به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۲ - ۲۱:۱۸
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۲۰ ساعت ۱۶:۳۰
کد مطلب : ۱۳۹۶۷۰

بادمجان؛ مقصر آن روحانی نیست

محمد توكلی
ویدئویی از یک برنامه مذهبی تلویزیونی در فضای مجازی منتشر شده است که در آن یک روحانی که ظاهرا در جایگاه کارشناس مذهبی برنامه است با استناد به روایتی ( که با ریشه یابی آن می‌توان فهمید که چندان هم معتبر نیست) سخنانی شاذ در خصوص اقرار به ولایت توسط «بادمجان» مطرح می‌کند. این سخنان که به طور طبیعی بازتاب هایی منفی را در جامعه ایجاد کرده است بار دیگر این پرسش را پیش روی ما قرار می‌دهد که برنامه‌سازی مذهبی در صداوسیما به کدام سمت و سو در حرکت است؟ آیا مسئولان این رسانه اساسا تعریف درستی از این نوع برنامه‌سازی دارند؟
با نگاهی به نمونه‌هایی از این شکل از برنامه‌ها می‌توان به این نتیجه رسید که مسئولان صداوسیما و برنامه سازان رادیو و تلویزیون در اغلب موارد برنامه مذهبی را با منبر اشتباه گرفته‌اند و تصورشان آن است که برنامه تلویزیونی و یا رادیویی که قرار است به نام برنامه مذهبی به مخاطبی که عموم جامعه هستند عرضه شود تفاوتی با منبری که شاید صد تا هزار نفر مخاطب آن باشند تفاوتی نمی‌کند. همین مسئله سبب آن می‌شود که هر چند وقت یکبار شاهد چنین اتفاقات ناخوشایندی باشیم.
این امکان وجود دارد که یک چهره مذهبی از لحاظ سطح سواد و آگاهی‌های مرتبط با دین و مذهب در جایگاه رفیعی قرار داشته باشد اما آیا این ویژگی برای حضور در یک برنامه مذهبی کافی است؟
چه بسیارند افرادی از بزرگان حوزه که به دلیل عدم شناخت رسانه و یا عدم تمایل به قرار گرفتن در چارچوب‌های متدوال برای حضور در برنامه‌های صداوسیما خودشان حضور در چنین برنامه هایی را نمی‌پذیرند، آیا می‌توانیم بگوییم که این عدم حضور آنان در صداوسیما (که به درک صحیح‌شان از تفاوت منبر و برنامه تلویزیونی بازمی گردد) نشانگر آن است که سطح سواد دینی پایین‌تری نسبت به روحانیون تلویزیونی دارند؟
به نظر می‌آید که سازندگان برنامه‌های مذهبی به یک نکته بدیهی توجه کافی نشان نمی‌دهند و آن نکته این است که برای دعوت از روحانیون برای حضور در چنین برنامه هایی می‌بایست علاوه بر دقت در سطح آگاهی‌های مذهبی از میزان درک اقتضائات رسانه و جامعه امروز از سوی آن روحانی نیز اطمینان حاصل کنند.
اگر چنین اتفاقاتی به طور استثناء رخ می‌داد شاید می‌شد از کنار آن به سادگی عبور کرد اما هنگامی که شاهد تکرار آن هستیم می‌توانیم به این نتیجه برسیم که آقایان برنامه ساز صداوسیما به دلایل گوناگون از جمله بی‌اهمیت تلقی کردن خواست و سلیقه مخاطب با الفبای برنامه‌سازی مذهبی نیز بیگانه اند.
 سخن آخر آنکه هنگامی که بخش بزرگی از روحانیت به دلیل برخوردهای جناحی و سیاسی صداوسیمایی که به نام «رسانه ملی» شناخته می‌شود از این رسانه حذف شده‌اند طبیعی است شاهد حضور افرادی باشیم که نه شرایط جامعه را می‌شناسند، نه مقتضیات رسانه را درک می‌کنند و نه نسبت به معارف دینی شناخت کافی ( در حد آنکه روایتی غیرمعتبر و بحث برانگیز را بشناسند ) ندارند.