روزنامه بهار
موضوع تریبونهای نماز جمعه که در اغلب اوقات تبدیل بهتریبونی یکطرفه برای یک اقلیت سیاسی نیز شده است از جمله مسائلی است که در سالهای اخیر بیشتر از گذشته مورد توجه فعالان سیاسی و رسانهها قرار گرفته است. اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم توجه بیشتر به این مسئله از حوادث پس از انتخابات88 آغاز شد. حوادثی که باعث شد گروهی از خطیبان نماز جمعه همچون آیات هاشمی رفسنجانی، جوادی آملی، امینی، استادی و. . . از حضور در نمازهای جمعه منصرف شوند. آنچه در اطلاع رسانیهای رسمی مطرح شده آن است که تنها مرحوم هاشمی به دلیل مسائل سیاسی ازتریبون نماز جمعه حذف شده است و آقایان دیگر که در آن سالها ویا سالهای اخیر تمایلی به حضور در پشتتریبون نماز جمعه نداشتهاند به دلایلی همچون کسالت، مشغلههای دیگر و. . . عطای حضور در نماز جمعه را به لقایش بخشیده اند. دلیل حذف گروهی از خطیبان نماز جمعه که نسبت به دیگر امامان جمعه مواضع میانه روانهتر داشتهاند را هر چه که بدانیم در نتیجه تفاوتی ایجاد نخواهد کرد و آنچه در عمل و نتیجه حذف، کنار گذاشتن و یا کنار رفتن آنان رخ داده است کمرنگتر شدن حضور مردم در نمازهای جمعه و پررنگ شدن مواضعی خلاف خواست اکثریت در این مراسم سیاسی – عبادی است.
درباره این موضوع تا به امروز از زوایای گوناگونی نقدها و مطالب بسیاری مطرح شده است اما آنچه در نماز جمعه دیروز تهران مطرح شد یکبار دیگر نشان داد که ظاهرا «آنچه البته به جایی نرسد فریاد است» از سخنان سیداحمد خاتمی میگوییم که دیروز درتریبون یکطرفه نماز جمعه تهران خواستار برخورد قاطع با «سران فتنه» شد، آنان را «باغی» خواند و حکم اعدام را تجویز کرد. این سخنان تنش آفرین در حالی مطرح میشود که با نگاهی دقیقتر به مواضع مسئولان کشور در خصوص پرونده محصوران شاهد آن بودهایم که در ماههای اخیر گشایش هایی تدریجی در وضعیت آنان به وجود آمده و حتی برخی نسبت به رفع حصر تا پیش از عید نوروز ابراز امیدواری کرده بودند. روزهای مطرح شدن این سخنان از سوی خطیب نماز جمعه تهران نیز شایسته توجه است. این سخنان در روزهایی مطرح شده است که نوعی اعتراض خاموش و التهاب نهفته در جامعه مشاهده میشود که بخشی از آن در هفتههای اول دی ماه 96 مشاهده شد.
در چنین شرایطی این سخنان بیشتر از آنکه سبب کاهش التهابات سیاسی و اجتماعی موجود در جامعه ایرانی شود به نوعی حکم ریختن بنزین بر روی آتش را دارد، به خصوص اگر بخواهیم این سخنان را دیدگاه بخشی از نهادهای قدرت در نظام سیاسی بدانیم. از طرف دیگر ما در روزهایی قرار داریم که سالگرد پیروزی انقلابی است که با وحدت نیروهای سیاسی و اقشار مختلف مردم به سرانجام رسید، دهه فجر میبایست زمانی برای نزدیکتر شدن خانواده انقلاب به یکدیگر و افزایش وحدت ملی باشد. حال اگر در چنین روزهایی فردی در جایگاه خطیب نماز جمعه پایتخت کشور از اعدام افرادی سخن بگوید که همواره جان و مال و آبروی خود را برای به پیروزی رساندن انقلاب مردم ایران در سال57 و همچنین پیشرفت نظام بر آمده از آن در طبق اخلاص قرار دادهاند و خواستهای جز اجرای بدون تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم ندارند چه معنایی خواهد داشت؟ آیا قرار است با دستان خودمان به حذف نیروهای خدوم و ظرفیتهای بزرگ موجود در خانواده انقلاب ادامه دهیم؟ !
آنچه امام جمعه موقت تهران میگوید از سوی دیگر نیز محل اشکال جدی فقهی و حقوقی است. اگر از اشکالات فقهی باغی خطاب کردن محصوران و دیگر معترضان بگذریم در حوزه حقوقی نیز بیان چنین مسائلی به نوعی وهن دستگاه قضایی به حساب میآید. اگر به واقع حکم اعدام، مجازات سران جریان اعتراضی پس از انتخابات88 است چرا تا به امروز قوه قضاییه دادگاهی را برای آنان تشکیل نداده است؟ نکته دیگر آن که بر مبنای چه اصول و مبانی فقهی و حقوقی میتوان بدون شنیدن دفاعیات متهم او را به اعدام محکوم کرد؟ آیا چنین اظهاراتی که از حداقل پشتوانه فقهی و حقوقی هم برخوردار نیست در عمل و بدون آن که خطیب محترم نماز جمعه روز گذشته تهران بخواهند به نوعی چراغ سبز نشان دادن به نیروهای خودسری نخواهد بود که در گذشته نیز فجایع بسیاری را رقم زده اند؟ آیا این موضوع سبب نگرانی تصمیم گیران کشور نیست؟
مطلب آخر آنکه یکی از اشکالات بسیار بزرگ به گویندگانی که از اعدام محصوران سخن میگویند آن است که آنان این سخن خود را به فقه اسلامی منتسب میکنند و به نوعی بدون آنکه بخواهند با بیان چنین دیدگاه هایی سبب فاصله گرفتن بخش هایی از جامعه از ارزشهای دینی هم میشوند. اگر این دسته ازتریبون داران به فکر وجهه و جایگاه خود نیستند و مسئولیت بزرگ خود نسبت به اعتبار نظام را نیز درک نمیکنند حداقل انتظار آن است که دیدگاههای شخصی خود را به نام دین و فقه و اسلام به مخاطبان عرضه نکنند تا خسارات وارده از جانب آنان تنها به حوزه سیاست محدود شده و به دیانت مردم خدشهای وارد نسازد.
احمدی نژاد، احمدی نژاد
مغز و عقل و اندیشه هم که اصلا در فضای دموکراتیک شما جایگاهی نداره
من هم از همین اکثریت 24 میلیونی بودم
ولی از شما و این زندگی بی برنامه ای که ساختید همه خسته شدیم
امیدوارم اقلیت چیزی در چنته هنرمندی داشته باشه (357947)