روزنامه بهار: همین چند سال پیش بود که موسسات مالی و اعتباری یک به یک افتتاح میشدند و با تبلیغات گسترده شهری و همچنین میان برنامههای تبلیغی صداوسیما اعتماد مردم را به سمت خود جلب میکردند. این دسته از موسسات با اعلام پرداخت سودهای بالا مردم را به در اختیار گذاشتن سرمایههای خود به آنهاترغیب کرده تا براساس وعده هایی که حالا مشخص شده است سرابی بیش نبوده، اندکی بیشتر از سایر بانکها به سپردهگذاران سود پرداخت کنند. مسئولان دولت وقت نیز بیتوجه به این اتفاق که از سوی بسیاری از اقتصاددانان نسبت به عواقب آن هشدار داده میشد در فکر «مدیریت جهان» بودند. نهادهای نظارتی نیز که وظیفه نظارت برای پیشگیری از وقوع چنین رخدادهایی را دارندترجیح میدادند به دلیل آنکه دولت وقت در اختیار جریان همراه آنان بود چندان به این وجه از وظایف خود نپردازند.
این خلاصهای از وضعیتی بود که در دولتهای نهم و دهم در بخش موسسات مالی و اعتباری رخ داد. موسساتی که کسر قابل توجهی از آنها نیز متعلق به شبه دولتیهایی است که هم از نظارتها فرار میکنند و هم در آن حساب و کتابها همچون بخش خصوصی اهمیتی ندارد زیرا آنان میتوانند با زیست دو وجهی (دولتی و خصوصی) که دارند در عین فرار از نظارت دولت، بودجههای کلانی را دریافت کنند.از تابستان92 و با تغییر دولت بسیاری انتظار داشتند که اصلاحاتی در این حوزه انجام گیرد. با نگاهی به عملکرد دولت در این بخش میتوان گفت اقدامی که تیم اقتصادی دولت روحانی انجام داده است ایجاد مانع در مسیر رشد موسسات مالی بوده است و تقریبا از آغاز به کار دولت یازدهم به این سو، شاهد افزوده شدن به موسسات مالی نیستیم اما سرعت عمل بانک مرکزی و دیگر مراکز تصمیم گیر در ساماندهی موسسات مالی غیرمجاز آن طور که انتظار میرفت نبوده است. موسسات مالی که میراث دولت احمدینژاد به عنوان دولتی که «بی انضباطی مالی» در آن حرف اول را میزد است. این سرعت اندک در نهایت سبب آن شده است که سپرده گذاران پس از مدتها صبر و سکوت، چند ماهی است که اعتراض خود را نسبت به این موضوع بلندتر از قبل فریاد میکنند، به این امید که شاید در بین تصمیم گیران کشور گوش شنوایی هم برای شنیدن درددلهای آنها پیدا شود.
این اعتراضات که به شکل تحصن در برابر مراکز تصمیم گیر کشور، تجمعات خیابانی و. . . خود را نشان داده است روز گذشته به نمایشگاه مطبوعات نیز رسید. مردم معترض از عملکرد مسئولان در خصوص این موضوع این بار اعتراضات خود را با اهالی رسانه در میان گذاشتند و البته از فعالان عرصه رسانهای کشور نیز شکایت داشتند و گفتند که چرا در کنار موضوعات سیاسی و جناحی کمی از ما نمیگویید؟ چرا در کنار خبرهای زرد ازدواج و طلاق این و آن اندکی هم از اعتراضات ما در صفحات روزنامه هایتان نشانی وجود ندارد؟ آیا مصیبتهای چند ساله ما از دعواهای سیاسی، ورزشی و سینمایی کم ارزشتر است؟ چرا برای یکبار هم که شده به جای صدای سیاسیون این جناح و آن جناح صدای ما مردم نمیشوید؟ آیا رسانهای که مدعی «رسانه ملی» بودن است نباید از ما سخنی بگوید؟