امیر راعی فرد
جریانات سیاسی کشور، پس از انتخابات سال ۱۳۹۶ و حضور پررنگ اصلاحطلبان در عرصه انتخابات، دچار تغییراتی گردید که علی رغم خواسته اصلاحطلبان روالی کاملا معکوس را در حیطه مدیریتی کشور نشان داد. حضور اصلاحطلبان در عرصه انتخابات، حتی اصلاحطلبانی که از سوی نهادهای قدرت در حاکمیت، با اتهاماتی امنیتی مواجه شده بودند و بعضا دارای محکومیت هایی نیز بودند، نشان دهنده عزم راسخ تمامی اصلاحطلبان در حمایت از حسن روحانی بود. حمایتی که با کمال تاسف با کمترین توفیق اجرایی و مدیریتی از طرف دولت نسبت به اصلاحطلبان مواجه گردید. باید توجه داشت که عمل اصلاحطلبان و رویکرد دولت در نحوه پاسخگویی به این جریان سیاسی، دو روی متفاوت سکه سیاست در ایران هستند. بدین معنا که الزاما حمایت اصلاحطلبان از روحانی، سبب نفوذ مدیریتی ایشان در بدنه اجرایی کشور نمیشود. با این همه باید توجه داشت که دوران پسا انتخاباتی در سپهر سیاست ایران از اهمیتی بسیار بالا برخوردار است. به عبارت دیگر، رفتارها و کنشها و مواضع اصلاحطلبان شناسنامه دار در برابر اتفاقات سیاسی به میزان سهم اصلاحطلبان در پیروزی حسن روحانی از اهمیت خاصی برخوردار است.
پس از اتفاقات درد آور سال ۸۸، حضور اصلاحطلبان بیشتر محدود به تایید روالهای جاری کشور میشد. تلاش اصلاحطلبان در سالهای گذشته که بر جلب اعتماد مجدد نهادهای موثر امنیتی بنا گردیده بود میتوانست بسیاری از رفتارهای افراد سیاسی این جریان را توجیه نماید. تاکید اصلاحطلبان بر حضور در تمامی عرصههای انتخابی نظام و پایبندی ایشان به قوانین موجود همچون نظارت استصوابی که هنوز هم باعث ردصلاحیتهای گستردهای در میان این جریان سیاسی میگردد، نمونه هایی از تلاش فراینده سیاسی گروهها و جریانات اصلاحطلب برای حضور مجدد در عرصههای مدیریتی کشور میباشد. با اتمام دوران انتخابات ریاستجمهوری و حمایت تمام قد همه گروههای اصلاحطلب از حسن روحانی و اثبات چندباره پایبندی این جریانات به محور اساسی قانون که صد البته با بيمهری و کمتوجهی شخص رئيسجمهور مواجه گردید، اینک شاید بتوان بزرگترین چالش اصلاحطلبان را در حفظ مشروعیت مردمی ایشان، جستوجو نمود. تایید چند باره جریانات اصلاحطلب از سوی مردم که دربازه زمانی کوتاهی صورت گرفته است و پیروزیهای مکرر لیست امید نشان دهنده اعتماد کلی جامعه به رویکرد اصلاحطلبانه در مدیریت کشور است.
لیست امیدی که در برخی موارد با اتخاذ روشها و انتخاب مدیرانی اصولگرا، اساس شکلگیری خود را نیز در معرض پرسشی اخلاقی قرار داده است. حال، با توجه به واقعیت عنوان شده در بالا، پرسشی اساسی در برابر اصلاحطلبان قرار خواهد گرفت. پرسشی که مشخصا با یادآوری خطوط قرمز اصلاحطلبانه، چرایی حمایت مردم از جریان اصلاحطلبی را یادآوری مینماید. پرسش اساسی از اصلاحطلبان این است که برای جلب نظر لایههای درونی نظام، تا کجا میتوان از ارزشهای اصلاحطلبانه دست کشید؟ ! چگونه است که هر چه بیشتر میگذرد، انتخابهای اصلاحطلبان به سوی اصولگرایان گرایش پیدا میکند؟ باید توجه داشت که پذیرفتن محدودیتها و تن دادن به قوانین نظارتی نباید به این مفهوم تبدیل شود که اصلاحطلبان با جابه جایی مرزهای سیاسی و اخلاقی خود، بیشتر نشانههای اصولگرایی را از خود بروز میدهند. همنشینیهای بيدلیل با برخی افراد شناخته شده اصولگرایان نه تنها دردی از کم بودن میزان اعتماد برخی نهادهای امنیتی نسبت به اصلاحطلبان را دوا نخواهد کرد بلکه میتواند به میزان بسیار بالایی از مقبولیت و محبوبیت چهرههای اصلاحطلب و کل جریان اصلاحطلبی بکاهد. لبخندهایی که تنها دریچههای دوربینها را نوازش مینماید، میتوانند ضرباتی جبران ناپذیر بر بدنه اجتماعی اصلاحطلبان وارد نمایند.
نکته بسیار مهم در تحلیل رفتارهای فعلی اصولگرایان و نزدیکی ظاهری به افراد صاحب نفوذ اصلاحطلبان این است که این جریانات اصولگرا با حفظ کلیه خطوط قرمز سیاسی اصولگرایانه خود، سعی در سو استفاده از ظرفیتهای اجتناعی اصلاحطلبان را دارند و این اتفاق نا میمون باید از سوی سران جریان اصلاحطلب مدیریت گردد. همان گونه که ندای اصلاحطلبان از سوی جامعه مدنی ایران شنیده شده است و این روال با تمامی ضعفها و ناکارآییهای احتمالی به صورت متوالی از سوی جامعه ایرانی مورد وثوق قرار گرفته است، بر اصلاحطلبان نیز واجب است تا با پایبندی خود بر اصول اولیه اصلاحطلبانه و حفظ خطوط قرمز اخلاقی و سیاسیشان در نگهداری و قوام این اعتماد عمومی اجتماعی کوشا باشند.