میگل هشترودی- روزنامه بهار
کودکان امروز سوار بر اسب آرزوها به تمام آنچه که در کودکی میخواهند میرسند همین امر با گذشت سالها آنها را دچار مشکل خواهد کرد. کودکانی که از تمام مواهب زندگی برخودار بوده اند، از نظر روانی شخصیت تکامل یافتهای ندارند و قادر به غلبه بر مشکلات در آینده نخواهند بود. در واقع میتوان گفت برخی از کودکان و نوجوانان نیز به سبب آنکه مدت زیادی از وقت خود را پای رایانههای خود سپری میکنند، از نظر رفتاری، شخصیت ناقصی دارند. در واقع، به زحمت میتوان تفاوت میان نازپروردن کودکان با تأمین نیازهای واقعی آنها را درک کرد.
***
فرزندسالاری به چه معناست؟
برخی معتقدند فرزندسالاری دقیقا از وقتی شروع شد که برخی پدر و مادرها تصمیم گرفتند جای صمیمت و احترام را در خانواده با بگو و بخند و ارتباط نادرست عوض کنند. جالب است که بدانیم اصطلاح فرزندسالاری اصطلاحی ویژه کشور خودمان است، از همان اصطلاحاتی که در کشور ما باب است و مردم کشورهای دیگر حتی معنی و مفهوم آن را متوجه نمیشوند برای مثال در فرهنگ غربی اصلا چنین واژهای وجود ندارد. به عبارتی دیگر پدیده فرزندسالاری که امروزه بسیاری از خانوادههای ایرانی با آن مواجه شدهاند، در دیگر کشورها چندان مطرح نیست. اما واقعیت این است که در عمل فرزند سالاری به این معناست که والدین خود را در معرض سلطهورزی کودکانشان قرار میدهند و بیش ازاندازه به درخواستهای آنها پاسخ مثبت میدهند و این موضوع را میتوان برداشتی منفی و نادرست از مقوله فرزند محوری در جوامع غربی دانست.
فرزندسالاری در ۷۰ درصداز خانوادههای ایرانی
براساس تحقیقات صورت گرفته در مرکز پژوهش دانشگاه شهید بهشتی ۷۰ درصد خانوادههای ایرانی فرزندسالار هستند. خانوادهها سعی میکنند نیازها و انتظارات فرزندان را مقدم برتمامی سلسله فعالیتهای خانواده قرار دهند و فرزندان در اینگونه خانوادهها ارجحیت پیدا کرده و برای اینکه اختلالات رفتاری و خلقی در آنان ایجاد نشود، سعی میکنند انعطاف بیشتری با فرزندانشان داشته باشند. در خانوادههای فرزندسالار پس از گذشت مدتی فرزند، خود را محور و مرکز تمام فعل و انفعالات خانواده میداند و براین اساس، خواستههای خود را در اولویت خواست خانواده تلقی میکند و خانواده با هر مشکلی که دارد، سعی میکند آن را برآورده کند.
غلامرضا علیزاده، روانشناس اجتماعی در رابطه با این موضوع گفته است: فرزندسالاری مقولهای است که در خانوادههای متوسط و بالای شهری ایجاد شده و در حال حاضر افزایش یافته است. اکثر این والدین در کودکی در خانوادههای پدرسالار رشد کردهاند، به همین دلیل احساس میکنند که آن شیوه رفتاری را نباید در مورد فرزندان خود بازتولید کنند و به نوعی میکوشند فضای لازم را برای تحقق خواستههای فرزندان فراهم کنند. کودکان خانوادههای فرزندسالار همان انتظاری را که از خانواده خود دارند، از جامعه نیز دارند؛ به همین دلیل پس از ورود به جامعه دچار یاس و ناامیدی و دلمردگی شده و همچنین شکننده و دچار آسیب میشوند و این مسئله باعث میشود ارتباط خود را با جامعه قطع کنند که عوارض و عواقبی را به دنبال دارد.
انحراف در فرزندپروری شایسته
محمدمهدی مقدادی، دانشیار و مدیر گروه حقوق خصوصی دانشگاه مفید در این باره گفته است: معضل فرزند سالاری و پیامدهای ناگوار آن، نتیجه ناآگاهی والدین نسبت به تکالیف خود و حقوق کودکان بوده و فرزند سالاری نتیجه انحراف در فرزندپروری شایسته است. بیتردید خانواده و ارتباط میان اعضای آن و به ویژه رفتار منطقی و ارتباط خوب والدین با فرزندان، در شکلگیری شخصیت و رشد اجتماعی، عاطفی و عقلانی فرزندان نقش و اهمیت فراوانی دارد و اگر در این باره افراط و تفریط شود، نتیجه آن کودک آزاری و تضییع حقوق کودک بوده و یا فرزند سالاری است. باید توجه داشت فرزندپروری نیازمند دانش و اطلاعات، مهارت و به ویژه در زمان است، اگر پدر و مادر به جایتربیت و آموزش کودک و ارتقای عقلانی او تنها به فکر رشد جسمی و برآوردن خواستههای مادی او باشند، به تدریجتربیت کودک از مسیر درست فاصله میگیرد و به سمت فرزند سالاری و سرکشی فرزندان میرود. به همین دلیل در نیکی و محبت به کودکان و برآوردن خواستههای آنها نباید از حد گذشت و به افراط گرایید، همچنین نباید به آنها آزادی مطلق داد که هر چه میخواهند انجام دهند یا به دست آورند، بلکه پدر و مادر وظیفه دارند در این باره از روش مناسب و رفتار متعادل پیروی کنند، نه سهل انگاری زیاد و نه سختگیری افراطی.
