روزنامه بهار: کشتی، تیتر یک رسانهها میشود؛ اما این بار نه به خاطر کسب مدالهای رنگارنگ در مسابقات المپیک و جهانی بلکه به دلیل یک باخت؛ به خاطر «علیرضا باید ببازی»! از علیرضا کریمی میگوییم، کشتیگیر تیم ملی ایران که با وجود آنکه تا ثانیههای پایانی از حریف خود پیش بود برای مواجه نشدن با حریف اسرائیل با «دستور» تن به شکستی مصلحتی داد. او پیش از این نیز یکبار دیگر به دلیل عدم رویارویی با حریف اسرائیلی از کسب مدال بازمانده بود. این اتفاق تلخ بار دیگر این پرسش را در محافل ورزشی، رسانهای و سیاسی به وجود آورده است که به واقع این سیاست به سود کیست؟ اینکه ورزشکاران ایرانی در برابر حریفانی از رژیم اسرائیل قرار نمیگیرند در مرحله اول چه کمکی به منافع ملی کشورمان میکند و در مرحله بعد تا به حال چه گشایشی در امور فلسطینیان به وجود آورده است؟ نکته جالب توجه آن است که ورزشکاران فلسطینی که ظاهراً ورزشکاران ما در حمایت از آنان با رقبایشان از اسرائیل مواجه نمیشوند در برابر حریفانی از این رژیم به میدان میروند و همین امر باعث آن شده است که بسیاری چنین اقداماتی از جانب ایران را مصداق همان ضربالمثل «کاسه داغتر از آش» بدانند.
ممکن است گروهی در هنگام روبرو شدن با چنین مطالبی از کوره در بروند و با یادآوری جنایات و اشغالگری رژیم اسرائیل، آنان که چنین میاندیشند را آماج اتهامات قرار دهند اما واقعیت آن است که نقد این قانون نانوشته عدم حضور ورزشکاران در برابر رقبای اسرائیلی به هیچ وجه به معنای تایید اقدامات آن رژیم نیست بلکه نوعی تلنگر است که آیا این مسیری که در این موضوع در حوزههایی همچون ورزش، سیاست خارجی و. . . سالهاست در پیش گرفتهایم به سرانجام مطلوبی ختم خواهد شد؟ پرسشی که میتوان در این ارتباط از مدافعان چنین سیاستی پرسید این است که آیا این قبیل اقدامات توانسته است فقط بهاندازه یک قدم به فلسطینیان برای حل معضلی که چندین دهه است با آن دست و پنجه نرم میکنند کمکی کند؟
آنچه همچون واقعیتی تلخ پیش روی ماست آن است که علیرضا کریمی و «علیرضا کریمی» ها ورزشکارانی هستند که قربانی سیاستهایی میشوند که برخلاف آنچه در تبلیغات رسمی مطرح میشود کوچکترین کمکی به فلسطین نمیکند. حال بیاییم از جنبه منافع ملی ایران به این موضوع بنگریم. بدیهی است که یکی از وجوه افتخارآمیز برای هر کشوری موفقیتهای ورزشی آن کشور است. از طرف دیگر هرچقدر هم بخواهیم سیاست و ورزش را از هم دور نگه داریم از این واقعیت گریزی نیست که پیروزی در میدان ورزشی که یک سوی آن رقیب سیاسی یک کشور است احساس شعفی دوچندان را ایجاد میکند. این موضوع لزوما مختص ایران و رقبای سیاسیاش هم نیست و مصداق بارز آن رقابت آرژانتین و انگلستان در جامجهانی ۱۹۸۶ با آن گل معروف مارادونا است. این دو کشور که در آن مقطع زمانی روابط نزدیکی با هم نداشتند پیروزی در این مسابقه فوتبال را فراتر از یک پیروزی در میدان ورزشی میدانستند.
حال با این مقدمه میتوانیم این سوال را مطرح کنیم که چرا مسئولان کشور با ایجاد مانع بر سر راه ورزشکاران خودمان، راه را برای ورزشکاران اسرائیلی باز کرده و جامعه را از یک شعف جمعی حاصل از یک پیروزی ورزشی محروم میکنند؟ !
مطلب آخر نیز خطاب به نمایندگان مردم در خانه ملت است. برخی از نمایندگان مجلس دهم نشان دادهاند که ابایی از طرح سوال درباره برخی موضوعات که در گذشته به نوعی «تابو» محسوب میشده است ندارند، شاید اکنون وقت خوبی باشد که این نمایندگان به میدان آمده و در قدم اول از افرادی که به نوعی در این شکست تعمدی نقش داشته و از جهاتی چهره کشورمان را در عرصه ورزش لکه دار کردند طرح سوال کرده و این موضوع مهم که سالهاست با نوعی سکوت و سهلانگاری از کنار آن عبور میکنیم را در صحن علنی مجلس مطرح کنند و در قدم بعدی با نگاهی کارشناسی و مبتنی بر منافع ملی در پی تصویب قوانینی باشند که به موازات آنکه موضع جمهوری اسلامی در حمایت از مردم مظلوم فلسطین حفظ شود، ورزشکاران ایرانی نیز سالها تلاش شبانهروزیشان این گونه هدر نرود.