روزنامه بهار: با نگاهی به واکنشها نسبت به نطق اخیر رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا و افزایش سیاستهای خصمانه این کشور نسبت به ایران شاهد آن هستیم که برخی به دنبال همسانسازی کشورهای اروپایی و آمریکایترامپ هستند. این خط تبلیغی که در صداوسیما و خطبههای نماز جمعه این هفته شهرهای گوناگون کشور روشن بود میکوشد به جای برجستهسازی اختلافات واقعی به وجود آمده بین کشورهای غربی در موضوع برجام با نگاهی ساده انگارانه غرب را به شکل یک کل یکپارچه نمایش داده و درصدد آن است که به جامعه این مطلب را القا کند که سیاستهای تندروانهترامپ مورد قبول کشورهای اروپایی نیز قرار گرفته است. اصطلاحاتی نظیر «پلیس خوب – پلیس بد» و یا «آمریکا و اروپا سر و ته یک کرباسند» و مانند آن که در روزهای اخیر به دفعات شنیده شده است به همین دلیل به کار میرود. اصطلاحاتی که با آنچه در صحنه عمل رخ میدهد هیچ نوع قرابتی نداشته و صرفا به دلیل برخی رقابتهای جناحی داخلی در کشورمان و یا نگاهی نادرست و تک بعدی به مسائل پیچیده حوزه سیاست خارجی بیان میشود. هنوز زمان زیادی از دورانی نمیگذرد که بسیاری همچون محمدجواد ظریف تلاش کردند تا تصویر ایجاد شده برای برخی تصمیمگیران که آمریکا را «ید واحده» میدانستند را در هم شکنند که حالا با پدیدهای جدید روبرو شدیم و باید اثبات کنیم که اروپا، آمریکا نیست! در ادامه به این بهانه به چند نکته اشاره میشود.
1ـ وضعیت پرونده هستهای ایران در تابستان92 و با آغاز به کار جریان میانه رو به واسطه ناکارآمدی و بی کفایتی تیم مذاکره کننده دولتهای نهم و دهم در وضعیت بحرانی قرار داشت. به گونهای که روحانی و تیم سیاست خارجی همراه او در هنگام در دست گرفتن این پرونده شاهد آن بودند که جامعه جهانی (از شرق تا غرب) بر فشار بر روی ایران توافق کردهاند و قطعنامهای بی سابقه و سنگین همچون قطعنامه 1929 که سایه جنگ را بر سر کشور افکنده بود با رای موافق کشورهای غربی و شرقی به تصویب رسیده بود و تمامی کشورها اعم از کشورهای دوست و برادر تا دشمن و متخاصم به اجرایی کردن بند بند آن مبادرت میکردند. این پدیده عجیب در صحنه بین الملل که کشورمان را به انزوایی واقعی برده بود حاصل عملکرد افرادی بود که این روزها به جای آن که از تندرویترامپ شکایت کنند در خیالات و توهمات خود نابودی برجام را تصور میکنند. عملکردی که حتی صدای اعتراض فعالان سیاسی هم طیف مذاکره کنندگان وقت همچون علیاکبر ولایتی را هم در آورده و تجربهای تلخ را برای مردم ایران ایجاد کرده بود.
2ـ در تابستان94 و زمانی که شاهد اعلام توافق هستهای میان ایران و کشورهای 1+5 بودیم. تمام مختصات این صحنه تغییر کرده بود و در زمانی حدود دو سال تیم سیاست خارجی دولت اعتدال به رهبری محمدجواد ظریف توانستند با برجام هم خطوط قرمز عمده مورد نظر نظام همچون حفظ غنیسازی در داخل خاک ایران، حفظ ماهیت آب سنگین اراک، لغو یکباره قطعنامههای تحریمی شورای امنیت و. . . را حفظ کنند و هم اجماع جهانی علیه کشورمان را به همکاری جهانی با ایران در حوزههای گوناگون از جمله انرژی هستهای مبدل سازند. صادرات آب سنگین، قرارداد مدرنسازی راکتور آب سنگین اراک، صادرات اورانیوم غنی شده و. . . از جمله نمونه هایی از همکاری جامعه بین الملل و ایران در حوزه هستهای است.
3ـ آغار به کار دونالدترامپ در کاخ سفید به معنای حضور جریانی تندرو در راس هیئت حاکمه آمریکا بود. جریانی که بر خلاف دولت اوباما معتقد بود توافق هستهای نه یک توافق بر اساس سیاست «برد – برد» بلکه توافقی یکطرفه و کاملا به سود ایران بوده است. این نگاه به برجام که در تعداد اندکی از کشورها منطقه و رژیم اسرائیل نیز دیده میشود سبب آن شده است کهترامپ و طیفی از جمهوری خواهان تلاش خود را برای ایجاد مانع بر سر راه توافق هستهای به کار بندند و آنچه در این روزها در آمریکا دیده میشود نتیجه همین نگاه نادرست به برجام است.
4ـ حال و با کنار هم قرار دادن سه مورد ذکر شده بیاییم تصور کنیم که اکنون افرادی در دولت ایران حضور داشتند که نگاهشان به جامعه جهانی بر اساس «اروپا و آمریکا سر و ته یک کرباسند» بود. قاعدتا در چنین شرایطی آنچه رخ میداد این بود که همانند چند سال پیش بار دیگر دومینوی انزوای ایران از آمریکا آغاز و به کشورهای دوست ایران ختم میشد و بار دیگر شاهد همصدایی جامعه جهانی علیه کشورمان بودیم. اما امروز و با حضور جریان میانه رو ماجرا کاملا برعکس پیش میرود و این آمریکاست که برای اولین بار در چند دهه اخیر در موضوع برجام در انزوای کامل است و تمامی کشورهای جهان به استثنا سه کشور عربی و رژیم اسرائیل به مخالفت صریح با سیاستهایترامپ علیه برجام پرداخته اند.
5ـ برخی در این موضوع تلاش میکنند با نوعی مغالطه درخواستهای کشورهای اروپایی برای آغاز مذاکرات در موضوعات منطقه ای، حقوق بشر و. . . را به نوعی با برجام گره زده و این درخواستها و انتقادات در سایر پروندههای باز میان ایران و غرب را به نوعی همراهی با آمریکا تعبیر کنند. واقعیت آن است که این نگاه چندان با واقعیتهای موجود سازگار نیست. کشورهای اروپایی همصدا با ایران بر این عقیدهاند که اختلافات و تنشهای دیگر موجود میان ایران و غرب (حتی بحث توانمدیهای موشکی) هیچ گونه ارتباطی با برجام نداشته و نمیبایست این مسائل را یکسان تلقی کرد. این نگاه دقیقا در نقطه مقابل سیاستهای آمریکایترامپ است که درصدد آن است که تمامی اختلافات را به برجام گره بزند و همین امر مایه تعجب است که چگونه عدهای این دو نگاه را یکسان میدانند!
6ـ جمهوری اسلامی ایران میتواند برای خنثی کردن تهدیدات و فشارهای احتمالی آمریکا مذاکراتی را بر اساس الگوی برجام که مبتنی بر سیاست «برد – برد» بوده است را با کشورهای اروپایی آغاز کرده و با توجه به توانمندیهای دیپلماتهای کشور موانعی را در مسیر دولتترامپ که در پی افزایش فشارها به کشورمان است ایجاد کند.