محمد بلوچ زهی-بخشدار مرکزی نیک شهر
روزنامه بهار
دو نامه به رئیسجمهور و یک طرح سوال از وزیر کشور در فاصلهاي کمتر از یک هفته حاصل فعل و انفعالات نمایندگان سیستان و بلوچستان در مجلس شورای اسلامی بر سر تقسیم این استان قومیتنشین است. به ضرس قاطع ميتوان ادعا نمود کمتر آلترناتیوی پیرامون مسائل سیستان و بلوچستان قادر بوده که تاکنون اینچنین حجم وسیعی از تحرکات را به یکباره در بین نمایندگان این استان فراهم و ایشان را در یک موضع واحد قرار دهد.
کنش دو تن از نمایندگان اصولگرای مجلس شورای اسلامی مبنی بر طرح تقسیم سیستان و بلوچستان به دو یا سه استان طی روزهای گذشته ضمن اینکه با واکنش جدی اکثریت قاطع نمایندگان این استان مواجه شد بار دگر حساسیتها را نیز بر سر تقسیم این استان بالا برد و بحثها را وارد فاز تازهاي نمود. تاکید بر ضرورت تقسیم سیستان و بلوچستان با هدف تسریع در فرایند توسعه و عدم برخورداری این استان از سهم منطقی منابع عمومی و نیز ناچیز بودن تخصیص بودجه استان تاکنون اصلیترين استدلال این دو نماینده محترم مجلس شورای اسلامی در نامه خویش به رئیسجمهور بوده که بر آن تاکید و خواستار تسریع در این اقدام شده اند.اما در واکنش به این درخواست؛ شش تن از نمایندگان استان طی نامهاي به رئیسجمهور ضمن اشاره به اینکه تقسیم استانها درگذشته باعث فاصله بین قومیتهاي ایرانی و ایجاد گسست اجتماعی شده؛ خرد شدن استانها را به واحدهای کوچک مغایر با منافع ملی عنوان نموده اند و عدم این تقسیم را در راستای حفظ وحدت مردم استان.
با این حال مجلس نماد دموکراسی است و برآمده از اراده و خواست ملت. مسلما آنچه که خواست اکثریت نمایندگان باشد مطابق است و هم راستا با مطالبه مردم بنابراین در وهله نخست باید در نظر داشت در این میان از هشت نماینده استان شش نفر مخالف طرح تقسیم هستند و دو نفر دیگر نیز موافق. ضمن احترام به دغدغههاي دو نماینده محترم موافق این طرح در گام نخست پدید آمدن حساسیتها و واکنش منفی مردم در ابعادی گسترده پیرامون تقسیم استان را بیش از هر چیز دیگر مترتب بر استدلالات بجا در عدم تقسیم استان دانست که این کنشهاي مردمی منجر به واکنش مخالفت آمیز اکثریت قاطع نمایندگان نیز شد.
اگر چه مدافعین طرح تقسیم استان گستردگی استان را دلیل اصلی عدم توسعه ميدانند و تقسیم استان خراسان را نمونهاي موفق از این دست اما در گام نخست ميبایست توجه داشت که اولاً یکی از مهمترین موانع بر سر این تقسیم فضای قومیتی و نیز مذهبی موجود در سیستان و بلوچستان است که متمایز مينماید آنرا با خراسان و نیز توجه بر تفاوتهاي جغرافیایی،فرهنگی،اجتماعی دو استان این قیاس را مع الفارق خواهد نمود.باید در نظر داشت که ایلام و کهکیلویه و بویراحمد جزء مناطق محروم و کمتر توسعه یافته هستند و در زمره کوچکترین استانهای کشور نیز چه از لحاظ جمعیت و یا وسعیت؛ تهران نیز وسیعترين و پرجمعیتترين آنهاست بنابراین نمی توان وسعت و جمعیت را مولفههاي توجیه پذیر در محرومیتها عنوان نمود در غیر اینصورت با این لحاظ ميبایست تهران کم برخوردار ميشد و ایلام و کهکیلویه و بویراحمد و لرستان و امثالهم جزء استانهای توسعه یافته!نباید فراموش کرد که در سال 1357 بخشهایی از استان بلوچستان و سیستان به استانهای هرمزگان و کرمان واگذار شد حال پرسش اینجاست که آیا مناطقی چون رودبار،قلعه گنج، زهکلوت از آن سو جاسک، سیریک، لیردپ و بشاگرد با انتزاع از بلوچستان و سیستان توسعه یافتهتر شدند؟
اتفاقا همچنان داغ محرومیت بر پیشانی این مناطق بلوچ نشین کرمان و هرمزگان نه تنها حک شده بلکه نسبت به مناطق سیستان و بلوچستان فعلی محرومیتها مضاعفتر است و درد فقر نیز نمایان تر. به هر روی بهتر است دو نماینده پیگیر تقسیم استان با تلاش در تغییر نظام بودجه ریزی و اولویتگذاری تخصیصها بر مبنای مناطق توسعه نیافته،تغییر در تمرکز اداری و استقرار ادارات کل در دو مناطق سیستان و بلوچستان،ارتقاء ادارات کلیدی به ادارات کل و مواردی از این دست نسبت به جبران عقب ماندگیها تلاش نمایند چرا که به استناد گفته وزیر کشور در صحن علنی مجلس مورخ11 مهرماه 96:تجربهاي که تاکنون حاصل شده گویای این است که خیلی از تقسیماتی که در کشور به وقوع پیوسته در عمل نتوانسته مشکلات را برطرف و اهداف را تقویت کند.