امیر راعی فرد- روزنامه بهار:
در تمامی کشورها، ورزش به عنوان امری با کارکردهای حقوق بشری و بدون در نظر گرفتن الزامات سیاسی پذیرفته شده است.در جهان ورزش اتفاقاتی بروز مییابد که اگر با پارامترهای سیاسی موجود در جهان به دنبال تحقق آنها باشیم شاید اموری دست نیافتنی قلمداد گردند. کشور ایران با توجه به ملاحظات داخلی در امر سیاست، گاهی با اتخاذ رویکردهایی منطقهای، راهی جداگانه را در مدیریت ورزشی نسبت به سایر دولتها میپیماید. شاید بتوان مدعی شد که وجود ریشههای فرهنگی در ارتباط با تصمیمگیریهای دولتی به معنای عام و یا رفتارهای شخصی موثران اجتماعی و ورزشی در راستای روال پذیرفته شده داخلی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. با کمی دقت در اتفاقات روزهای گذشته، به خوبی میتوان رد پای خاستگاههای فرهنگی و سیاسی غالب در تصمیمگیران کشوری را مشاهده نمود.
در سالیان اخیر جریانات سیاسی در کشور و گروههای مختلف اجتماعی با رویکردهای اصلاحطلبانه، با روشهایی مدنی نسبت به برخی رفتارهای تصمیمگیران حکومتی، اعتراضاتی را مطرح کرده اند که البته راه به جایی نبرده است.سه اتفاق متوالی در روزهای گذشته که هر کدام به تنهایی ميتواند به عنوان یک شکست مهلک فرهنگی و اجتماعی قلمداد گردد، بار دیگر صدای زنگ خطر چگونگی بروز برخی خواستههای سیاسی و فرهنگی سیاستمداران را برای جامعه ایرانی به صدا در آورده است.شکست عامدانه کشتیگیر ایرانی، آن هم به دستور مربیان، خود آغازگر تراژدی سهگانه شکستهای فرهنگی ایران در عرصه جهانی بود.
پیش از این بنا بر سیاستهاي کلان کشوری، ورزشکاران ایرانی از مقابله و مبارزه با ورزشکاران اسرائیلی امتناع میکردند.حال با فرض پذیرفتن این اقدام که امروزه به امری معمول در سیاستهاي ورزشی کشور بدل شده است، مسئولان ورزشی باید نسبت به بدعت توهین آمیز جدیدشان پاسخگوی افکار عمومی باشند.سنت زشت و موهن شکست عامدانه در میدان یک رقابت ورزشی به اندازهای توهین آمیز است که جای کمترین دفاع اخلاقی و ایدئولوژیک را حتی برای تصمیمگیران این فضاحت تاریخی باقی نمیگذارد.باید توجه داشت که پذیرفتن عامدانه شکست در یک مسابقه ورزشی فارغ از زیر سوال بردن اخلاق میتواند به محرومیتهاي سنگین انضباطی بیانجامد.
دومین جسارت بی ادبانه فرهنگی را یک ورزشکار ایرانی به کارنامه ورزشی این روزهای ما افزوده است. فوتبالیستی که به سبب کسب نام و نشانی ورزشی به خود اجازه ميدهد تا با طرح درخواستی ظاهرا خیرخواهانه، امکان مشاهده کامل پخش مستقیم قرعه کشی جام جهانی را با تحقیر فرهنگی یک ملت معاوضه نماید. باید توجه داشت که نقد حرکت کودکانه سردار آزمون به معنای زیر سوال بردن نیت فردی او برای ارائه یک خدمت نیست، بلکه این نقد صریح، تصمیم گیران فرهنگی کشور را نشانه گرفته است.سردار آزمون با طرح درخواستی سادهانگارانه از مجری زن برگزاری مراسم قرعه کشی جام جهانی جهت رعایت پوشش مناسبی که امکان پخش زنده برنامه را در ایران مهیا کند، بار دیگر نوک پیکان انتقادات را به سوی تصمیمگیرندگانی نشانه رفته است که گویا تحقیر فرهنگی ایران در عرصههای جهانی برایشان از کمترین درجه اهمیت برخوردار است.
آخرین حلقه پازل سهگانه تحقیر ایران در عرصههای ورزشی و فرهنگی به مرد محجبه تایلندی باز ميگردد! مسابقات آسیایی گرگان نیز به محلی جهت تحقیر فرهنگی ایرانیان بدل شد. جایی که مربی تایلندی جهت نظارت بر کار شاگردان خود مجبور به استفاده از یک حوله به عنوان روسری ميشود تا امکان حضور در ورزشگاه را پیدا نماید. انتشار تصاویر این مرد تایلندی که برای انجام وظیفه مربیگری خود مجبور به اقدام ظاهری برای تغییر جنسیت! ميشود، کاری ترین ضربه فرهنگی این روزها را به کشور وارد ساخت.از تکذیب اولیه مسئولان امر گرفته تا طرح شکایت از مربی تایلندی، هر کدام ميتواند دامنه تحقیر آمیز بودن این گونه رفتارهای مدیریتی را به خوبی نشان دهد.
باید توجه داشت که جلوه فرامرزی این گونه تصمیمات مدیریتی و ارتکاب برخی رفتارها بر مبنای اجتهادات شخصی، ميتواند سند قضاوت فرهنگی یک کشور قلمداد گردد. کوتاه سخن اینکه بازنگری فرهنگی در ارتباط با رفتارهایی که به عنوان منش جهانی پذیرفته شده است و هماهنگی بیشتر با جامعه جهانی در رابطه با این موارد میتواند به میزان زیادی از این گونه تحقیرشدگیهای جهانی در عرصههای فرهنگی و ورزشی جلوگیری نماید. به عبارتی ندای اصلاح گری سیاسی طیف منتقد و اصلاحطلب داخلی باید تمامی عرصههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور را مورد توجه قرار دهد.