مهدی دادویینژاد
روزنامه بهار
به عقب بر نمیگردیم! شعاری که طنینش بیش از هر شعار دیگری در کوی و برزن ایران پیچید و در شبکههای اجتماعی هشتگ وترند شد، اما خیلیها پنج ماه پس از شور و هیجان انتخابات چنان سرخورده شدند گویی قرار بود روحانی کشتی نجات و ساحل امن اصلاحات باشد و حال پشتپا زده به تمام عهدها و پیمانها و به اصلاحات خیانت کرده، آیا واقع ماجرا این طور است؟ آیا قرار بوده فرآیندهای اصلاحطلبی اینچنین تمام هست و نیست خود را به روحانی گره بزنند؟ پاسخ سوال کاملا روشن است، خیر، روحانی تنها یک فرصت حداقلی برای فرآیند به شدت پیچیده اصلاحات در ایران است و بس. روحانی اصلاح طلب نیست، نخواهد بود و نخواهد شد همچنان که مرادش مرحوم هاشمی را نباید هیچ گاه در قالب فرآیندهای اصلاحطلبی تعریف کرد اما باید از این هم نشینیها و اتحادهای موقت بهره برد.
به عقب بر نمیگردیم یک شعار است با مفهومی عمیق و عمیقا دردناک، اینکه در ایران مهمترین نزاعهای انتخاباتی حول مفاهیمی شکل میگیرد که مصرح در قانون اساسی ایران و از بدویترین حقوق هر شهروند محسوب میشود درنوع خود یکتراژدی است، در انتخابات اخیر، مناظرات انتخاباتی به دوقطبی انتخاب میان گزینه پیادهرو بدون دیوار و پیادهرو با دیوار تبدیل شد، در کشورهایی با جامعه مدنی قوی حقوق شهروندی و آزادیهای مصرح در قانون اساسی محل مناقشه و منازعه میان کاندیداها نیست، بطور مثال فرقی نمیکند«ترزا می» سر کار باشد یا «جرمی کوربین»، آنها نمیتوانند دعوا و دو قطبی دیوار و حصار راه بیندازند، آنها مجبورند از اقتصاد و سیاست خارجی به طور جد حرف بزنند و سیاست داخلی موضوعی حل شده و بر مبنای قانون اساسی است، با کمال تاسف اما مهمترین بحثهای انتخاباتی ایران حول محور سیاست داخلی است، کنسرت وحصار کشی!
از این فضای حداقلی انتظارات حداکثری داشتن مضحکترین مسئله است، اصلاحات از روحانی چه میخواهد؟ ابزار تاثیرگذاری اش بر کسی که هنوز موفقیتی قائم به شخص خود نیافته چیست؟ روحانی نه سن و سالش اجازه میدهد و نه آن چنان دارای پرنسیب خاص خود است که جز این دوره چهار ساله امیدی به آینده داشته باشد، دلیلی برای گوش به حرف بودن دارد؟ عدم دعوت از خانواده مرحوم هاشمی آیا برای شنیدن فریاد من، حسن روحانی رییسجمهورم نه شبیه و جایگزین هاشمی کافی نبود؟ تلاشی شد و تَکراری گفته شد و اکثریت به روحانی رای دادند، حال چرا مایوسانه به چرخش و انتخابهای او نگاه میشود. این فرصتی جانانه برای رهایی از شهوت قدرت است که مهمترین آفت اصلاح طلبیست.
هوس و شهوت رسیدن به قدرت آنچنان در درون برخی اصلاح طلبنماها در حال زبانه کشیدن است که مهمترین بند از مانیفست اصلاحطلبی را کاملا فراموش کردند، دل برخی لک زده برای دوران 76 تا 84، برای کلید زدن پروژههای عبور و خروج، برای منم نماییها. به عملکرد شوراها و انتصابها و انتخاب لیستها اگر با استاندارد اصلاح طلبی نگاه جدی بیندازیم باید گفت زیر پوست اصلاحطلبی دیکتاتوری الیگارشیک و فاجعه باری سر بر آورده است که امروز با نرسیدن به نان و نوا از سوی روحانی در حال مویه بر شعار به عقب بر نمیگردیم است، اگر وزیر زن قرار است فلان خانم اصلاح طلب باشد که مترجم اشغال سفارت بودند و دائم الپست و آچار فرانسه به جرات نبودنش یک موهبت است برای اصلاحات! وزیر و کارگزار مذکرش قرار است در غارت بیت المال با هر دلیل نجومی همدست باشد؟ نبودنش نجات نهال نورسته اصلاحات است. قرار است فرزندان فلان اصلاحطلب آسانسوری از همه موهبتها بهرهمند شوند و در نهایت گله کنند که آقازادگی تماما محدودیت است؟ در اصلاحطلبی را گل بگیرند آبرومندانهتر است، اصلاحات با تفکرو شکل کارگزارانی فاجعه بار است، نهال اصلاحات را له میکند با بلدوزر سهمخواهی، امروز به افراد منتسب به اصلاحطلبان همراه روحانی اگر نگاهی شود چیزی جز کارگزاران دیده نمیشود. چرا؟ چون ذرهای برای اصلاحات هزینه ندادهاند و نخواهند داد. به شهرداری تهران نگاه کنیم فاجعهبارتر میشود.
دیکتاتوری الیگارشیک کارگزاران، جایی که نفس جوانان را بریدند، بروز برخی مدعیان اصلاحطلبی به عنوان اصلاحطلب خواست خودشان نیست، منش ذهنی آنان اصلاحات را بر نمیتابد اما چارهای جز اصلاحطلبنمایی هم برای آنها باقی نمانده است. چرا باید از تلاشها و ممارستهای جوانان بی نام و نشان واز جان مومن به اصلاحات برای کسانی همچون اینان که از روی درماندگی به دامان اصلاحات پناه آوردهاند کاخ قدرت و رانت ساخته شود؟ اصلاحات چه نیازی به این افراد دارد؟ اصلاحات بدوا باید خود را از درماندهها نجات دهد بعد از روحانی توقع داشته باشد! روحانی به عقب بر نمیگردد، اما دلخواه اصلاحطلبان هم عمل نخواهد کرد. او میخواهد برای یک بار هم شده خودش باشد، نمیخواهد اصلاحطلبان به چشم رحم اجارهای به او نگاه کنند، نمیخواهد او را جانشین هاشمی بدانند حتی از نوع بر حقش. اصلاحطلبان درنقطه غیرقابل برگشت قرار دارند وباید این موضوع را باور کرد و به شعار به عقب برنمیگردیم این تکمله را هم اضافه کنند: «حتی اگر به جلو هم نرویم!» حال جا انداختن این شعار را بر عهده آنانی بگذارند که تبحری بینظیر دارند در درجا زدن و هزینهتراشیدن!
اینا همش بدلی میباشن (356008)