به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۲ - ۲۲:۳۶
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۶ ساعت ۱۱:۰۸
کد مطلب : ۱۴۴۷۲۲
اگر پسر رضا براهنی نبودم راحت‌تر می‌توانستم فیلم بسازم

مصائب «پسر رضا براهنی»بودن اكتاي!

گروه فرهنگی: کارگردان پل خواب معتقد است؛ یکی از عواملی که در قاتل شدن نقش زیادی دارد فساد کلامی است. ما در کلام روزانه خود اطلاعات افراد را عمداً و سهواً فاش می‌کنیم و این اطلاعات می‌توانند مورد سوءاستفاده قرار بگیرند یا باعث انگیزه کارهای دیگری بشوند. متاسفانه ما همزمان به یک فساد کلامی و یک بی‌مسئولیتی در جامعه دچار هستیم.
مصائب «پسر رضا براهنی»بودن اكتاي!
به گزارش  ایلنا، فیلم سینمایی پل خواب به کارگردانی اکتای براهنی بعد از نمایش در جشنواره فیلم فجر در سال 94، به تازگی فرصت اکران یافته است. فرزند براهنی در گفتگوی پیش رو از علاقه‌اش به تعریف داستانی در اثرش می‌گوید که هم جنایات و مکافات در آن وجود داشته باشد و هم به‌روز باشد و از خلال اندیشه سینمایی قرن بیستم عبور کرده باشد.
فیلمنامه پل خواب چگونه نوشته شد؟ آیا علاقه‌مندی شما به داستان جنایت و مکافات دلیل ساخت آن بود یا علت دیگری داشت؟
از کودکی در من علاقه‌مندی به ادبیات وجود داشته است و به دلیل آنکه در خانواده‌ای بزرگ شدم که شغل اصلی پدرم نویسندگی بود، داستان‌های مهم و ادبیات روز را مطالعه می‌کردم. یکی از داستان‌هایی که به آن علاقه داشته‌ام جنایات و مکافات بود. بعدها که خواستم فیلم سینمایی بسازم به یک داستان اجتماعی فکر کردم اما متوجه شدم این فیلمنامه در مرحله نگارش بازهم مرا به همان رگ و ریشه علاقه‌مندی‌ام به ادبیات هدایت می‌کند. همیشه ویژگی‌های قاتل و اینکه چه عواملی باعث یک قتل می‌شود برای من جالب بود. داستان جنایت و مکافات نیز یکی از داستان‌هایی است که به این مساله خوب پرداخته است. همیشه در یک قتل دو وجه وجود دارد؛ یک وجه بحث جنایی و انجام آن است و در یک طرف دیگر نیز جنایت و دلایل اقدام به جنایت مطرح است. من با این نگاه فیلمنامه فیلم پل خواب را نوشتم البته از سال 86 می‌خواستم فیلم بسازم اما هر فیلمنامه‌ای که به ارشاد می‌دادم، رد می‌شد و تا سال 93 ساخت اولین فیلمم طول کشید.
چه ایرادهایی ارشاد به فیملنامه‌ها می‌گرفت و دلیل مخالفت آنها با فیلمسازی شما چه بود؟
اوایل در ظاهر امر اینگونه رفتار می‌شد که انگار فیلمنامه‌ها مشکل دارند اما در روند ساخت فیلم متوجه شدم که پسر رضا براهنی بودن تأثیر زیادی دارد. بالاخره من تا خودم را معرفی می‌کنم، بحث پدرم و مواضع او مطرح می‌شود. افراد از دور فکر می‌کنند که چقدر خوب است که مدام پدرم را از من پیگیری می‌کنند ولی واقعیت این است که پسر رضا براهنی بودن به من لطمه زده است. من رزومه‌ای برای خودم ساختم و اگر کسی رزومه‌ای برای خود نساخته باشد و فقط بخواهد از رزومه پدر و مادرش استفاده کند، کار برایش آسانتر است اما برای من که در کانادا سینما خوانده بودم و آرام آرام فعالیت خودم را شروع کرده‌ام تا به فیلم اولم برسم و می‌خواستم مانند یک فرد عادی رفتار کنم بسیار سخت بود. من تقریباً هم‌دوره کاهانی بودم و زمانی که من درخواست پروانه ساخت دادم کاهانی فیلم اولش را ساخته بود و امروز کاهانی سینماگر معروفی شده و من همچنان به دنبال پروانه ساخت هستم. شاید اگر من پسر رضا براهنی نبودم راحت‌تر می‌توانستم فیلم بسازم. اوایل مسئولان ارشاد تصور می کردند که من می‌خواهم فیلمی بسازم و فقط آن را در جشنواره‌های خارجی نمایش دهم بعد که متوجه شدند من فیلم را برای داخل می‌سازم و می‌خواهم آن را اکران کنم، برخوردشان کمی بهتر شد هرچند همچنان هر کاری که می‌کنم با عنوان پسر رضا براهنی مورد قیاس قرار می‌گیرم.
