محمد سررشتهداری
روزنامه بهار
گزارشهای زیادی از دست فروشی قهرمانان مدال آور یا نخبه ورزش در سراسر ایران زمین وجود دارد که همه آنها را نمیتوان در یک مقال گنجاند اما شاید بتوان در همین چند خط پرسید چرا مسئولان چهاروجهی ورزش از برج عاج پایین نمیآیند و با تشکیل کمیته ای ضمن استخدام دست فروشان نخبه از آنها برای پیدا کردن و ساختن استعدادهای برتر استفاده نمیکنند؟ آیا باید قهرمانان ملی ما هم مثل مادر فومنی یا آن کودک کار از شهرداری چیها بترسند؟
تلاش برای امرار معاش با دست فروشی و کارگری، سرنوشت تلخ برخی جوانان ورزشکار و مدال آور ایرانی است. آنها که حتی مدالهای جهانی کسب کردند اما اکنون بدون هیچ گونه امکاناتی برای تأمین مخارج زندگی خود مشکلات زیادی دارند. آنها که هر روز کنار خیابان دستفروشی میکنند و ظاهرا فردی هم به فکر آنها نیست. حتی کسب مدال رقابتهای جهانی و آسیایی نیز تضمینی برای ساختن آینده آنها نبوده است. واقعا آنها دیگر باید چه میکردند تا در شهر خود از حداقل امکانات بهره مند شوند.
کاپیتان تیم ملی و فروش انجیر
شاید باورش سخت باشد که شغل کاپیتان تیم ملی فوتسال معلولان کشورمان، انجیرفروشی کنار جاده و خریدن ضایعات باشد. ورزشکاری که به قله افتخارات ورزشی رسیده، در راه پرپیچ و خم زندگی مانده است و فردی هم دستش را نمیگیرد. «محمدرضا تخشا» که ۳۱ سال قبل در شهرستان بندرگز به دنیا آمده، از ۱۱ سال پیش نه تنها به عضویت تیم ملی فوتسال جانبازان و معلولان ایران در آمده بلکه از همان ابتدا کاپیتان تیم نیز بوده است. در سال ۹۰ با کاپیتانی او، تیم ملی فوتسال معلولان کشورمان در کشور ایتالیا به مقام قهرمانی جهان رسید و در سال ۹۱ در کشور فرانسه به مقام سومی جهان دست یافت. او سه تا بچه دارد که باید شکم آنها را سیر کند اما در مصاحبه ای گفته است: «خدا را شکر که پیش زن و بچه هایم شرمنده نیستم.»
دارنده مدال طلای آسیا در رشته پاورلیفتینگ و روسری فروشی در کنار پیاده رو
امید ستایش پور از قهرمانان رشته پاور لیفتینگ است که مدالهای زیادی را از بازیهای کشوری و آسیایی در کارنامه خود دارد. او در حال حاضر کنار خیابان شال و روسری میفروشد. ستایش پور در سال ۸۷ در مسابقات بین المللی ازبکستان قهرمان شد و سال ۸۸ موفق به کسب مدال طلا در رقابتهای آسیایی در وزن ۱۱۰ کیلوگرم شد.
دارنده برنز مسابقات جهانی کشتی و سمبوسه فروشی
مجتبی مرادی کشتی گیر افتخار آفرین کشورمان و دارنده عنوانهای قهرمانی در مسابقات جهانی ترکیه و مجارستان، به دلیل فقر مالی به سمبوسه فروشی روی آورده است. مرادی که حدود ۵ سال به طور متوالی مقامهای جهانی و کشوری کسب میکرد و به طور مثال در سال ۹۰ مقام سوم کشتی آزاد جهان در مجارستان را کسب کرد، به دلیل مشکلات مالی به دست فروشی روی آورد.
فقط بساطم را جمع نکنید
هیکل ورزیده او نشان میدهد او ورزشکار است و خودش میگوید: ورزشکار حرفهای در رشته رزمی کونگ فو هستم و کارت مربی گری این رشته را دارم و بارها در مسابقات و دورههای مختلف مدال آورده ام و من را میشناسند، اما به دلیل اینکه شهر سنندج قهرمانان و مربیان سرشناسی در خود دارد و حتی مربی تیم ملی ایران در این شهر زندگی و فعالیت میکند، مجالی برای سایر ورزشکاران به وجود نمیآید و به همین دلیل در این رشته نیز نتوانستم کاری برای خودم دست و پا کنم.
این دانشجوی با استعداد که توسط برخی از نهادهای شهر به عنوان نخبه معرفی شده است، از همین مسئولان گله کرده و میگوید: مسئولانی که در مراسم مختلف از من تقدیر کردند و لوح جوان نخبه را در مسابقات مختلف به من دادند امروز فراموشم کرده اند و وقتی هم به آنها مراجعه کردم، با سردی با من رفتار کردند و فرداهایی را که هیچ وقت نیامد را به من وعده دادند.
