منصور قنواتی
این روزها، در کنار بسیاری از چهرههای اصولگرا ، طیفی از فعالان سیاسی نزدیک به طیف اصلاحات و اعتدال هم خواستار برخورد با محمود احمدینژاد شده و صراحتا از بازداشت او به صرف اعلام مواضع اخیرش، اعلام حمایت کردهاند. نوع واكنشهای برخی فعالان اصولگرا و حتی یاران سابق احمدینژاد بسیار سخیف است. برای مثال یك فعال اصولگرا، تعابیری چون ابله و ...درباره احمدینژاد بكار برده و دیگری معتقد است که رییسجمهور سابق، نیاز به معانیه پزشکی توسط متخصصین اعصاب و روان دارد! از سویی، یك فعال سیاسی جناح اعتدال با بیان اینکه مدارا با احمدینژاد اشتباه است و باید مثل همه طبق قانون با او برخورد شود، گفته است: «هرکسی جای احمدینژاد بود و اینگونه نامه مینوشت، الان وضعیت دیگری داشت. به نظر من دوره مدارا با احمدینژاد با نامه اخیرش تمام شده است. . . . مدارا با احمدینژاد اشتباه است و باید مثل همه طبق قانون با او برخورد شود. هرکسی جای احمدینژاد بود و اینگونه نامه مینوشت، الان وضعیت دیگری داشت. . .»موضوع این نوشته پرداختن به این سئوال است كه آیا چنین امری با الفبای آموزههای ابتدایی اصلاحات و تحولخواهانه که همواره ادعای چندصدایی داشته، منافات ندارد؟
طیف اصلاحطلب و معتدل باید بداند از منظر طیف اصولگرایانی همچون رسایی و رامین. . .، حتی اگر قرار باشد با احمدینژاد برخورد شود، نه بهخاطر شیوه مدیریتی و نوع عملکرد او در بازه زمانی 84 تا 88 و اتفاقات پس از انتخابات آن سال، بلکه صرفا بدلیل مواضع انتقادی سالهای اخیر اوست. در واقع همه اتفاقات، برخوردها، انحرافات و فسادهای اقتصادی رخ داده در آن بازه زمانی، از منظر اصولگرایانی که این روزها خواستار برخورد با احمدینژاد میشوند، اصلا قابل پیگرد نبوده و نیستند زیرا پای همه اصولگرایان را به میدان میکشاند. در چنین حالتی باید از آن بخش از اصلاحطلبان پرسید قرار است به شما از این سفره (برخورد با احمدینژاد) چه طعامی برسد که اینگونه برای او حتی ابتداییترین حقوق شهروندی که همان اظهارنظر و بیان مواضعش است، قائل نیستید؟
واقعا اصولگرایان چگونه به شما بفهمانند که در ماجرای سال 88 احمدینژاد کاملا برحق بود و معترضان، مشتی فتنهگر و آشوبطلب بودند؟! برای آنان احمدینژاد دهه 80 یک مرد بزرگ و نیکو و به تعبیری «معجزه هزاره سوم» بود چون قدرت را یکپارچه کرد و همه اصلاحاتیها و اعتدالیها را به حاشیه راند اما احمدینژاد دهه 90 دیگر مرد بزرگ و علیهالسلامی نیست چون زبانش به انتقاد از وضعیت کشور باز شده است؛ همین. لذا باید او را ردصلاحیت کرد، گرفت و محاکمهاش نمود و حتی برای تحقیرش، سفارش احاله او را به پزشك روانی كرد. در واقع برای بخش قابل توجهی از طیف و تفکر اصولگرایی، افراد عمدتا نه بهخاطر عملکرد و سوابقشان (هرچند مسئلهدار، دارای پروندههای فراوان تخلف و سوءمدیریت و. . .) بلکه به سبب مواضع انتقادی به نهادها و نحلههای مدیریتی سنجیده میشوند.
به تعبیر شفافتر، احمدینژاد حتی اگر قرار باشد به عنوان متهم در دادگاه محاکمه شود پرونده اتهامیاش ماجرای سعید مرتضوی، بازداشتگاه کهریزک، نحوه برخوردها با فعالان سیاسی و مطبوعاتی نیست، به جهت دیپلماسی ضعیف و پرهزینهاش برای کشور و مردم هم نخواهد بود؛ اتفاقا از منظر آنان، چنین اموری از درخشانترین و قابل دفاعترین عملکردهای دوره ریاستجمهوری او بوده است! مهمتر از این، حتی بهخاطر پروندههای قطور اقتصادی و مالی همچون فساد 3 هزار میلیاردی و پرونده سازمان تامین اجتماعی و دهها مورد دیگر نیز محاکمه نخواهد شد، زیرا اگر قرار بر این بود 5 سال از اتمام مسئولیتش پایان پذیرفته و هیچگاه بابت آنها مورد بازخواست قرار نگرفت. علتش هم کاملا روشن است. اگر او به خاطر چنین پروندههایی محاکمه شود، پای بخشی از فعالان سیاسی و مدیریتی اصولگرایان را وارد هر پروندهای میکند. احمدینژاد برخلاف نگاه گذرا که او را مردی بسیار ساده و به قول عام بیشیله و پیله قلمداد میکنند، اتفاقا فردی بسیار زیرک، تودار و رازآلود است که برای هر مقطعی، بازی خاص را ایفا میکند..او استاد پروندهسازی و بازی با کلمات و حتی تعابیر حقوقی آن هم با گرایش عام به فرهنگ عامه پسند (پوپولیسم) بوده و هست. احمدینژاد در دوران مسئولیتش به هر کس کمکی کرده به هماناندازه از آنان هم مدرک و سند انباشته کرده تا در روز مبادا آبرویی برایشان باقی نگذارد.
