محمد توکلی
حالا دیگر سالها است مردم ساکن در استانهای جنوب و جنوب غربی کشورمان به خصوص اهالی شهرهای کوچک و بزرگ خوزستان در محاصره گرد و غبار هستند و زندگی همراه با خاک بخشی از زندگی روزمرهشان شده است. خوزستان را در همه این سالها با سه اتفاق به یاد میآوریم؛ جنگ، فقر و قصه پرغصه ریزگردها. مردمی که در دهه شصت شجاعت و رشادتهایشان در دوران دفاع هشت ساله چشمها را خیره کرد، اما در دهه هفتاد و هشتاد با طعم فقر و آسیبهای جنگ کام این مدافعان ایران در دوران جنگ تلخ شد و در دهه نود نوبت به گرد و خاک رسید که میهمان ناخوانده زندگی این مردمان خونگرم شود. هر چند وقت یکبار و با به وجود آمدن وضعیت بحرانی در شهرهای کوچک و بزرگ استانهای جنوبی و جنوب غربی کشور شاهد آن هستیم که رسانهها و مسئولان به یاد این موضوع میافتند و پس از وزیدن باد و بهبود اندک اوضاع همه دلواپسیها درباره این موضوع به دست فراموشی سپرده میشود. گرد و خاکی که نفس مردم را به شماره انداخته است به طور مشخص با جان انسانها مرتبط است و این نکته که اگر تعللها ادامه یابد با فاجعه انسانی روبرو خواهیم شد سخن اغراق آمیزی نیست.
آنچه این روزها در خوزستان میگذرد انعکاس روشن و واضحی از نوع مواجهه مسئولان کشور با موضوع «توسعه پایدار» و مسائل محیط زیستی است. با نگاهی به عملکرد دولتها در همه این سالها شاهد آن هستیم که تصمیمگیران کشور به بهانه و نام سازندگی کشور و توسعه اقتصادی بدون توجه به مفهوم «توسعه پایدار» و شاخصههای آن با دستان خود تیشه به ریشه محیط زیست کشور زدند و به عنوان مثال با خشکاندن تالابها وضعیت وخیم امروز را رقم زدهاند. آنچه امروز در حوزه محیط زیست از جمله وضعیت این روزهای استان خوزستان شاهد آن هستیم به نوعی درو کردن کِشتههای دولت حاضر و دولتهای گذشته است.
بنابراین، تقلیل دادن این مسئله مهم در حوزه محیط زیست که مستقیماً با جان مردم در ارتباط است به رقابتهای کودکانه سیاسی نه تنها کمکی به حل بحران نمیکند بلکه به نوعی نمک پاشیدن بر زخم مردمی است که در حال تحمل بیکفایتی مسئولان امروز و دیروز کشور هستند. کارشناسان حوزه محیط زیست بر این عقیده هستند که به طور کلی بحران گرد و خاک در خوزستان دو منشاء داخلی و خارجی دارد. هنگام نقد و مطالبه پاسخ از مسئولان درباره این بحران لازم است به این نکته توجه داشته باشیم.
زیرا هر یک از این دو بخش بررسی مجزایی را میطلبد. در سالهای اخیر شاهد آن بودهایم که دولت با همکاری برخی نهادهای نظامی، جهاد کشاورزی و دیگر مراکز اقدام به کاشت درخت در مناطق گستردهای از خوزستان که منشاء داخلی ریزگردها است کرده، حال پرسش اساسی اینجاست که نتیجه حاصل از این اقدامات چه بوده است و آیا نهادهای ذیربط پاسخی برای این پرسش بزرگ مردم خوزستان دارند که چرا نه تنها وضعیت امروز بهتر از قبل نیست بلکه هر لحظه به بحران افزوده میشود؟ ! از سوی دیگر پیکان نقد و اعتراض درباره منشاء خارجی ریزگردها به سمت دستگاه سیاست خارجی کشور است. دیپلماتها تا به امروز چه اقداماتی را برای حل و فصل این مسئله انجام دادهاند و آیا اساساً این موضوع در صدر اولویتهای سیاست خارجی نظام در موضوعات منطقهای و روابط با همسایگان به خصوص کشور عراق جایی دارد؟ !
کوتاه سخن آنکه به نظر میآید که دولت اعتدال برنامههایی را برای تغییر شرایط بحرانی در خوزستان در دست اجرا داشته است و همین برنامهها و تغییرات اندک نسبت به گذشته سبب آن شده است که مردم این دیار با وجود نارضایتیهایشان در انتخابات اخیر هم همچنان به روحانی اعتماد کنند اما مشکل اساسی این جاست که سرعت و شکل اجرای این برنامهها به شدت کُند و ناملموس است و به طور طبیعی صبر و مدارای مردمی که سالهاست خاک و ریزگرد جزیی از زندگیشان شده است هم حدی دارد و انتظار دارند که اگر دولت و دیگر مراکز قدرت برای حل این بحران ناتوان هستند این ناتوانی را با صداقت با مردم مطرح کنند.