فیلمنامه براساس برداشتی آزاد از جنایات و مکافات نوشته شده اما شما داستان را در فضای امروز ایران روایت کردید. دلیل انتخاب جنایات و مکافات چه بود؟
از ابتدا اصلا قصد نداشتم عینا مانند داستان جنایات و مکافات فیلم ساخته شود بلکه می‌خواستم داستانی را تعریف کنم که هم جنایات و مکافات در آن وجود داشته باشد و هم به‌روز باشد و از خلال اندیشه سینمایی قرن بیستم عبور کرده باشد.
نوع روایت در پل خواب هرچند مانند جنایات و مکافات، تعریف داستان از نگاه قاتل است اما به شکلی انگار می‌خواستید در فیلم نشان دهید عوامل دیگر باعث تحریک قاتل به قتل شدند و آنها نیز به اندازه قاتل مقصر هستند. زیرا قاتل در تمام راه‌های زندگی به بن بست رسیده است؟
وضعیتی که فرد قاتل دارد وضعیت بسیاری از افراد امروز جامعه است. امروز بسیاری از افراد به دلیل مشکلات موجود مانند آتشفشان به فوران رسیده‌اند. در هر صورت وقتی ما می‌خواهیم در قصه فرد را به سمت قتل سوق بدهیم باید یادمان باشد که قتل امر منطق‌پذیری نیست بلکه یک ذهنیت است که منجر به انجام قتل می‌شود هرچند مسائل اجتماعی در انجام قتل تاثیرگذار هستند اما بیشتر قتل‌هایی که به دلیل مشکلات اجتماعی صورت می‌گیرد قتل‌هایی است که ناشی از جنون آنی است اما قتلی که ما در پل خواب مطرح می‌کنیم مبتنی بر اراده انسانی است و اراده انسانی در آن بسیار دخیل است. البته محیط اطراف و رفتار اطرافیان در قاتل شدن شهاب (ساعد سهیلی) بسیار دخیل است. یکی از عواملی که در قاتل شدن شخصیت اصلی نقش زیادی دارد فساد کلامی است که در اطرافیان وی وجود دارد. ما در کلام روزانه خود اطلاعات افراد را عمداً و سهواً فاش می‌کنیم و این اطلاعات می‌توانند مورد سوءاستفاده قرار بگیرند یا باعث انگیزه کارهای دیگری بشوند. متاسفانه ما همزمان به یک فساد کلامی و یک بی‌مسئولیتی در جامعه دچار هستیم.
منظور از فساد کلامی چیست؟
فساد کلامی فقط گفتن ناسزا یا فحش نیست مثلاً زمانی که مردان دورهم جمع می‌شوند درباره زنان مانند یک جامعه دست دوم صحبت می‌کنند، اگر فردی در بین این جمع حضور داشته باشند که معتقد به نگاه آنها نباشد مجبور است خودش را سانسور کند. در این زمان او تن به آن فساد کلامی می‌دهد. زیرا این نگاه آنقدر رسمیت پیدا کرده که نمی‌تواند در مقابل آن مقاومت کند. منظور از فساد کلامی اصلاً بحث رکیک بودن نیست بلکه آن کلامی است که از یک نگاه سکسیسم نشأت می‌گیرد. مجموع حرف‌هایی که طی آن ما دائم به دنبال تحقیر هم هستیم و حتی اگر زنی نیز می‌خواهد مردی را تحقیر کند وجوه مردانه او را زیر سؤال می‌برد. این نوع نگاه هیچ ارتباطی به جایگاه شغلی و فرهنگی افراد ندارد و تقریباً در عامه و خواص مردم وجود دارد.
اینکه مثلا افرادی که تحصیلات زیادی ندارند یا از تربیت خاصی برخوردار نیستند دچار فساد کلامی شده باشند شاید پذیرفته شده باشد اما در فیلم شخصیت‌های تحصیل کرده و ثروتمندی هستند که دچار این فساد کلامی و یا حتی تحقیر در کلام هستند.
تحقیر همیشه از نگاه دست بالا به دست پایین نشأت می‌گیرد. حتی گاهی افرادی که وضع مالی خوبی دارند تصور نمی‌کنند که با رفتارشان یا کلامشان طرف مقابل را تحقیر می‌کنند مثلا در سکانسی از فیلم شهاب (ساعد سهیلی) که برای مهمانی به منزل زنی متمول رفته است، در آنجا مواجه می‌شود با اینکه آن زن به او پول می‌دهد. زن صاحبخانه تصور می‌کند که در حال کمک کردن و خدمت کردن به شهاب است اما به شهاب حس تحقیر دست می‌دهد. این در زندگی روزمره نیز وجود دارد و تقریبا همیشه کسی که از انسان پولی را قرض می‌خواهد شاید نیازش برآورده شود ولی به نوعی این حس تحقیر را همیشه با خود حمل می‌کند.
