هادی کمالی
گروه جامعه: در روزگار معاصر به مدد فناوری و ابزارهای ارتباطی نوظهور، دیگر انحصار اخبار و گردش اطلاعات در رسانههای دولتی بیمعنا شده است. ماهوارهها، اینترنت، شبکههای اجتماعی و انواع پیامرسانهای تحت وب این امکان را فراهم کردهاند که اخبار بدون محدودیت و به صورت لحظهای در دسترس همهی مردم باشد. در ایرانِ ما، شاید به خاطر فقدان تاریخی رسانههای مستقل و آزاد، اقبال به این ابزارهای جدید حتی بیشتر از سایر کشورهای دنیا بوده است. مخاطب تیزبین و اهل دقت، که حالا با انبوهی از منابع خبری روبروست و نسبت به گذشته قدرت انتخاب بیشتری دارد، کدام رسانه را برمیگزیند؟
این طبیعی است که هر رسانه به طور کلی در راستای سیاستهای گردانندگانش عمل کند. اما روش اعمال این سیاستها و چگونگی القای مفاهیم در لابلای خبر، نکتهای تعیین کننده است. رسانههای صاحبنام و پرسابقه مثل بیبیسی، بدون تردید در "انتخاب خبر" و یا به وسیله "تاکید بیشازحد، یا کمتوجهی تعمدی به برخی اخبار" جهتگیری و تاثیرگذاریهای مطلوب خود را اعمال میکنند. با این حال ظاهر استاندارد خبر در آنها حفظ شده و مخاطب حتی با آگاهی از وجود جهتگیریهای خاص در آن رسانه، باز هم آن را به عنوان یک منبع خبری مطمئن دنبال میکند. کما اینکه وقتی به یادداشتهای روزانه سیاستمداران معاصر مراجعه کنیم، میبینیم پیگیری اخبار از رادیو بیبیسی جزو برنامهی روزانه بسیاری از آنها بوده است.
در بخشهای خبری صدا و سیمای خودمان وضع اما به گونهای دیگر است. در رسانه ملی کمتر خبری است که با لحنی بیطرفانه و بدون جانبداریهای ایدوئولوژیک ارائه شود. به طوری که مخاطب حس میکند که انگار در یک کلاس نشسته، و استاد با مثال آوردن رویدادی که اتفاق افتاده، در اصل مشغول دیکته کردن درسی است که خود عمیقاً به آن معتقد است! این موضوع به طرز چشمگیری میتواند باعث سلب اعتماد ناخودآگاه از مخاطب شود. این شیوه، در دنیای معاصر که امکان دسترسی آسان به منابع متعدد جایگزین وجود دارد، جداً روشی غیرحرفهای و ناکارآمد است. برای درک موضوع کافی است از منظر یک مخاطب بی طرف، به بخش خبری 20:30 شبکه دو سیما، یا برنامه پیک بامدادی رادیو که بعد از خبر ساعت 8 صبح پخش میشود گوش دهید. ظاهر بخشهای خبری صدا و سیما، انطباق چندانی با استانداردهای رسانهای دنیای مدرن ندارد. برعکس، روح ایدوئولوژیک حاکم بر آن به همراه روشهای زمخت و پنهان ناشدنی اش برای القاء مفاهیم مورد نظر، بیشتر یادآور حال و هوای رسانههای دولتی در اتحاد شوروی سابق است. چه اینکه مخاطب در جهان کمونیسم شرقی و روزگار جنگ سرد دسترسی آسانی به رسانههای رقیب نداشت. ولی امروز اینترنت و ماهواره آن دیوار بتنی را شکسته و انحصار روایت اخبار در دست دولتها، دیگر به افسانه میماند.
صدا و سیما که از قضا چند سالی است لقب "رسانه ملی" را هم برای خود برگزیده، در عمل بیشتر تریبونی است برای نقد یک طرفهی جریان مقابل و تایید دیدگاههای جناح همسو با قدرت. البته هیچ اشکالی در نقد منصفانه و آزاد توسط رسانه ملی نیست. به شرطی که در عمل همانگونه که مدعی است نگاهی ملی و فراجناحی داشته و با حفظ بیطرفی سهم یکسانی برای همه جریانهای فعال در چارچوب قانون، داشته باشد. در غیر این صورت، و با تداوم این سیاست غلط اعتماد مخاطب از بین رفته و باعث اقبال بیشتر او به رسانههای خارجی میشود. عاملی که به ادعای خود صدا و سیما بستر را برای "نفوذ فرهنگی" فراهم میکند. پدیدهای که مسئولین نظام مقابله با آن را از دغدغههای خود اعلام کردهاند .
اینجاست که لزوم بازنگری در سیاستها و روشهای صدا و سیما، احساس میشود. شاید نمایندگان مردم در کمیسیونهای فرهنگی مجلس با اقدام برای بررسی این موضوع، بتوانند گام اول را بردارند. برای طرح مسأله هم نیازی به آمار رسمی نیست، کافی است از بالا نیمنگاهی به پشتبامهای هر شهر انداخته تا میزان رویآوردن مردم به شبکههای ماهوارهای را محک بزنند. چه حالا که شبکههای خبری اینترنتی هم وارد این کارزار شدهاند.
بدیهی است که تعدد رسانهها و امکان دسترسی بدون محدودیت به آنها نه تنها اجتناب ناپذیر، که از ملزومات زندگی در دنیای معاصر است. اما پرسش اینجاست که رسانه ملی، با وجود سازمان عظیم و پیچیدهاش و درآمد سرشار و بودجه کلانی که هر سال دریافت میکند، تا چه حد توانسته در رقابت با شبکههای بعضاً کم کیفیت ماهوارهای در جذب مخاطب، توفیق داشته باشد؟! این سوالی است که به نظر میرسد با طرح آن در مجلس شورای اسلامی، بتوان گامی در راستای جلوگیری از هدررفت سرمایههای مادی و معنوی ایران برداشت.