به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۲ - ۲۰:۰۴
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۰۲ ساعت ۱۲:۱۶
کد مطلب : ۱۳۷۲۷۷
​حسین باهر: شخصیت‌فروشی می‌کنند

اقتصاد ایران به دلال‌ها اصالت می‌دهد

گروه جامعه: بنیانگذار مکتب کنش‌شناسی و کارشناس رسانه می‌گوید: ما نه به سرمایه اصالت می‌دهیم و نه به کارگر، ما به دلال اصالت می‌دهیم و هر فردی که زر و زور و تزویر و زیور داشته باشد اولویت با اوست و هر کاری که بخواهد انجام می‌دهد.
اقتصاد ایران به دلال‌ها اصالت می‌دهد
 نوکیسه‌گی یا تازه به دوران رسیدن، عبارتی که در این ده- دوازده سال اخیر بیشتر از همیشه از شنیده می‌شود و نمود خارجی‌اش را در جامعه می‌بینیم. اما آیا پدیده نوکیسه‌گی خاصِ جامعه ایران است؟ آیا تاثیرات آن بر جامعه همچون تاثیر مشابهش در سایر جوامع است؟ و اینکه آیا نوکیسه‌گی سیاسی و اجتماعی در ایران توانسته نوکیسه‌گی فرهنگی را هم دامن بزند و ترویج کند؟ وقتی با بروز پدیده نوکیسه‌گی طبقات اجتماعی ما نه با فرهنگ که با پول شکل گرفته‌اند، باید منتظر چه سرنوشتی برای جامعه‌مان باشیم؟ حسین باهر (جامعه‌شناس، استاد دانشگاه، کارشناس رسانه، بنیانگذار مکتب کنش‌شناسی و نویسنده در زمینه رفتارشناسی، جامعه‌شناسی، مشاوره خانواده و دارای مدرک دکتری در توسعه اقتصادی و فوق دکتری فلسفه مدیریت منابع) به این پرسش‌ها پاسخ داده است و همچنین از نقش پدیده نوکیسه‌گی در فعالیت‌هایی مانند خیریه و تاثیر تبلیغات قرعه‌کشی بانکی در ترویج علاقه به یک‌ شبه پولدار شدن گفت.

پدیده نوکیسه‌گی نه خاص امروز و دیروز است و نه تنها شامل ایران می‌شود، با این حال به نظر می‌رسد دست‌کم در دوره تاریخ معاصر کشور اوج رواج نوکیسه‌گی در دولت‌های نهم و دهم اتفاق افتاده است، یعنی زمانی که به موازات تحریم‌ها مناسبات اقتصادی مبتنی بر دلالی و رانت بر اقتصاد کشور چمبره زده بود. از دید شما آیا مناسبات اقتصادی مبتنی بر دلالی و رانت واقعا بستری برای رشد نوکیسه‌گی و نوکیسه‌گان محسوب می‌شود؟
کارکرد و مفهوم نوکیسه‌گی در ایران متفاوت از معنا و کاردکرد این عبارت در سطح جهانی است. به این دلیل که در ایران سال‌های اخیر داستان رانت‌خواری، پول‌شویی، فساد اداری و اختلاس باعث شد تعدادی بدون آنکه واجد شرایط اکتساب حق و مالی و مقامی باشند از طریق‌های نامعلوم، نامشروع، نا معقول و نامالوف به انباشتی از ثروت و مکنت رسیدند که مقداری از آن را صادر کردند، بخشی را صرف ولخرجی یا تجمل‌گرایی کردند و مقداری را هم صرف امور خیریه کردند. حتی متولیان برخی رفتارها و مناسک مذهبی یا بناهایی که با کاربردهای عمومی و گاه مذهبی ساخته می‌شود همین گروه هستند. اصولا نابه‌هنجاری‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور باعث می‌شود عده‌ای اعم از دلال و رانت‌خوار و سواستفاده‌گر و مفسد فی‌الارض از موقعیت‌ها حداکثر استفاده را ببرند.

