محمد لطفاللهی- روزنامه بهار
طی هفته گذشته بروز درگیری میان نیروهای امنیتی و دراویش نعمتاللهی در خیابان گلستان هفتم پاسداران تهران و همچنین ادامه برخوردهاي خشن با اعتراض برخی افراد به حجاب اجباری دو نمونه از آخرین بحرانهاي جاری کشور بود؛ مواردی که در ابتدا موضوعاتی نه چندان بغرنج بهنظر می رسید اما با برخی بيتدبیریها تبدیل به بحران هایی در سطح ملی شد که در ادامه اعتراضات و ناآرامیهاي دی ماه نگرانیها از تبدیل هر اعتراضی به بحران را به بالاترین سطح خود رسانده است . این همه البته در حالی است که بحران سازی از اعتراضات مردمی در کشور موضوع تازهاي نیست و مسبوق به سابقه بوده اما تکرار سلسله وار این موارد در این برهه نگرانیها از ادامه این روند را تشدید کرده است. برای بررسی علل این موضوع و پاسخ به چرایی بحران زایی در کشور با علی تاجرنیا فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در مجلس ششم به گفتوگو نشستیم که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
چرا در کشور ما هر اعتراض سادهاي تبدیل به بحران میشود؟
دلیل عمده این اتفاق، احساس بياعتمادی افکار عمومی نسبت به رفتارهای حاکمیت است. یک شکاف و بياعتمادی میان مردم و حاکمیت شکل گرفته به نحوی که هرجا حاکمیت به ماجرایی ورود کند، شاهد واکنش شدید افکار عمومی هستیم. حتی در مواردی که عوامل مسئول خویشتن داری میکنند و مانع از تنشزایی میشوند باز هم به دلیل اشتباهات برخی مسئولان و عملکرد غلطی که در سالیان گذشته شاهد بوده ایم، مردم حق را به طرف مقابل میدهند. این بياعتمادی بحرانی است که اگر چارهای برای آن اندیشیده نشود، بسترساز اتفاقات و حوادث خطرناکی خواهد بود.
چه عواملی این بياعتمادی عمومی را تشدید میکنند؟
بی تدبیریها و توهم توطئهاي که در برخی نیروهای امنیتی وجود دارد نیز تشدیدکننده چنین فضایی خواهد بود. باید درک کرد که بخش عمده مسائل و مطالباتی که در جامعه جریان دارد و تغییراتی که در مسائل فرهنگی و اجتماعی ایجاد شده امری طبیعی و ناشی از گذر زمان و مقتضیات عصر است. برخورد با این تغییرات نباید امنیتی و سرکوبگرایانه باشد. ما نیازمند راهکار فرهنگی در قبال این گونه مطالبات هستیم. به جای استفاده از زور و فشار بایستی از روشهاي نرم افزاری و راهبردهای جامعه شناختی و گفتوگو محور برای حل بحرانها استفاده کرد.
مگر حفظ آرامش جامعه و پرهیز از خشن کردن فضا یک اصل بدیهی نیست؟
ظاهرا هنر بخشی از مجموعهها و نهادهایی که وظیفه حفظ آرامش و امنیت جامعه را بر عهده دارند، این است که یک مشکل ساده اجتماعی را تبدیل به بحرانی ملی کنند. تا زمانی که نخواهیم بخشی از این اعتراضات را به عنوان حق مردم به رسمیت بشناسیم و به جای صبر و مدارا به برخوردهای قهری روی بیاوریم، شاهد چنین معضلاتی خواهیم بود. این حرفهاي بدان معنی نیست که هرگونه رفتار اعتراضی مورد پذیرش قرار گیرد بلکه باید مواجهه با این اعتراضات صحیح باشد و تا هنگامی که مردم مسالمت آمیز و بدون خشونت مطالبات خود را مطرح میکنند از ایجاد تنش و پیچیدهتر کردن اوضاع پرهیز شود.
چرا حاکمیت به جای برخورد با عوامل مسبب بحرانزایی رو به توجیه اینگونه مواجهههاي تند می آورد؟
کم توجهی و بيتدبیری برخی مسئولان رده بالا باعث چنین اتفاقی است. وقتی میشود با مجازات فرد خاطی افکار عمومی را آرام کرد و شرایط را تحت کنترل نگه داشت، این امتناع از برخورد باعث پیچیدهتر شدن شرایط میگردد. گاهی نیز احساس میشود رفتارهای اشتباه نیروها مورد حمایت قرار دارد. بعضا از قبل هماهنگی و دستوری برای چنین برخوردهای وجود دارد و اگر برخوردی صورت گیرد ممکن است در آینده هرگونه پذیرش دستور زیر سوال رود و با مشکل مواجه گردد.
آیا به جای توجیه عملکردهای غلط نمیتوان با رفتارهایی همچون عذرخواهی و عدم تکرار اشتباهات پیشین فضا را به سوی خروج از بحران برد؟
فرهنگ پذیرش اشتباه در کشور ما نهادینه نشده و مسئولان به جای عذرخواهی و خضوع در مقابل مردم با تندی روی به توجیه اقدامات و حتی حمایت از رفتارهای ناپسند میآورند. هرچه به سمت نهادهای غیردموتراتیکتر پیش میرویم که ساختار آنها با توجه به خواست مردم قابل تغییر نیست، بیشتر با این بحران سازیها و عذرخواهی نکردنها روبرو میشویم. شما ببینید که دولت و وزرای کابینه در صورت رخداد اشتباه سریعا به عذرخواهی روی میاورند و برای اقناع افکار عمومی تلاش میکنند. زیرا به رای و حمایت جامعه نیازمندند و همین موضوع بسیاری از رفتارهایشان را تعدیل میکند اما در طرف مقابل چون نیازی به رای مردم دیده نمیشود درشرایط مشابه به اقناع افکار عمومی نمیاندیشند. نهادهای نظامی و انتظامی در صدر این نوع نگاه قرار دارند. این نگاه باعث بحرانیتر کردن فضا در مقاطع حساس و دور کردن آرامش از جامعه خواهد بود. این انتقادات به آن معنی نیست که رفتارهای غلط برخی معترضان را نادیده بگیریم. زیرا برخی جریانها به صورت مغرضانه تلاش دارند تا اعتراضات و بیان مسالمت آمیز مطالبات مردمی را به خشونت بکشند و هنر دستگاههاي حاکمیتی باید در جلوگیری از خشن شدن فضا باشد.