امیر راعیفرد- روزنامه بهار: دهه 60 میلادی در فرانسه، آمریکا، آلمان و ایتالیا و بسیاری کشورهای دیگر را میتوان بهعنوان برجستهترین کنشهای تاثیرگذار جنبشهای دانشجویی در سطح جهان برشمرد.جنبشهایی که با توجه به روحیه چپ گرای آنها، میل به تغییرات بنیادین در خواستههایشان را به وضوح میتوان مشاهده نمود. مخالفتهای سخت گیرانه دانشجویان با جنگ ویتنام و تبعیض نژادی و البته پافشاری بر حقوق و خواستههای صنفی این دوره از تاریخ جنبش دانشجویی را در زمره اصیلترین ادوار جنبشهاي دانشجویی جهانی قرار داده است.
تاریخ نگاری جنبشهای دانشجویی در سطح جهانی و ملی هر چند امریست ضروری که میتواند به درک روشنتر چرایی رفتارهای دانشجویی در زمان حال بیانجامد اما قطعا به تنهایی شرایط حصول نتایج عمل گرایانه برای شرایط کنونی جنبش دانشجویی را مهیا نمیسازد. جنبش اصیل دانشجویی با توجه به خصلت ذاتی دارا بودن بنیانهای اجتماعی، همواره فارغ از خواست حاکمیتهای مقتدر یا نامقتدر از روشمندی جنبشهای اجتماعی تبعیت مینماید. به این مفهوم که جنبشهای دانشجویی بدون اتکا بر خواست حاکمیت، با طرح مسایلی که ریشه در خواستههای اجتماعی یک جامعه دارد، خود را به عنوان موتور محرکه یک جریان منتقد اجتماعی مطرح میسازند. در این میان چند نکته را نباید از نظر دور داشت:
نخست این که به دلیل جنس مطالبهمحور جنبشهای دانشجویی، چه در ایران و چه در سایر کشورهای جهان این جنبشهای اجتماعی بیشتر رنگ و بوی چپگرایانه به خود میگیرد و البته چپگرا بودن این حرکتهای اجتماعی الزاما به مفهوم پذیرش تمامی الگوهای فلسفی و بنیانهای اخلاقی جنبشهای چپ آکادمیک نبوده و نمیباشد.
جنبشهای دانشجویی به دلیل در اختیار داشتن هرم سنی مشخص و جوان بودن راهبرهای استراتژیک خود، صبر و حوصله سیاسی بسیار کمتری نسبت به فعالان حرفهای عرصههای سیاسی دارند که این عجله حقمدارانه در بسیاری موارد به برخوردهای سخت و سرکوبهای خونین حاکمیتهاي مختلف در مواجهه با جنبش دانشجویی میانجامد. نکته مهم دیگر که نمیتوان از نظر دور داشت همانا ذات دوری گزیدن از قدرت متمرکز در میان فعالان جنبش دانشجویی است. به عبارت دیگر، جنبشهای دانشجویی اصیل همیشه بر قدرت بوده اند تا اینکه با قدرت باشند.
حال با توجه به کسری زمان و نبود اقتضای مکان رویکرد اصلی بحث را بر مرکزیت چرایی تغییرات ماهوی جنبش دانشجویی ایران در سالهای اخیر متمرکز مینمایم.آنچه در شروع این واکاوی نیاز به طرح دارد این است که جنبش دانشجویی همیشه وجود داشته و موجود خواهد بود. گاهی به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی و فرهنگی با نمود و تاثیری بیشتر دارد و گاهی به همان دلایل با شرایطی متفاوت در رخوتی نسبی به حیات خود ادامه میدهد. جنبش دانشجویی با طرح مطالبی که ریشههای در هم تنیده سیاسی و فرهنگی و اجتماعی متعددی دارد، به میزان فراوانی تحت تاثیر آلایندگیهای مدیریتی حاکمیتی قرار میگیرد.عدم وجود فضای باز سیاسی در دانشگاهها و تزریق روحیه فردمحور در میان دانشجویان، بهصورتی که منافع فردی از مشروعیت بیشتری در برابر منافع عمومی قرار میگیرد، آفتی است که بیش از دانشجویان، حاکمیت در قبال ایجاد آن مسئول خواهد بود.
این رویکرد آگاهانه حاکمیتی با توجه به تاریخ نه چندان دور برخوردهای سنگین امنیتی با فعالان دانشجویی که منجر به حبسهاي طولانی مدت و بازجوییهای بعضا خارج از ضوابط قانونی و محدودیتهای تحصیلی و اخراجهای متعدد دانشجویان منتقد، منجر به ایجاد روحیه محافظه کاری در بدنه دانشجویی کشور شده است. رویکرد سلبی حاکمیت در قبال تشکلی همچون دفتر تحکیم وحدت یکی از دلایل اساسی تغییر ذائقه دانشگاهها نسبت به فعالیتهاي سیاسی و مدنی بوده است.بیاعتمادی به فعالان سیاسی و روحیه منفعتطلبانه فردی که شاید بتوان آن را مولود ناخلف بیاصالت دنیای صنعتی لیبرالیزه شده پیرامونی نام نهاد از دیگر دلایل رخوت موجود شمرده ميشوند.
شاید بتوان مهمترین دلیل تغییر رویکرد جنبش دانشجویی را در تغییر خواست اجتماعی جستجو نمود. آنجا که اصلاح گری سیاسی جای خود را به طاغیگری فردگرایانه داده است. طاغیگری فردگرایانه را ميتوان در معنای خاص خواست جنسی و منفعت طلبیهاي شخصی -به معنای کلی- مطالعه نمود.فنر فشرده ای که ریشه در نوعی اعتراض اجتماعی دارد و سبب زایش تمسخرهاي سیاسی حتی نسبت به زجر کشیدهترین افراد جامعه میگردد و این شکوفههای مسخرگی فرهنگی در جامعه بدل به واقعیتی دردناک تر از بازجویی و زندان ميگردد. کوتاه سخن اینکه ندای جنبشهاي دانشجویی در هیچ کجای دنیا نه تنها خاموش نخواهد شد بلکه در هر دوره با توجه به خواست اجتماعی آن دوره به گونههای مختلف بروز خواهد نمود.