این فساد کلامی در کشورهای دیگر چقدر وجود دارد؟
در همه جای دنیا وجود دارد اما طبعا به دلیل آنکه ما ایرانی هستیم این مساله در ایران برای ما بیشتر به چشم می‌آید. نوع تحصیلات در کاهش فساد کلامی بسیار موثر است. در کشورهای دیگر تحصیلات عمومی و آکادمیک باعث می‌شود تا افراد در کنار تحصیل خود موارد دیگری را تحت عنوان مهارت‌های زندگی بیاموزند یعنی مثلا به افراد یاد داده می‌شود که نباید راجع به مسائل شخصی دیگران همچون دین و یا علایق دیگر سوال کنند. حتی این مسائل در قانون آن کشورها نیز مطرح شده است مثلا من در کانادا در هنگام تحصیل درسی داشتیم که در طی آن به ما آموزش داده می‌شد تا تفاوت‌ها باید به رسمیت شناخته شود. متاسفانه در ایران در زمان تحصیل فقط تاکید بر روی تخصص علمی و دانش است و به هیچ عنوان درباره جهان‌بینی افراد و نوع نگاه به زندگی و انسان هیچ کاری صورت نمی‌گیرد مثلا یکی از نکاتی که به آ‌ن توجه نمی‌شود اهمیت ندادن به ادبیات و فرهنگ در همه حوزه‌ها است یعنی فردی که مثلا رشته مهندسی خوانده تنها چیزی که از فرهنگ و ادبیات می‌داند یک درس سه واحدی است که آن هم ادامه‌ای از دوران دبیرستان است.یکی از دلایل دیگر فساد کلامی ریشه‌های اقتصادی است هر چه جامعه بی‌دلیل مصرفی‌تر شود طبقات اقتصادی و به دنبال آن اجتماعی به وجود می‌آید این طبقات معمولا براساس اقتصاد بیمار شکل می‌گیرد و نتیجه آن این می‌شود که همچنان در کشور ما طبقه پولدار به رسمیت شناخته نمی‌شود و مورد نفرت طبقات دیگر است. زیرا این تلقی همیشه وجود دارد که فرد پولدار بی‌دلیل پولدار شده است و آدم پولدار یک فرد منفی به ذات است که حقش نبوده به این جایگاه برسد و حتما حق دیگری را خورده است. البته این مساله ریشه تاریخی نیز دارد. ما در طول سال‌ها دائم حاکمان خود را به زمین زده‌ایم و یک نگاه منفی‌ای به سرمایه‌داری داشته‌ایم که این نگاه بعد از انقلاب تشدید شد. اما همیشه بعد از هر سرنگونی‌ای دوباره گروهی از راه‌هایی غیرمعمول به ثروت رسیدند یعنی به این شکل نبوده که مثلا مانند اروپا زمین‌داری تبدیل به کارخانه‌داری شود و بعد کارخانه‌داری تبدیل به صنعت شود و فرد صنعتگر بعد از سال‌ها تبدیل به آدم سرمایه‌داری بشود. پولدار شدن آدم‌ها براساس مناسبت‌های ناسالم باعث شده تا ما شاهد باشیم که ناگهان فردی که تا دیروز همردیف ما بوده از ما فاصله گرفته است و این فاصله حس نفرت را در ما تقویت می‌کند و این حس نفرت تبدیل به رفتاری می‌شود که بخشی از آن فساد کلامی است و این فساد کلامی فقط در مناسبات روزمره و رودررو نیست بلکه ما شاهد هستیم که در برنامه‌های تلویزیونی، رفتار مردم در فضای مجازی کاملا گسترش پیدا کرده و بی‌دلیل ناسزا می‌گوییم.
فساد کلامی با تعریفی که شما کردید امر مذمومی است که ریشه در رفتارهایی دارد که ناهنجاری تلقی می‌شود اما وقتی به جامعه نگاه می‌کنیم؛ اگر کسی مثبت‌اندیش باشد، مضحکه دیگران قرار می‌گیرد؟
نفرتی که به دلیل مسائل اقتصادی ایجاد شده در فرهنگ نیز نفوذ کرده است. به همین دلیل امروز مثلا ما شاهدیم که فردی که در غرب تحصیل کرده و به کشور می‌آید با اصطلاحاتی همچون سوسول، پاستوریزه و بچه‌مثبت مورد تمسخر قرار می‌گیرد. همچنین از سال‌های دور یک نگاه لمپنیسم را اقتباس کرده و دوست داریم و اگر فردی مودب صحبت کند مورد تنفر قرار گیرد و دائم به افرادی که موفقیت‌هایی دارند القاب منفی می‌دهیم. مثلا به کسی که در مدرسه درسش خوب است می‌گوییم خرخوان. این واژه‌ها  از نگاه لمپنیسم مردانه وارد فرهنگ شده است. از طرف دیگر ما جامعه‌ای هستیم که به شدت سرمان در برابر قدرت پایین است و این در رفتارهای جزئی‌مان نیز مشهود است. یعنی اگر مثلا در یک مهمانی و در یک جمعی فردی باشد که بتواند شلوغ کند و کل مهمانی را در دست بگیرد همه دور او جمع می‌شوند و او سریع می‌تواند برای خود نوچه درست کند.