کدامیک از انواع  نوکیسه‌گی سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی بیشترین اثرگذاری تخریبی را دارد؟ و آیا لزوما نوکیسه‌گی سیاسی به نوکیسه‌گی اقتصادی منجر می‌شود یا برعکس و در این میان جای نوکیسه‌گی فرهنگی و اجتماعی کجاست؟
از قدیم در علم سیاست مطرح بوده که الیگارشی مالی ایجاد پلوتوکراسی می‌کند و پلوتوکراسی هم ایجاد الیگارشی مالی می‌کند. به بیان دیگر هرکجا انباشت ثروت اتفاق می‌افتد اقتدار سیاسی به وجود می‌آورد و در هر کجا که اقتدار سیاسی به وجود بیاید؛ انباشت ثروت هم به دنبالش می‌آید. به عنوان مثال رضاشاه که تمکن مالی آنچنانی نداشت و حتی اساسا پولی نداشت ولی با قدرت صاحب کلی مال و اموال شد و زمین و ملک دیگران را مصادره کرد و زیرمجموعه خاندان سلطنت قرار داد. برعکس آن هم هست افرادی مثل مشیرالدوله و فلان‌سلطنه هم بودند که متمول بوده‌اند و با مالشان مقام پیدا کردند. به عبارت دیگر نوکیسه‌گی سیاسی و نوکیسه‌گی اقتصادی دو روی یک سکه هستند که با یکدیگر تبادل و داد و ستد می‌کنند. می‌ماند مسئله فرهنگی و اجتماعی که به شدتِ مقولات سیاسی و اقتصادی در مبحث نوکیسه‌گی تاثیرگذار نیستند منتها می‌بینیم که باعث می‌شود یک ابتذال و میان‌مایگی فرهنگی رواج داده شود تا برای افراد جایگاهی خریداری شود. این یک نوکیسه‌گی فرهنگی است که برندِ مبتذلِ فرهنگی به وجود می‌آورد. یا نوکیسه‌گی اجتماعی مثل اینکه فردی به فکر ارائه خدمات اجتماعی و فعالیت‌های خیریه باشد تنها با این انگیزه که مشهور شود یا با نامش بزرگراه بسازند. هرچند نوکیسه‌گی فرهنگی و اجتماعی در حد و اندازه‌های نوکیسه‌گی سیاسی و اقتصادی اثرگذار نیست.

تجمل‌گرایی و مصرف‌گرایی از نمودهای اصلی رفتار نوکیسه‌گان است. با این حال و باتوجه به چارچوب‌های اقتصادی ایران آیا می‌توان گفت نوکیسه‌گی یکی از عوارض رویکردهای سرمایه‌دارانه و نئولیبرالیسم اقتصادی است که در ایران بروز شدید‌تری پیدا کرده؟
سرمایه‌داری یا کاپیتالیسم یک نظام اقتصادی است مبتنی بر اصالت سرمایه و اینکه نیروی انسانی را برای تولید استثمار می‌کند و تا جایی که بتواند مزد کارگر را هم کمتر پرداخت می‌کند. وقتی اصالت با سرمایه بود یعنی سرمایه‌دار با اتکا به سرمایه‌اش هر کاری که دلش می‌خواهد انجام می‌دهد و مباح هم هست. ترامپ هم یک سرمایه‌دار است که از طریق سرمایه‌داری تا مقام ریاست‌جمهوری آمریکا بالا آمده است و وجه سیاسی هم کسب کرده است. قانون هم نمی‌تواند مانعی بر سر اقدامات او ایجاد کند و دست‌کم تا زمانی که مالیاتش را پرداخت می‌کند حتی کازینو و دیسکو هم راه‌اندازی می‌کند. با این حال سرمایه‌داری یک نظام اقتصادی است یعنی علم و فرمول دارد و تمام این علم اقتصاد که این روزها در دانشگاه‌های ما هم تدریس می‌شود اساسا علم اقتصاد سرمایه‌داری است. من اصلا به همین دلیل با وجود مدرک دکترای اقتصاد، فعالیت در این رشته را ادامه ندادم چون از اساس با منطق نظام سرمایه‌داری مشکل دارم. طرف دیگر؛ نظام اقتصادی مارکسیستی یا سوسیالیستی است که اصالت را به کارگر می‌دهد. هر کشوری به یکی از این دو نظام اعتقاد دارد و براساس قوانین منطبق با آن عمل می‌کند. 

