روزنامه بهار: چند روزی از عملیات ارتشترکیه در عفرین سوریه با عنوان «شاخه زیتون» میگذرد. مقاماتترکیه بر این عقیده هستند که گروههای کُردی مستقر در منطقه عفرین سوریه سبب ایجاد خطر برای این کشور میشوند و در نتیجه حمله به مواضع آنان را حق خود میدانند. از طرف دیگر دولت سوریه نیز با وجود اعلام مخالفت با این قبیل اقدامات ارتشترکیه در نقض قلمرو مرزی این کشور در عمل نمیتواند و یا نمیخواهد مخالفتی جدی را نسبت به آنچه رخ داده است نشان دهد. واقعیت آن است که این اقدام ارتشترکیه با چراغ سبز روسها نیز همراه شده است. مقامات روس با توجه به همراهی ایالات متحده با کُردهای سوریه در پی آن هستند که احتمال قدرت گرفتن بیش از پیش آنان در سوریه را کاهش دهند.
به طور خلاصه میتوان گفت که آنچه در صحنه عمل در منطقه عفرین شاهد هستیم حمله ارتشترکیه با چراغ سبز روسیه و عدم مخالفت جدی دولت سوریه است. اقداماتترکیه یادآور تهدیدات مقامات کشورمان در زمانی است که مسئولان اقلیم کردستان عراق به سمت و سوی همه پرسی و جدایی از دولت مرکزی عراق میل کرده بودند. در آن بازه زمانی برخی مسئولان کشور به طور مستقیم و یا غیرمستقیم از احتمال برخورد نظامی نیز سخن به میان آورده بودند. دولتترکیه نیز با چنین استدلالی که گروههای کُردی حاضر در منطقه عفرین میتوانند خطرتروریستی برای این کشور باشند به حمله نظامی علیه آنان روی آورده است.
با نگاهی به مواضع اتخاذ شده از سوی جامعه جهانی شاهد آن هستیم که در اظهارنظرهای مطرح شده نوعی نگرانی از احتمال صدمه دیدن شهروندان عادی در این یورش نظامیترکیه به منطقه عفرین سوریه دیده میشود اما هنوز موضع گیری صریح و شفافی در این رابطه را شاهد نیستیم. مسئولان ایرانی نیز تمایل چندانی به اظهارنظر در این خصوص نداشته و تنها سخنگوی وزارت امور خارجه از رصد این موضوع خبر داده است. علت این بی عملی و سکوت مصلحت آمیز مقامات ایرانی در قبال آنچه در عفرین رخ میدهد چیست؟ در ادامه به پاسخی برای این پرسش خواهیم پرداخت.
حقیقت آن است که که آنچه در عفرین میگذرد در لایه زیرین خود نوعی تقابل میان کشورهای روسیه و آمریکاست. این درست است که ظاهرا در این حادثه شاهد نبرد نظامی میان ارتشترکیه و گروههای کُردی سوریه هستیم اما با کمی دقت بیشتر میتوان به این نکته پی برد که ارتشترکیه هیچگاه بدون داشتن چراغ سبز از مقامات روسیه وارد این موضوع نمیشد همانطور که تا چند روز پیش هم خطرات کُردهای سوریه آنان را تهدید میکرد اما هیچگاه شاهد نبردی با این وسعت نبودیم. علت همراهی روسها با ارتشترکیه را نیز باید در اینجا جستجو کرد که ایالات متحده در تلاش است تا با همراهی کُردهای ساکن کشور سوریه نوعی خودمختاری را در آن منطقه ایجاد کنند.
این اقدام به طور همزمان با مخالفت روسیه، ایران وترکیه همراه شده است و به علت نزدیکی منطقه عفرین سوریه با مرزهایترکیه شاهد آن هستیم که این مخالفت از سوی مقامات این کشور به شکل صریحتر و عملیتری نشان داده شده است. آنچه در این روزها بر مردم کُرد ساکن در عفرین میرود در واقع حاصل تقابل پشت صحنه روسها و آمریکایی هاست که در ظاهر به نبرد نظامی میان گروههای کُردی در عفرین و ارتشترکیه تبدیل شده است. حال در چنین شرایطی میتوان سکوت و نوعی بی عملی را در اظهارنظرهای مقامات ایرانی در این موضوع بیشتر از قبل درک کرد.
آنان از یک سو نسبت به خطر تجزیه سوریه آگاه هستند و نسبت به اقدامات آمریکا در این راستا نگران، از طرف دیگر به دلیل نوع رابطه ایران و روسیه تمایلی به مخالفت با طراحی این کشور در آنچه در عفرین میگذرد ندارند و وجه دیگر این سکوت مصلحت آمیز نیز نوع رابطه این روزهای ایران با کشورترکیه است. پس از یک دوره تنزل رابطه میان این دو کشور که با تنش هایی اقتصادی و سیاسی میان ایران وترکیه هم همراه شده بود حالا شاهد رابطهای گرم میان دو کشور هستیم به طوری که امروز علاوه بر روابط سیاسی و اقتصادی، مقامات نظامی ایران وترکیه نیز پس از سالها به برنامههای مشترک میاندیشند و گفتگوهای رودروری بسیاری میان مقامات ارشد نظامی این دو همسایه در جریان است.
هنگامی که این سه وجه را کنار یکدیگر قرار میدهیم میتوان دریافت که دلیل عدم اظهارنظر صریح مقامات سیاست خارجی و نظامی ایران در برابر آنچه در سوریه در حال وقوع است چیست. این که این سکوت تا چه حد میتواند در بر گیرنده منافع ملی کشورمان باشد موضوع دیگری است که میبایست کارشناسان حوزه سیاست خارجی درباره آن به طور جدی بیندیشند. به طور کلی میتوان گفت که سکوت ایران در چنین حوادثی اگر به علت حفظ منافع ملی باشد قابل فهم است و میتواند سبب همراهی جامعه نیز شود اما اگر این عدم موضع گیریها که مشابه آن را در قضیه میانمار و یا در سالهای دورتر در موضوع مسلمانان چین شاهد بودیم به دلیل همراهی بی چون و چرا با یک کشور خاص باشد آنگاه باید تصمیم گیران کشور پاسخگوی این پرسش باشند که این شیوه عمل در سیاست خارجی تا چه میزان منطبق بر قانون اساسی و استقلال کشور است؟!