محمد جوادیفر
هنوز بیشتر از شش ماه از انتخاب مجدد حسن روحانی به عنوان ریاست جمهوری ایران نگذشته که برخی از کسانی که از او حمایت کرده بودند حالا اظهار پشیمانی و ندامت میکنند. احساسی برخورد کردن ویژگی بارز ما ایرانیهاست و نمونههای بسیاری از این نوع برخورد با حوادث، وقایع و رویدادها در ذهن ما نقش بسته است. وزیر مسکن از بیست میلیون نفر بد مسکن و بیش از ده میلیون حاشیه نشین صحبت میکند. سخنگوی دولت از بیکار بودن سه نفر از اعضای خانواده سخن میگوید و راهکار آن را گران کردن سوخت میداند. شاید رییسجمهور و وزرای آن اگر اردیبهشت ماه نودوشش واقعیتهای فوق را بیان می کردند رای لازم را کسب نمیکردند ولی آنها همانند اسلاف خود در روزهای منتهی به انتخابات از آمار و کارنامه چهارسال قبل خود دفاع کردند.
شاید خوشحالترین افراد حالا جناح مقابل و بازنده انتخابات باشند ولی به یقین میتوان گفت در صورت پیروزی آنها نیز شاهد همین وضعیت و بحران بودیم. چند وقت پیش در برنامهای مصاحبه با یکی از اعضای مجلس در کشورهای اروپایی را مشاهده میکردم. نماینده منتخب که دندانپزشک بود منبع درآمد خود را بعد از انتخاب شدن همان دندانپزشکی عنوان کرد و حضور در مجلس را یک کار عامالمنفعه که هیچ درآمد و رانتی را نصیب او نمیکند عنوان داشت.
وزرا، نمایندگان مجلس، اعضای شورای شهر افرادی از میان ما هستند و چه بسا این منصب روزی به ما و فرزندان ما نیز برسد. یک روز عکس آوارهای خانههای زلزلهزده را در صفحات شخصیمان به اشتراک میگذاریم و از ساختوساز غیراصولی دولت صحبت میکنیم و ِغافل از آن هستیم که با پیدا کردن رابطه در ادارات شهرداری و مسکن و شهرسازی شهرمان برای کاهش هزینههای ساخت خانه خود در ساخت این بناهای لرزان نقش داریم.
فیلم کتک خوردن دستفروشها توسط ماموران شهرداری را پخش میکنیم ولی اصل موضوع را که افزایش بیرویه دست فروشی و شغلهای کاذب است فراموش کردهایم. شاید حوزه محیط زیست یکی از موضوعاتی باشد که با ایجاد کمپینها و انجمنهای مختلف، بیشترین نقش را در آن سازمانهای مردمنهاد ایفا کردهاند ولی با نگاهی بر سواحل دریاها و تالابها که با انبوهی از زباله مواجه شدهاند درمییابیم که هنوز فرهنگ کارهای مردمی در میان ما نهادینه نشده است. انتخابهای ما در کشورهمیشه بر اساس اجبار و یا هیجانات احساسی است.
در انتخاب دکتر روحانی به عنوان رییسجمهور هدف انتخاب نشدن نامزد جناح مقابل و شاید عدم وجود گزینههای مناسبتر بود. البته که کارنامه دولت چه در چهار سال اول و چه در این چند ماه قابل دفاع نیست ولی انتخاب یک فرد یا حتی پیروی از تفکر یک جناح خاص ضامن افزایش رفاه اجتماعی و بهتر شدن اوضاع اقتصادی نیست. باری حالا که قرار براین شده است که با انتخاب خود تا سال ۱۴۰۰ دکتر حسن روحانی رییس جمهور ایران باشد بگذاریم تا برنامههای مدنظر دولت اجرایی شود و از احساسی برخورد کردن و مسخ شدن توسط رسانهها خودداری کنیم.
پیگیری مطالبات از رییس جمهور و هیئت وزیران و بهطور کلی مدیران و مسئولان منتخب بایستی به یک فرهنگ در میان توده مردم تبدیل شود. خواستههای ما از دولت بایستی به یک مطالبه عمومی بدل شده و اگر آلودگی هوای ناشی از گرد و غبار هموطنمان در جنوب را تهدید میکند، قلبمان در شمال ایران به درد آید و در هنگام خشک شدن دریاچه ارومیه تمام ایران با پیگیری خود از دولت به فکر سیراب شدن آن باشیم.