روزنامه بهار: روز گذشته اسحاق جهانگیری، معاون اول رییس جمهور به نقد عملکرد دولت در موضوع گفتگو با جریانهای سیاسی کشور و نخبگان پرداخت و گفت: «ما به خودمان هم این نقد را وارد میکنیم که به عنوان دولت گفتوگویی با اصولگرایان، اصلاح طلبان و نخبگان نداریم و باید خلا گفتوگو را پر کنیم. عبور از چالشها ممکن است و اصلاحات اقتصادی و سیاسی که باید اتفاق بیفتد در همین چارچوب موجود ممکن است ولی به عنوان پیش نیاز باید سرمایه اجتماعی راترمیم کنیم و باب گفتوگو را باز کنیم که مطمئنم با همدلی و همراهی نخبگان کشور ممکن میشود.»
تاکید جهانگیری به موضوع گفتگو میان جریانهای سیاسی مربوط به امروز و دیروز نیست و او از چند سال پیش به دنبال راهی است تا از طریق گفتگو با مقامات عالی رتبه نظام فضا را برای حضور واقعی و جدی همه جریانهای سیاسی که پس از انتخابات88 به دلایل مختلفی از گردونه مدیریتی کشور حذف شدهاند فراهم آورد. تاکید معاون اول رییس جمهور به موضوع گفتگوی ملی که در ماههای اخیر به دفعات از آن سخن به میان آورده است روی دیگری از همین تلاشهای او برای پر کردن خلاء گفتگو در سپهر سیاسی ایران است. جهانگیری میکوشد از یک سو میان جریان اصلاح طلبی و مقامات ارشد نظام سیاسی رابطهای برقرار کند، از طرفی در پی ایجاد فضای گفتگو و همراهی میان اصلاح طلبان و اعتدالیون است و به طور همزمان به پروژه تقریبا ناکام گفتگوی ملی میان تمامی جریانهای سیاسی گوشه چشمی دارد.
با نگاهی به عملکرد این چهره اصلاح طلب در این حوزه شاهد آن هستیم که دستاورد چندان قابل ذکری از اقدامات او بر جا نمانده است. رابطه جریان اصلاحات با بخش هایی از نهاد قدرت همچنان همان شکل پر سوء تفاهم پس از انتخابات88 است و حتی مدتی است شخص معاون اول رییس جمهور هم به نشستی با حضور رهبر انقلاب دعوت نشده است، فضای رابطه میان اصلاح طلبان و حلقه اعتدالی نزدیک به حسن روحانی تیره و تارتر از گذشته شده است و هر چند روز یک بار یک فعال سیاسی اصلاح طلب از برخورد نامناسب مسئولان دفتر رییس جمهور گلایه کرده و آنان را علت مانعتراشی در مسیر ارتباط اصلاح طلبان با دولت میدانند.
وضعیت پروژه گفتگوی ملی نیز ناگفته پیداست. گفتگوی ملی همانطور که از نام آن مشخص است میبایست در برگیرنده تمام گروه هایی باشد که با هر اندیشه و فکری به وحدت، امنیت و منافع ملی اهمیت میدهند و حول محور «ایران» گرد هم میآیند. به طور طبیعی هنگامی که هنوز اعتدالیون توان برقراری رابطهای صحیح با جریان اصلاح طلبی که حامی آنان است را ندارند نمیتوان انتظار داشت موضوع مهمی همچون گفتگوی ملی چندان جدی تلقی شود و بتوان اثری از آن را در مناسبات سیاسی شاهد باشیم.
برای ریشه یابی علل این ناکامی و پاسخ به این پرسش که چرا در این سالها جامعه ایرانی نسبت به مقوله گفتگو عقب مانده است لازم است بیش و پیش از هر کاری به آنچه در سیاست ایران میگذرد توجه نشان دهیم. فضای سیاسی ایران پر شده است از دوقطبیهای کاذبی که ذیل گفتمان «حق و باطل» تعریف میشوند. به شکلی که گویا هر رقابت سیاسی صحنهای از دشت کربلا است و دو سوی میدان سیاست اشقیاء و اولیاء هستند!این نگاه جزم اندیشانه به مقوله سیاست سبب آن شده است که مسیر هر نوع نقد و گفتگویی مسدود شود. هنگامی که نگاه از بالا و خود را در جایگاه حق مطلق انگاشتن مبنای هر کنش سیاسی باشد و جایگزین هم کناری و رواداری شود به طور طبیعی گفتگوی ملی به سرانجامی نخواهد رسید. به نظر میآید که برای به ثمر نشستن گفتگوهای سیاسی راهی جز این وجود ندارد که همه طرفها بپذیرند که گفتگو به معنای واقعی کلمه شکل بگیرد.
گفتگویی که در آن هم سخن گفتن وجود دارد و هم از آن مهمتر شنیدن سخن طرف مقابل گفتگو. مطلب آخر آنکه شاید لازم است مقامات دولتی در کنار بیان نقدهایشان به این موضوع در پشتتریبونها اندکی هم در عمل خود تغییر دهند و از این همه بالانشینی و تفرعن دست بردارند. اینکه معاون اول رییس جمهور هم نسبت به نبود فضای گفتگو میان دولت و جریانهای سیاسی و نخبگان کشور زبان به اعتراض میگشاید نشان دهنده آن است که در کارنامه دولت در این زمینه با نمره مردودی مواجه هستیم. گفتگوی ملی آن هنگام محقق خواهد شد که حداقل نیروهای سیاسی که نزدیک به یکدیگر تعریف میشوند توان گفتگو و شنیدن سخنان یکدیگر را داشته باشند. در زمانی که دولت، جریان حامی خود را به سادگی فراموش کرده است و مسیر گفتگو را مسدود میکند از دیگران چه انتظاری است؟ !
یک اصلاح طلب شجاع و بابرنامه برا1400 اعلام کنید (358632)