عاطفه محرابی
روزنامه بهار
«پناهگاه» نخستین مستند بلند عباس سندی است. سندی فارغالتحصیل انجمن سینمای جوانان بوده و ساخت فیلم کوتاه داستانی را از سال ۱۳۷۹ آغاز کرده است. او تاکنون کارگردانی و تصویربرداری چندین فیلم کوتاه و مستند را برعهده داشته که این آثار در جشنوارههای مختلف به نمایش درآمده و جوایزی را نیز کسب کردهاند. مستند «پناهگاه» در سی وسومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و تاکنون نیز در چندین جشنواره جهانی چون جشنوارههای سیدنی استرالیا، بیگ اسکای، نیو اورلئان، آناپولیس آمریکا و لچه ایتالیا حضور داشته است. این مستند درباره مکانی در حومه شهر رشت است که برای نگهداری و درمان حیوانات مختلف احداث شده و مدیریت آن را زنی جوان برعهده دارد. «پناهگاه» در حال حاضر در گروه سینمایی هنروتجربه در حال اکران است.
***
درباره شیوه آشناییتان با خانم محجوب و فعالیتی که دارند توضیح دهید.
آشنایی من با خانم محجوب، بسیار اتفاقی بود. سال ۱۳۹۰،در حال ساختن یک فیلم کوتاه داستانی بودم و برای چند سکانس کوتاه در آن فیلم نیاز به یک گربه خانگی داشتم. شخصی که خانم محجوب را میشناخت، ایشان را به من معرفی کرد و در نهایت موفق شدم آن چند سکانس را ضبط کنم. بعد از آن آشنایی کاملا ذهنم متوجه ایشان و فعالیتهایی بود که در زمینه حمایت از حیوانات انجام میدهند و مطمئن بودم که میخواهم فیلمی در این مورد بسازم. بعد از حدود یک سال، موضوع را با خانم محجوب در میان گذاشتم و ایشان با توجه به آنکه فعالیت خود را گسترش داده و به مکانی در حومه شهر رفته بودند اما با این کار موافقت کردند. در ادامه با کمترین امکانات تولید یعنی فقط یک دوربین و سه پایه شروع به کار کردم. آیا خانم محجوب به جز حضور در پناهگاه هیچ فعالیت دیگری ندارند؟ به این دلیل میپرسم که ما در طول فیلم ایشان را فقط در فضای پناهگاه میبینیم و او هیچوقت در فیلم شما از این فضا خارج نمیشود. شخصا به عنوان مخاطب ترجیح میدادم که ایشان را در اجتماع و برخورد با افراد دیگری که در شهر حاضر هستند نیز ببینم.
در خود فیلم به این مساله اشاره میشود که او حتی شغل اصلی خود که فعالیت در یک دانشگاه بوده است را رها کرده تا بتواند امور مربوط به پناهگاه را با دقت بیشتری انجام دهد. حداقل در آن زمانی که مشغول تولید فیلم و تصویربرداری کار بودم، ایشان بهطور تمام وقت و بدون حتی یک روز تعطیلی مشغول کار بودند. به همین دلیل بخش زیادی از روابط ایشان با دیگران از طریق تماسهای تلفنی صورت میگرفت. البته قطعا خانم محجوب روابط معمولی و چهره به چهره هم با دیگران در خارج از فضای پناهگاه داشت اما چندان موضوعیتی نداشت که بخواهم آنها را در فیلم قرار دهم. از طرفی من با خودم و کاراکترهای فیلم قرار گذاشته بودم که به هیچ وجه حضورم تاثیری در فعالیتهای آنها نداشته باشد و اینکه آنها برای من و دوربین، کاری را انجام ندهند. آیا برای این مستند فیلمنامهای تهیه شد یا صرفا جذابیت سوژه شما را به سمت ساخت و پیشبرد مسیر این مستند میکشاند؟
فیلمنامه دقیق و کاملی نداشتم چون بخش زیادی از روند فیلم را امور جاری خود پناهگاه تعیین میکرد اما واقعا تلاش کردم،خط داستانی مشخصی را برای روایت موضوع پیدا کنم که متاسفانه تا پایان زمان تصویربرداری و حتی تدوین، موفق به این کار نشدم. ولی فکر میکنم موضوعاتی که در فیلم مطرح میشود، جذابیت کافی برای مخاطب دارد تا بتواند فیلم را دنبال کند. ضمن اینکه در مرحله تدوین تلاش شده، روند کلی فیلم دارای نظم مشخصی باشد.