حالا در ایران ما نه سرمایه‌داری هستیم و نه مارکسیستی. شیوه اقتصادی ایران سرمایه‌مداری است هیچ چارچوب و نظامی ندارد. در این مدل اقتصادی سرمایه‌مدار می‌خواهد با پولش همه را بخرد حتی آخرتش را . و به همین دلیل هم نماز نمی‌خواند و روزه نمی‌گیرد ولی بعد از مرگش هزینه پرداخت می‌کند تا نمازش را بخوانند و حتی مسجد و ... به نامش بسازند. یعنی ما نه به سرمایه اصالت می‌دهیم و نه به کارگر، ما به دلال اصالت می‌دهیم و هر فردی که زر و زور و تزویر و زیور داشته باشد، اولویت با اوست و هر کاری که بخواهد انجام می‌دهد. ما تابع هیچ نظام اقتصادی نیستیم. قرار بود اقتصاد ما اسلامی باشد ولی در حال حاضر این اقتصاد هر چیزی هست به جز اسلامی. همین خمس وقتی به این منظور پرداخت می‌شود که مال مخلوط به حرام را حلال کند یعنی چه؟  یا راه‌هایی که برای مشروع کردن بحث ربا استفاده می‌کنند همه اقتصاد ما را بیمار کرده است. در همان نظام‌های کاپیتالیسم یا سوسیالیسم عملا راهی برای دور زدن قوانین وجود ندارد و اگر ذره‌ای مالیات طرف کم و زیاد شود، باید پاسخگو باشد. خانم کلینتون هنوز هم درگیر فرار مالیاتی‌هایی هست که داشته و حتی رئیس‌جمهوری بعد از 10 سال به دلیل فرار مالیاتی مواخده می‌شود. در شرایط موجود هر کسی که بیشتر دزدی کند بالاتر می‌رود و خیلی هم با افتخار راه می‌روند و مدعی می‌شوند ژن خوب داریم یا سر سفره انقلاب نشسته‌ایم....

مایکل سندل هم می‌گوید وقتی در جامعه‌ای همه چیز قابل خرید و فروش باشد، سقوطی ناگزیر در انتظار است.
بهتر از سندل؛ سخن پیامبر اسلام(ص) است که فرموده؛ الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم. یعنی اگر کسی دین نداشت مسئله‌ای نیست و انتخاب کرده به جهنم برود و حق انتخاب برای هر کسی محفوظ است ولی ظلم نباید وجود داشته باشد. ظلم یعنی چه یعنی بی‌عدالتی حالا بی‌عدالتی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی. متاسفانه در جامعه امروز ایران تمام این بی‌عدالتی‌ها را می‌بینیم و من معتقدم جامعه دچار بحران است چون چهار ظلم به صورت همزمان جریان دارد. بدتر اینکه ظالم خودش را به مظلوم تحمیل می‌کند و معترض می‌شود که تو چرا اعتراض می‌کنی و فرد مظلوم بدهکار هم می‌شود.