پویا تنها خواستهای که دارد، این است که بساط دستفروشی اش را جمع نکنند و هر از چند گاهی ماموران سد معبر او را به خاطر حراج آبمیوه هایش اذیت نکنند.
آنقدر دلش از دست مسئولان گرفته است که امیدش در مورد اینکه تغییری در وضعیتش ایجاد شود را از دست داده است، زیرا معتقد است همه میدانند او کجا بساط میکند و بهانهای برای اینکه نمیدانستن او کجاست، وجود ندارد.
مربی تیم ملی کریکت و فروش بنزین
محمد یوسف رئیسی ﻣﺮﺑﯽ سابق ﺗﯿﻢ ﻣﻠﯽ ﮐﺮﯾﮑﺖ نوجوانان که تا دیروز با پیراهن تیم ملی روی نیمکت تیم ملی تکیه میزد اکنون بر صندلی مندرس در گوشه ای از یکی از خیابانهای اصلی در جنوب سیستان و بلوچستان نشسته با بطریهای پر شده از بنزین! ﺳﺮﻣﺮﺑﯽ گری ﺗﯿﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﻨﺘﺨﺐ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺩر ﺳﺎﻝ ۸۶، ﺳﺮﻣﺮﺑﯽ گری ﺗﯿﻢ ﻣﻠﯽ کریکت ﺯﯾﺮ ۱۷ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺗﯿﻢ ﻣﻠﯽ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺎلهای ۲۰۰۸ ﻭ ۲۰۰۹ ، ﺍﺧﺬ ﻣﺪﺭﮎ ﺩﺍﻭﺭﯼ ﮐﺮﯾﮑﺖ ﺩﺭﺟﻪ یک ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۰۱۱ و کاپیتانی تیم ملی بزرگسالان کشور از جمله افتخاراتی است که برای او باعث عزت شد اما آب و نان نشد.
چهار موازی کاری و صفر مسئول
صالحی امیری امروز رییس کمیته ملی المپیک شده و در مصاحبه ای وزارت ورزش را هم همسایه خود میداند. امید اینست که اینبار کمیته المپیک و سلطانی فر در وزارت ورزش رابطه خوبی با هم داشته باشند چرا که هر دو از نزدیکان دکتر روحانی هستند اما پرسش اینست که کدام یک مسئول رسیدگی به جوانها هستند و کدام مسئول مدال آوری در المپیک؟
این دستفروشها که تعدادشان بسیار بیشتر از اینست که در این گزارش جا شوند نه نگران وزارت ورزش هستند و نه نگران کمیته المپیک بلکه همه آنها نگران شهرداری هستند که بساطشان را جمع نکند.
دست فروشی تنها راه امرار معاش برای آنهاست و شهرداری دقیقا نقطه نگرانی آنها، شهرداری که میتواند با استخدام آنها در بخش ورزش همگانی شهرها با این مدال آورها و ورزش کاران استعداد یابی را در دست بگیرد اما دقیقا موجب نگرانی این مردان مدال آور است. برخی انتقادها کاملا به جاست، بحث دولت نیست، این مطلب هم سمت و سوی اصلاح طلب و اصولگرا ندارد بلکه سوالی دارد ساده و آن اینست که در میان موازی کاریهای وزارت ورزش، کمیته المپیک، وزارت آموزش و پرورش و شهرداری کدامشان مسئول استفاده از این استعدادها هستند؟ هر چهار تا ؟ یکی از آنها؟
از مادر فومنی تا نگرانی ورزشکاران
دست به دست کردن مسئولیت بدترین اتفاقی است که این روزها رخ میدهد، میگوییم هوا آلوده است، وزارت بهداشت آن را به وزارت صنایع عودت میدهد، وزارت صنایع آن را به دولت قبل عودت میدهد، دولت قبل به دولت امروز و در نهایت همه نگاه میکنند تا در میان دود خفه شویم.
در ورزش هم همین گونه شده است، هیچکس مسئولیت استعدداد یابی و استفاده از نخبهها را بر عهده نمیگیرد. همه دور خودشان میچرخند و ما را هم میچرخانند و نتیجه ای هم حاصل نمیشود. در سوی دیگر شهرداری شده عامل نگرانی این مربیان و این ورزشکاران که هر جای دیگر بودند آنها را روی دست میبردند تا استعداد کشف کنند و ورزشکار به جامعه بدهند اما این مردان امروز دست فروشی میکنند و هر روز هم نگران شهرداری چیهایی هستند که بعضا به صورت مادر فومنی سیلی میزنند و کودکان کار را با لگد از خود و از جامعه دور میکنند.
پایین آمدن از برج عاج
آیا وقت آن نرسیده که به جای رقابت با هم برای یک پست خاص روی برج عاج برای کمک کردن به مردم و در این مقال ورزشکاران با هم متحد شویم؟
شاید تشکیل یک کمیته با اعضایی از هر چهار بخش وزارت ورزش، کمیته ملی المپیک، وزارت ورزش و شهرداری بتوان دنیای بهتری برای آینده ساخت اما پیش شرط آن قطعا اتحاد است.