همین دیروز سایت حامی او در پاسخ به تهدید باهنر مبنی بر لزوم محاکمه احمدینژاد، خاطرهای از سخنرانی چند سال پیش احمدینژاد (در اواخر دولت دوم او) را به رخ او کشاند که به صراحت در آن گفته است دستخط باهنر را برای تقاضای رانتخواهی علنی در جیب دارد! «یک آقای دیگری هم که نسبت به دولت خیلی تند است، یکبار پیش من آمد و بحث کرد که انقلاب باید حفاظت شود و لذا نیاز به حزب دارد. این احزاب باید رقابت کنند تا انقلاب حفظ شود. من پرسیدم که چگونه؛ او جواب داد که دو جناح داریم که برای فعالیت نیاز به پول و هزینه دارند. من پرسیدم خب چه کار کنیم و او جواب داد دو شرکت نفتی را به آنها بدهید و از آنان پول نگیرید تا انقلاب را حفظ کنیم. به او گفتم همین را بنویس و به من بده، او نوشت و من الان نامه را در خانه دارم! (خنده حاضران)»
به همین دلیل است که این روزها بسیاری از شهروندان غیرسیاسی جامعه به خاطر وضعیت نامناسب اقتصادی و معیشتی خود، نوعی همگرایی با مواضع احمدینژاد پیدا کردهاند، زیرا طبقات تحتفشار جامعه (خصوصا از منظر اقتصادی و معیشتی) و جوانان سرخورده دهه شصتی و هفتادی، اصلاحطلبان را هم عملا توجیهکننده وضعیت کنونی کشور میدانند؛ امری که چندان بیراه هم نیست و مواضع خشن برخی از اصلاحطلبان در ماجرای اعتراضات گسترده دی ماه گذشته علیه معترضان، به بدنه اجتماعی و مقبولیت طیف موسوم به اصلاحات ضربه سنگینی وارد ساخت، لذا حالا در اتحاد اصلاحطلب و اصولگرا (همانانی که معترضان خطابشان کردند دیگه تمومه ماجرا!) در حمایت از وضعیت کنونی کشور، به هر زبان منتقدی بیشتر تمایل پیدا میکنند؛ حتی اگر احمدینژاد یاشد. در توجیه هم مینویسند و میگویند مگر خود اصلاحطلبان که روزگاری مرحوم آیت الله هاشمی را آنگونه تخریب کرده و بدترین عناوین همچون «عالیجناب سرخپوش» برای او بکار بردند، در سالهای اخیر در توجیه علت دفاع از آن مرحوم بحث «شرایط و مواضع حال» را مطرح نکردند، پس چرا نمیتوان از «شرایط و مواضع حال» احمدینژاد دفاع نکرد؟
از سوی دیگر و فارغ از نگاه افکار عمومی، حتی به فرض برخورد با احمدینژاد، از این تنور، نانی سیاسی برای اصلاحطلبان و حامیان دولت گرم نخواهد شد. آنگونه که از فحوای انتقادات اصولگرایان پیدا است محتملا با او بهخاطر برخی حرمتشکنیها نسبت به نهادهای نظام، برخوردهایی صورت خواهد گرفت که شمهای از آنها را در مواضع روز گذشته برخی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام میتوان مشاهده کرد. در چنین مقاطعی، شعارها و آموزههای چون آزادی بیان به اصلاحطلبان حکم میکند از حقوق اولیه هر شهروندی حتی شخصی چون احمدینژاد که در دوران 8 سالهاش بسیار سختی و مرارت کشیدند، دفاع کنند نه اینکه خواهان برخورد قضایی با او شوند. ماجرای احمدینژاد، اکنون یکترازوی دیگر در جامعه ایران و سنجش بسیاری از ادعاها و شعارهای مسئولان کشور و جریانات سیاسی است. سنجش اموری چون شفافیت، عدالت، آزادی بیان، برخود با فساد، اقرار به اشتباه، مبارزه با تبعیض و رانت. . . از جمله این معیارهاست.اگر قرار باشد در این سنجش گسترده، احمدینژاد فقط و صرفا به دلیل مواضع و رویکردهای انتقادی اخیرش به چالش کشیده شود، دفاع اصلاحطلبان از این چالش یکسویه و مورد علاقه اصولگرا، با شعارها و آموزههای همیشگی آنان مبنی بر لزوم حفظ حقوق اولیه شهروندی همچون «آزادی بیان» منافات جدی دارد.