مقوله دیگری که شما هم به نوعی به آن اشاره کردید نمایشی شدن کار خیر و فعالیت‌های خیریه در یک جامععه نوکیسه است. اصولا وقتی قدرت و ثروت و شهرت مایه فخر و امتیاز می‌شود چه چیزی در انتظار آن جامعه خواهد بود؟
به‌طور کلی اگر بنای ما قرآن و اسلام باشد پول نباید به قدری جمع شود که طرف بخواهد هزار مدرسه بسازد و باید از فرد پرسید از کجا آورده‌ای. در قرآن صراحتا اعلام شده حتی از راه حلال هم نباید پول به آن اندازه جمع شود که طرف با آن مانور کار خیر بدهد. حضرت علی(ع) هم تاکید داشتند که من ندیدم جایی ثروتی انباشته شود مگر اینکه حق مظلومی تضییع شده باشد. درثانی تجمع مال و ثروت حتی از راه حلال پسندیده نیست و قرآن افرادی که انفاق نمی‌کنند و تنها به فکر انباشت ثروت برای خودشان هستند را توبیخ کرده و حتی به عذاب فرامی‌خواند. اگر جامعه یک جامعه انسانی باشد انباشت سرمایه یک فرد به درجه‌ای نمی‌رسد که با کار خیر بخواهد نمایش بدهد یا رد مظالم کند. در زمان صدر اسلام هم حضرت خدیجه(س) یا حتی خلفای راشدین را داشتیم که ثروتمند بودند ولی تمام مالشان را برای اعتقادش هزینه کردند. تازه اینجا صحبت از کسب ثروت از طریق راه‌های حلال است، موضوع حرام که دیگر جای خود. همچنین اگر انگیزه از کار خیر؛ خدمات اجتماعی نمایشی و خرید شهرت باشد که از تمام موارد فوق مذموم‌تر است و حتی اگر نماز را با نیت ریا بخوانید حرام است و خدا می‌گوید وای بر نمازگزار ریاکار. متاسفانه جامعه ما امروز به تمام این مصائب دچار شده و اگر در غم این فاجعه خون گریه کنیم رواست.

از دیگر آسیب‌های پدیده نوکیسه‌گی که به روشنی در جامعه ایران هم آن را می‌بینیم این است که دیگر فرهنگ طبقه نمی‌آورد و این پول است که طبقه اجتماعی شما را تعیین می‌کند. با این جابه‌جایی در طبقات اجتماعی شاهد چه جامعه‌ای خواهیم بود؟
نوکیسه‌گی در جامعه ما به حدی از خرابی است که مدرک دکترا خرید و فروش می‌شود. بالاخره دکتر صاحب یک طبقه اجتماعی و فرهنگی خوبی محسوب می‌شود اگر مدرک اصل باشد ولی وقتی 300 نسخه مدرک بین خودشان توزیع عادلانه و مشروع می‌شود دیگر نه تنها از جایگاه اجتماعی چیزی باقی نمی‌‌ماند بلکه عدم مشروعیت را عادلانه جلوه می‌دهد. این شیوه شکل‌گیری طبقه اجتماعی، به نوعی ارزش کار افرادی که بر حسب تلاش و زحمت به جایگاهی می‌رسند را خراب می‌کند و طبقاتی که با نوکیسه‌گی شکل گرفته‌اند هم ایجاد تبعات می‌کنند یعنی دیگر فرد با شان شغل پیدا می‌کند نه اینکه با شغلش شان پیدا کند. تعدادی آقازاده و خانم‌زاده در دانشگاه‌ها هستند که با لیسانس مامایی؛ رئیس گروه شده، این فرد چگونه می‌خواهد من استاد دانشگاه را در چارچوب کاری خود تحمل کند پس مجبور می‌شود امثال مرا بازنشسته کند تا مدیریت خودش را حفظ کند. یکی از دو فاجعه جامعه امروز ما فرار مغزهاست و دیگری فرار سرمایه‌ها. پس فقط آن‌هایی می‌مانند که جیبشان و دستشان خالی است برای کار کردن و اگر بگویند از امروز مدیریت ملی جامعه درست کار کند؛ باید پرسید با چه کسی کار کند؟ بسیاری از آدم حسابی‌ها رفته‌اند.

