اما بعضا اتفاق افتاده بچهای که توسط خود ما پیدا شده و در شرایط بسیار بد آسیبهای اجتماعی نیز قرار داشته است پس از مدتی رها شده و وقتی ما به شهرک صنعتی که مکان زندگی بسیاری از معتادان در شهر کرمان است مراجعه میکنیم این کودکان را میبینیم. برای مثال حنانه یا امیر حسین کودکانی بودند که در شرایط بسیار بد پیدا شده بودند. حنانه در یک خانه تیمی پیدا شد پدرش زندان بود و مادرش اعتیاد داشت و شرایط خیلی بدی سپری میکردند و بسیار گرسنه بودند او دختر بچه 8 سالهای بود که بسیار در معرض خطر بود. او را به بهزیستی تحویل دادیم اما بعد از گذشت تقریبا یک ماه دوباره آنها را در شهرک صنعتی دیدیم و وقتی از آنها پرسیدیم که این جا چی کارمی کنید گفتند آمدن و با یک ماشین مارا سر شهرک پیاده کردند. وقتی به مرکز بهزیستی مراجعه کردیم و جویا شدیم که چرا این بچهها را رها کردهاند گفتند این بچهها فرار کرده اند. در گزارش مددکاریشان نیز نوشته بودند خانواده این کودکان به امکانات قابل قبولی رسیدهاند که توانایی نگهداری از فرزندان را دارند و به همین دلیل کودکان به خانوادهها تحویل داده شد که این اظهارات کاملا کذب و دروغ است. ما آن خانواده را میشناسیم و میبینیم آن شرایط بد به هبچ عنوان تغییر نکرده و همچنان به همان منوال سپری میشود. من نمیدانم آیا مراکز بهزیستی تمام شهرها بهاین صورت عمل میکنند یا مرکز بهزیستی کرمان است که با گزارش دروغ بر ماجرا سرپوش میگذارد. فکر میکنم یک اورگان با بودجههای کلان مثل بهزیستی باید خیلی بهتر از یک سمن بتواند خدمات ارائه دهد اما در عمل ما این موضوع را نمیبینیم. به نظر من این موضوع ناشی از بیمسئولیتی افراد است. بیشترین جملهای که خود من در اورژانس اجتماعی شنیدم این بود که ما آنقدر از این بچهها داریم دیگه جا نداریم که بخواهیم از آنها مراقبت کنیم و با این منوال خودشان را توجیح میکنند.
چرا اعتیاد کودکان و نوزادان در شهر کرمان به ایناندازه زیاد است؟
فعالیتهای خیریهای در کرمان بسیار زیاد است. این که به صورت دورهای غذا و لباس بین فقرا و معتادان توزیع میشود. اما این شهر از لحاظ مددکاری و توانمند کردن خانوادهها و خارج کردن آنها از چرخه نیازمندی هیچ فعالیتی نداشته است. خیریههايي هم که وجود دارند خیلی کم دیده شده که داوطلبانه باشند و معمولا حقوقی به کارمندان این خیریهها داده میشود. شایدیکی از دلایل ازدیاد این گونه موارد در شهر کرمان همین باشد. برای مثال در شهرک صنعتی که نزدیک به دانشگاه شهید با هنر کرمان است، زمانی که این شهرک ساخته شده قرار بوده تنها مصرف صنعتی داشته باشد اما به مرور زمان شکل آن تغییر کرده است. کورههای آجر پزی زیادی در این محل وجود دارد که بچهها هنوز در آن کار میکنند. این بچههای در حال حاضر به خانه ایرانی مربوط به «جمعیت امام علی» میروند و خدمات در یافت میکنند. کم کم مهاجرتهای غیر اصولی در این بین شکل گرفت و حالا شاهد هستیم که جمع کثیری از معتادان در این ناحیه زندگی میکنند. به نوعی پاتوق معتادان کرمان است. این شهرک وضعیت بسیار اسفناکی دارد به نحوی که دو تا بلوک روی هم گذاشتهاند و اسم آن را خانه میگذارند و در آن زندگی میکنند یا این که این شهرک آب ندارد ماهی یک بار باید دبههای بیست لیتری سر شهرک بیاورند و پر کنند برای مصرف یک ماهشان. مراکز بهداشتی و آموزشی اصلا در این شهرک وجود ندارد تنها 2 تا مسجد ساخته شده است. به همین دلیل خیلی از خانوادهها اجازه درس خواندن به کودکانشان نمیدهند چون آنها باید مسافت طولانی طی کنند و به مدرسه بروند. ما این بچهها را معمولا به بدترین وضع در خانه ایرانی میبینیم که معمولا خیلی از آنها شپش زدهاند و ما خودمان به آنها رسیدگی میکنیم. ما اولین مددکارانی بودیم که وارد شهرک صنعتی شدیم و به پا به دل معضل گذاشتیم. بله هستند خیریههايي که یک شب در هفته به معتادان غذا میدهند اما به صورت ریشهای روی موارد مددکاری تلاشی انجام نشده است.