فرزند سالاری نوین
دلیل والدین برای ابراز بیش از حد محبت به فرزندشان این است که احساس میکنند جامعه و محیطهای مختلفی که وجود دارد، برای فرزندشان خطرناک شده و میترسند مبادا کودکانشان در انجام وظایف خود و حضور در اجتماع شکست بخورند. والدین به اشتباه تصور میکنند با محبت زیاد و اولویتدهی به نیازهای آنها سبب میشوند فرزندشان از مسیر درست منحرف نشود و گرفتار دوستان ناباب و آسیبهای اجتماعی نشوند، این در حالی است که فرزندسالاری حتی میتواند به بروز آسیبهایی در فرزندان منجر شود. دلیل دیگر نیز این است که والدین تصور میکنند اگر بچهها مستقل شوند و کارهایشان را خودشان انجام بدهند، از آنها بینیاز شده و تنهایشان میگذارند. در گذشته والدین برای بچهها محدویت اعمال میکردند. حالا پدر و مادرهای امروز، چون در آن سیستمتربیتی پرورش یافتهاند، میخواهند به گونه دیگری عمل کنند و کودکان خود را کاملا آزاد میگذارند. فرزندسالاری نوین اما در خانوادههایی شروع شد که لزوما سنتی نبودند، بلکه بیشتر قصد داشتند مدرن باشند و مفهوم مدرن بودن برایشان در این تعریف میشد که فرزندانشان باید در همه امور خانواده یعنی از چه بخوریم و چه بپوشیم تا با چه کسانی رفت و آمد داشته باشیم، نظر بدهند. در این خانوادهها فرزندسالاری از همان دوران کودکی فرزندان شروع میشود. روحیه کودکان در به دست آوردن و خواستن همه چیز، والدین را تسلیم میکند و همین روش تا بزرگسالی فرزندان ادامه پیدا میکند و کار به جایی میرسد که والدین اعتماد به نفس اظهار نظری خلاف فرزندانشان را از دست میدهند و به اشتباه میاندیشند که حتما حق با فرزندشان است. در خانوادههای تکفرزندی نیز این مسئله میتواند بروز بیشتری داشته باشد.
محیط خانه نخستین عامل در رشد شخصیت کودکان
برخى کارشناسان مسائل اجتماعى معتقدند در خانواده هاى فرزندسالار به دلیل این که خواسته هاى فرزندان مدنظر قرار مى گیرد، روحیه اطاعت از قانون و احترام به مقررات اجتماعى و رعایت آداب اخلاقى به حداقل ممکن تنزل پیدا مى کند. به عبارت دیگر فرزندان این خانوادهها به هنجارهاى اجتماعى و فرهنگى و اصول و ارزش هاى اخلاقى چندان توجه ندارند. بدونتردید، خانواده و چگونگى روابط میان اعضاى آن و طرز ارتباط والدین با فرزندان، در شکل گیرى شخصیت و رشد اجتماعى عاطفى و عقلانى فرزندان نقش و اهمیت زیادى دارد. محیط خانه نخستین و بادوامترین عامل در رشد شخصیت افراد یک خانواده است. در خانواده اى که ارتباط متقابل میان اعضایش برقرار باشد، فرزند به رشد و خلاقیت بسیارى دست پیدا مى کند. این در حالى است که در برخى خانوادهها فرزندان حاکم خانواده هستند و به اصطلاح جامعه شناسان فرزندسالارى در چنین خانواده هایى حکمفرما است. از این رو، کارشناسان معتقدند: فرزندسالارى موجبتربیت فرزندان پرتوقع، خودخواه و کم تحمل شده است. این افراد با تضییع حقوق دیگران در عرصه هاى مختلف اجتماعى وترویج رفتارهاى خاص، لطماتى را به جامعه وارد مى کنند. از اثرات تخریبى فرزندسالارى ضایع شدن حقوق سایر اعضاى خانواده به ویژه پدر و مادر است. نتیجه نظام فرزندسالار نیزتربیت فرزندان لوس و هیجان طلب است که به راحتى حقوق دیگران را در محیط هاى گوناگون جمعى تخریب یا تضییع مى کنند. چرا که مى خواهند هر کس و همه چیز به میل آنها باشد.