می‌توان گفت گسترش نوکیسه‌گی در جامعه و همچنین شکاف طبقاتی زیادی به نوعی بر یکدیگر اثرگذاشته و همدیگر را تشدید می‌کنند. یعنی جوان ما با دیدن نوکیسه‌گان از یک طرف و لمس شکاف طبقاتی از سوی دیگر دیگر تمایلی به طی کردن مسیر منطقی پیشرفت ندارد و می‌خواهد راه صدساله را را یک شبه برود و این یعنی همین گسترش نوکیسه‌گی؟ در این میان آیا انواع تبلیغات قرعه‌کشی‌های بانکی به نوعی ترویج علاقه به یک شبه پول‌دار شدن نیست؟
نوکیسه‌گی دو اثر بر جوان معمولی می‌گذارد. یا او جذب می‌شود و جزو نوکیسه‌گان قرار می‌گیرد یا حذف می‌شود حالا یا با مهارجرت و خروج از کشور یا افسرده شدن و کنار کشیدن و حتی اعتیاد و فساد. جوان به هر حال می‌خواهد این شکاف طبقانی را به هر نحوی که شده و بلد است و دستش می‌رسد، پرکند و حتی به بزه دست می‌زند تا پله‌ها چندتا یکی را طی کند. برای همین است که اشتیاق واقعی به علم و کتابخوانی پایین آمده است، چون دانشجو می‌بیند با تمام درس‌خواندن‌هایش نهایتا بی‌کار خواهد بود و موقعیت‌های خوب شغلی از آن کسانی است که با پول مدرک خریده‌اند. مسئله تا جایی رسیده که بسیاری از کسانی که راهنمایی تزها را برعهده دارند خودشان تزها را به دانشجو ارائه می‌کنند و حتی در دیوارهای دانشگاه می‌بنیم که آگهی نوشتن تز و مقاله و ... چسبانده شده و توسط دانشجویان مورد استفاده قرار می‌گیرد.

در قرآن هم آمده انسان صاحب چیزی نیست مگر اینکه برایش تلاش کرده باشد. آن‌هایی که قرآن و اسلام را می‌فهمند بیایند پاسخ این تناقض را بدهند. براساس اعتقادات ما کسی نمی‌تواند مالک چیزی باشد مگر آنکه برای آن عرق ریخته باشد و تلاش متناسب کرده باشد. اگر کسی مثل بیل گیتس امروز فردی متول است به اتکای پشتکار و فعالیت‌های چندین دهه‌ای او است و فرد دیگری که ممکن است کارمند یا هر شغل دیگری داشته باشد هم به اندازه خودش از ثروت‌های اجتماعی سهم داشته است. اینکه یک شبه با قرعه‌کشی و بازی و کلاس آمورشی که راه پولدار شدن را یاد بگیرند پاسخ رفع شکاف طبقانی نیست. خیلی راحت‌تر از تمام این‌ها؛ می‌توان دزدی کرد یا فحشا ولی این‌ها مجاز و مباح نیست. موضوع این است که در ایران امروز هم شخصیت‌فروشی شاهد هستیم و هم شخص‌فروشی و هر دو آسیب اجتماعی هستند. هیچ حیوانی در طول شکل‌گیری حیات در زمین نه شخص‌فروشی (تن‌فروشی) کرده و نه بدتر از آن شخصیت‌فروشی که خیلی از آقایان مرتکب می‌شوند. شخصیت‌فروشی یعنی برای یک مقام خرج کنند و باج بدهند و قول انجام بزه مثل جابه‌جایی مواد مخدر را بدهند که کسب درآمد داشته باشند و بعدتر وارد گودهای مهم شغلی یا ثروت شوند.
مرجع : ایلنا