روزنامه بهار: روز گذشته رییس جمهور در بازدید از وزارت اقتصاد ونشستی با مدیران این وزارتخانه با اشاره به برگزاری تجمعات اعتراضی چند روز اخیر در کشور از موضوعی با عنوان «موضوع اصلی» یاد کرد که معتقد بود سیاسیون و رسانهها در تحلیل وقایع رخ داده آن طور که باید و شاید به آن توجه نشان نداده اند.پیش از بررسی آنچه از نظر رییس دولت «موضوع اصلی» است خوب است به این نکته بپردازیم که تحلیل سیاستمداران و رسانهها در قبال این حوادث تا به امروز چگونه بوده است که این مسئله از نگاهشان تقریبا نادیده انگاشته شده. با نگاهی به تحلیلهای گوناگونی که به بهانه تجمعات اعتراضی برگزار شده در شهرهای مختلف کشور در هفته گذشته بیان میشود شاهد آن هستیم که اغلب این دسته از تحلیلها در تبلیغات رسمی حول محور دو موضوع در گردش است.
موضوع اول آنکه خواسته ها، مطالبات و اعتراض مردم صرفا در حوزه اقتصادی بوده است و شعارها و خواستههای آنان در سایر حوزهها از حمله سیاست، شعارهایی انحرافی و نشانه «فتنه گری» است. دومین مبنای این تحلیلها هم نسبت دادن وقایع رخ داده به بیگانگان و گروههای مخالف نظام است. بدیهی است که رقبای هر کشور و نظامی در سطح جهان از آنکه کشور رقیب دچار مشکل شود احساس رضایت کرده و حتی شاید به تلاش و طراحی برای مانعتراشی برای کشور هدف هم مبادرت کنند اما آیا میتوان اعتراضاتی که از جانب متن جامعه مطرح شده است را به مداخله بیگانگان تقلیل داد؟
رییس جمهور روحانی معتقد است موضوع اصلی در حوادث اخیر شکاف و فاصلهای است که میان نسلها ایجاد شده است. او این نظر را مطرح میکند که مسئولان کشور حتی توان آنکه با فرزندان نوجوان و نوههای خود به مرحله گفتگو برسند ندارند و این دو نسل با دو گفتمان متفاوت با یکدیگر مواجه میشوند. روحانی مشکل اساسی را آن میداند که مسئولان سعی دارند همان تفکر کهنه و ناکارآمد خود در جهان امروز را به نسلهای بعدی منتقل کنند و طبیعی است که چنین کاری شدنی نیست. در خصوص این تحلیل رییس جمهور از اعتراضات اخیر میتوان به شکل گذرا و خلاصه به نکاتی اشاره کرد.
1ـ اینکه یک مقام ارشد کشور از لایههای ظاهری اعتراضات که بیشتر به موضوعات اقتصادی معطوف شده بود عبور میکند و بدون افتادن در دام توهم توطئهای که گاه عامل بیگانه را مسبب این حوادث میداند و گاه رقیب سیاسی را به لایه دوم اعتراضات توجه میکند شایسته توجه است. واقعیت آن است که سال هاست که شاهد چنین نگاهی در بین مسئولان رسمی کشور نبودیم. نگاهی که به لایههای زیرین وقایع دقتی دوچندان داشته باشد.
2ـ پرسش اساسی پس از هر سخنرانی این چنینی حسن روحانی آن است که جای خالی این نگاه در بدنه دولت و سایر ارکان قدرت چه زمانی قرار است پر شود؟ اینکه در پشتتریبونها از ریشهها بگوییم اما آثار آن چنانی از چنین نگاهی در صحنه عمل رخ ندهد شاید تنها در زمان روزهای مبارزات انتخاباتی کاربرد دارد. پس از گذشته حدود چهار سال و نیم دیگر زمان آن رسیده است که در کنار سخن زیبا از گزارش عملکرد هم بگوییم و مشخص کنیم که چه میزان از این نگاه کارشناسی به مسائل، در مرحله اجرا نیز دیده میشود.
3ـ شکاف نسلی واقعیتی غیرقابل انکار است و میتوان با دقت در خواستههای متن جامعه به خوبی فاصله بین آن چه نسل گذشته خواهان تداوم آن است با خواستههای نسل تازه برای تغییر را مشاهده کرد اما راه مواجهه با این شکاف نسلی چیست؟ واقعیت آن است که تا به امروز تبلیغات رسمی کشور در تلاش بوده است تا با نادیده گرفتن بخش بزرگی از جامعه، تغییرخواهانی که در پی تحولی بزرگ در حوزههای مختلف هستند را ندیده بگیرد و نتیجه همین نادیده گرفتنها گسترش فرهنگ زیرزمینی و همینطور دورویی در جامعه است. به این معنا که نسل جوان و نوجوان مجبور است به دلیل محدودیتهای موجود از همین آغاز ورود به جامعه، با زندگی همراه با «نقاب» آشنا شود.
4ـ به نظر میرسد که یگانه راه حل عبور از بحران شکاف بین نسلی گفتگو و مدارا است. نمیتوان یک قرائت از فرهنگ، سیاست، دین و. . . را به عنوان قرائت حق و رسمی اعلام کرد و دیگرانی که تمایلی به تعریف شدن ذیل چنین خوانشی را ندارند یکسره نادیده گرفت و دچار انواع محدودیتها کرد. مسئولانی که دهه شصت و هفتاد و هشتاد زندگی خود را میگذرانند و یا حتی از نظر سن شناسنامهای جوان هستند اما گفتمان نسل تازه را درک نمیکنند حتی اگر تنها به دنبال تثبیت جایگاه خود باشند هم میبایست سخن نسل تازهای که در راه است را بشنوند. این نسل تازه زمان چندانی به «پیرفکرها» نخواهد داد!