عبدالحسین برزگرزاده - مدرس حقوق بین الملل
این روزها مکرر جملاتی مانند، مخالف همه پرسی در اقلیم کردستان هستیم، استقلال کردستان برای امنیت منطقه خطرناک است، استقلال کردستان را به رسمیت نمیشناسیم، مخالف تجزیه عراق هستیم، از سوی ایران وترکیه و عراق شنیده میشود که نشان میدهد منطقه آبستن حوادثی خطرناک است و همه پرسی احتمالی در سوم مهر آینده در خصوص استقلال کردستان عراق این منطقه محصور بین کردستانترکیه و سوریه و کردستان و آذربایجان ایران تنشها و چالشهای موجود در منطقه را بیش از پیش افزایش خواهد داد. چه استقلال این منطقه از عراق علاوه بر مغایریت با قانون اساسی عراق در مباینت با حقوق بین الملل حاکمیت محور، اصل پایداری تمامیت ارضی دولتها، اصل عدم مداخله در امور داخلی دولتها برابر بند 7 ماده2 منشور ملل متحد و در تعارض با امنیت ملی کشورهای ایران وترکیه و سوریه است.
با وجود اینکه دین اسلام به حکم آیه إِنَّا خَلَقْنَاکم مِّن ذَکرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ... حاکمیت و به تبع آن رنگ و نژاد و قوم و مرز را به رسمیت نمیشناسد لیکن منطقه خاورمیانه که تقریباً همه مردمانش مسلمانند مدام درحال دگرگونی است هنوز از عمر کشورهای نظیر عراق و سوریه و اردن، یک قرن و از عمر کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق چند دهه نگذشته است. زمزمه استقلال کردستان عراق به گوش میرسد. استقلالی که در صورت تحقق آغاز پایان تمامیت ارضی چهار کشور ایران، عراق،ترکیه و سوریه خواهد بود. بحران هویتطلبی در کنار افراط گرایی مذهبی منطقه را به یک بمب ساعتی بدل کرده است، بمبی که نتایج آن واقعاً اسفناک خواهد بود.
چرا 50 دولت در ایالات متحد و 25 دولت در اروپا که هر کدام شامل چندین ایالات هستند به دنبال همگرایی هستند ولی دول مسلمان بر خلاف وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا... در حال متلاشی شدن هستند؟ اصل تعیین سرنوشت قرآنی یعنی إن الله لا یغیر ما بقوم... با اصل تعیین سرنوشت منشور ملل متحد با هم چه نسبت حقوقی دارند؟ چگونه باید تعارض بین اصل تعیین سرنوشت را با جهانی شدن، حاکمیت دولتها، اصل تمامیت ارضی دولتها و قوانین اساسی آنها حل کرد؟
حقوق بین الملل فردمحور، جهانی شده و فدرالیسم واقعی جهانی جواب و علاج همه این سوالات است. مصادره فرد، قوم و سرنوشت آنها توسط دولتها یک نظام حکومتی فرسوده قرن شانزدهمی است. بنابراین و صرف نظر از بازی سیاسی گروه بارزانی، دول منطقه به جای مخالفت با استقلال کردستان که شنا بر خلاف جریان آب است به هویت همه اقوام احترام بگذارند و قبل از هم گسستن دولتها با فدرالیسم واقعی، به اراده خالق در گوناگونی خلقت و دستور قرآن کریم در آیه إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیکمْ... گردن نهند وگرنه تا زمانی که ملی گرایی کور مبناء اداره جوامع باشد همچنان خطر توامان تجزیه طلبی و تضییع حقوق اقلیت باقی خواهد ماند. هرگاه بین بغداد و اربیل و یا آنکارا و دیاربکر واقعاً تبعیضی وجود نداشته باشد آنگاه نه نیازی به تجزیه خواهد بود و نه ضرورتی برای مقابله با آن. از دیگر سو رشد علوم، فن آوری و تبادل میکرونی اطلاعات، بشر امروزی را از حصر اطلاعاتی حاکمیت ساخته رهانیده و کارآمدی حقوق بین الملل حاکمیت محور را به چالش کشانیده است.
دنیای امروز دنیای اشعهها و امواجی است که نه درحاکمیت دولتی قرار دارند و نه مرز دولتی را به رسمیت میشناسند. لذا علاج امروز بشر نه حاکمیت مطلق یا حتی نسبی دولت ها، نه تجزیه طلبی و تمامیت خواهی، نه فدارالیسم صوری، بلکه فدرالیسم واقعی در هر دو بعد داخلی – بین المللی است. تمامیت خواهی گروه حاکم و تجزیه طلبی اقلیت مانند یک تیغه دو لبه به یکاندازه خطرناکند. بنابراین زمانی مخالفت با تجزیه طلبی مشروع خواهد بود که تمامیت خواهی از بین رفته باشد. دولتها نباید فراموش کنند که عراق با حضور همه اعراب، اکراد و. . . معنی پیدا میکند همچنانکهترکیه با حضور ترکها و کردها ترکیه است و نیز بدون آذربایجان، خراسان، بلوجستان و مازنداران و. . . دیگر ایرانی وجود ندارد.
اگر اقوام یک کشور مانند بازیکنان یک تیم فرض میشوند آنگاه نباید از یک بازیکن همیشه و به ناحق ذخیره انتظار صبر ایوب داشت. حاکمیتها علاوه بر آنکه بایستی به فرامین قرآن به مبارزه با تبعیض عمل نمایند باید خود را برای جهانی شدن آماده کنند. به اذن خالق و درسایه مبعث انبیاء، بیداری انسانها، پیشرفت علوم دیگر اداره سلسله مراتبی جوامع بصورت سنتی و حاکمیت گروهی بر گروه دیگر کارآیی خود را از دست داده است. حال که در عراق کار از کار گذشته و همه پرسی استقلال کردستان یا همه پرسی تجزیه عراق برگشت ناپذیر شده است دیگر دول منطقه برای تکریم کامل اقوام داخل کشور خود مبادرت نمایند زیرا تکریم همه افراد جامعه ضامن امنیت آن جامعه است و ایدههای مانند یارگیری منطقهای و کشانیدن جنگ به فواصل دور از مرزها بعلت اینکه سیاسی بوده و با اندک تغییری درترکیب حاکمیتها شکننده است، نسخه شفا بخش صلح و امنیت ملی و فردی نیست.