چه میزان راش برای این مستند تهیه کردید؟
تصویربرداری این فیلم، یک سال و نیم طول کشید و در این مدت حدود ۲۵ ساعت راش تهیه شد که در نهایت به نسخه ۷۵ دقیقهای فعلی رسیدیم. به نظرتان اگر این مستند در قالب مستندی کوتاه یا نیمهبلند ساخته میشد، نمیتوانست موفقتر باشد؟ چون به نظر میآید سکانسهایی در فیلم شما وجود دارند که حذف آنها آسیبی به کلیت فیلم نمیزند. مثل سکانس خاک کردن جسد اسب.البته با مثالی که زدید موافق نیستم؛ چون وجود سکانس دفن جسد اسب، نمونهای برای نشان دادن مشکلات موجود در این پناهگاه است. خیلی از حیواناتی که در پناهگاه کارهای درمانی و مراقبتی روی آنها انجام میشود، نمیتوانند سلامتی خود را بازیابند و در پایان از دست میروند. به همین دلیل وجود آن سکانس در فیلم ضروری بود. اما اینکه فیلم میتوانست کوتاهتر باشد، با شما موافقم. ولی نه در حد یک فیلم کوتاه مستند یا نیمه بلند، بلکه شاید تعدادی از سکانسها و پلانهای فیلم میتوانستند چند ثانیه کوتاهتر بشوند. تاثیری که این ثانیههای اضافه روی برخی مخاطبان میگذارد، ممکن است آنها را به این نتیجه برساند که فیلم حاضر مثلا ۲۰ یا ۳۰ دقیقه باید کوتاهتر شود در صورتی که خودم فکر میکنم مجموع زمانی که شاید میتوانست از فیلم کم شود، کمتر از ۳ دقیقه است. ضمن اینکه من از مخاطبان، واکنشی که حاکی از طولانی بودن فیلم برای آنها باشد را ندیدم و اکثرا با فیلم ارتباط خوب و کاملی برقرار کرده بودند.
با توجه به نام فیلم و آنچه مستند شما بر آن تمرکز کرده، به نظر میرسد سوژه اصلی شما در این مستند خودِ مکانِ پناهگاه بوده است و نه خانم محجوب. آیا همین را مدنظر داشتید؟
بله، برای من مهم بود که ما با خود پناهگاه و فعالیتهای مربوط به آن و افراد مختلفی که در آنجا مشغول به کار هستند آشنا شویم اما خانم محجوب به عنوان موسس این پناهگاه، حضور بیشتری در لحظات فیلم دارند.
به چه دلیل قالب مستند مشاهدهگر را برای فیلمتان مناسبتر دیدید؟
این سوال قبلا به شکل دیگری هم از من پرسیده شده است اما جوابی قانع کنندهتر از علاقه شخصی خودم به این نوع از روایت، نداشتهام. میدانم این شیوه را نمیتوان در هر موضوعی برای ساخت مستند به اجرا درآورد اما سوژه ما پتانسیلش را داشت که با این شیوه روایت شود.فیلم شما در جشنوارههای بینالمللی حضور داشتهاست. از بازخورد مخاطبان خارجی در این جشنوارهها بگویید.متاسفانه موفق به حضور در جشنوارههای بینالمللی نشدم اما از طریق فضای مجازی با برخی از مخاطبان خارجی در ارتباط بودم و آنها ضمن آشنا شدن با این پناهگاه، علاقهمند بودند که از خانم محجوب و پناهگاهش حمایت کنند و تا جایی که اطلاع دارم این کار را انجام دادهاند.
درخصوص اکران در هنروتجربه و بازخوردهای داخلی بگویید.
طبیعی است که اکران هنروتجربه برای فیلمسازان مستقل امتیاز بزرگی است چون میتوانند با مخاطبان ارتباط واقعی برقرار کنند و متوجه شوند که آیا فیلمی که ساختهاند به جز اکرانهای جشنوارهای هم پتانسیل دیده شدن دارد یا نه.اما بسیاری از فیلمهایی که در این گروه به نمایش در میآیند، اساسا مستقل نیستند! یعنی میزان هزینه تولید آنها که یکی از نشانههای فیلمسازی مستقل است، بسیار بیشتر از حد این نوع از فیلمسازی و به اندازه سایر تولیدات سینمای ایران است و به هیچ وجه اکرانهای هنروتجربه – به غیر از معدود مواردی- منجر به بازگشت سرمایه آنها نمیشود.
در مورد فیلم «پناهگاه» میتوانم بگویم هزینه تولید و پخش جشنوارهای آن در مجموع کمتر از ۱۰ میلیون تومان بوده است و با توجه به اینکه این مبلغ را خودم تامین کردهام، چنانچه فیلم موفق به بازگشت همین مقدار کم هزینه تولید هم در اکران نشود، مسئولیتی متوجه کسی غیر از خود من نخواهد بود.