تنفر و نگاه لمپنیسم که به آن اشاره کردید طبعا توسط دستگاه‌ها و ابزار فرهنگی همچون تلویزیون و مدارس رواج پیدا می‌کند امروز با گسترش فناوری بسیاری از محصولات سینمایی که در ایران به نمایش درمی‌آید در خارج از کشور نیز نمایش داده شده است اما به نظر می‌رسد تاثیری که در کشور مبدأ گذاشته بسیار کمتر از تاثیر بر مخاطبان ایرانی است. چرا این آثار در آنجا تاثیر زیادی نمی‌گذارد؟
 اینگونه نیست که در غرب تاثیر نگذارد مثلا فردی بعد از تماشای فیلم راننده تاکسی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی، ریگان را ترور کرد. اما دلیل اینکه چرا مردم در هنگام تماشای آثار سینمایی و تلویزیونی بیشتر با شخصیت‌های منفی و بدمنها همذات‌پنداری می‌کنند این است که سینما آزادترین جای دنیاست که مخاطب می‌تواند هر کاری بکند و کاملا وارد زندگی شخصی افراد بشوند و عقده‌های سرکوب‌شده خود را دنبال کند. در اثر سینمایی کسی که شخصیت مثبتی است به هیچ عنوان وجوه دراماتیک و جذاب ندارد. مثبت‌گرایی هرگز به خلق یک درام خوب منجر نمی‌شود و اینکه مخاطب با وجوه منفی شخصیت‌ها ارتباط برقرار کنند امری طبیعی است اما اینکه ما در تمام شئونات زندگی بخواهیم روشی که قهرمان در فیلم در پیش گرفته را استفاده کنیم و سعی کنیم مانند بدمن قصه و حتی عاشق او باشیم، غیرطبیعی است. نکته دیگر این است که ما وضعیت مثبتی که در فیلم‌های خود ترسیم می‌کنیم با آنچه در واقعیت رخ می‌دهد، مطابقت ندارد و به نوعی دروغ‌های حسی بزرگ به بیننده توسط بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی بیان می‌شود مثلا ما در اکثر سریال‌ها و فیلم‌ها می‌بینیم که صبح ساعت 7 یک فرزندی که می‌خواهد به مدرسه برود با شادابی از خواب بیدار می‌شود و پدر او برایش صبحانه آماده کرده است درحالیکه در واقعیت اینگونه نیست و بیشتر بچه‌ها صبح که به مدرسه می‌خواهند بروند به زمین و زمان فحش می‌دهند. همین تفاوت تصویر در واقعیت و در سینما باعث می‌شود که مخاطب به هیچ عنوان آنچه به عنوان تصویر مثبت در فیلم می‌بیند، باور نکند. البته در این بخش مشکل سازندگان آثار نیستند بلکه مدیران فرهنگی هستند که همیشه به دنبال نشان دادن تصویر مثبت از جامعه هستند مثلا به خودِ من در ارشاد گفته شد که شما نباید خیانت زن در فیلم را نشان بدهید زیرا باعث می‌شود قبح خیانت در جامعه ریخته شود درحالیکه در واقعیت ابتدا قبح خیانت در بخشی از جامعه ریخته شده است که فیلمساز براساس آن اثری می‌سازد.
طبقه مرفه و پولدار چقدر در وضعیت موجود مقصر هستند؟
تقصیر آنها نه کمتر از دیگران و نه بیشتر است. هر فردی در هر جایگاهی که دارد اگر به وظیفه انسانی و اجتماعی خودش عمل نکند در ناهنجاری‌ها و وضعیت موجود مقصر است. من فکر می‌کنم در جامعه‌ی ما ژست پولدار بودن فضیلت محسوب می‌شود و این امر می‌تواند موجب فشار بر طبقات دیگر شود و اختلافات را نشدید کند. اینها را بدون ارتباط به فیلم گفتم. 
یکی از صحنه‌های معروف فیلم صحنه‌ای است که قاتل دو پیرزن پولدار را می‌کشد. این صحنه به شدت دهشتناک است و تاثیر زیادی می‌گذارد. چرا قتل را به این واضحی نشان دادید؟
سکانس قتل کاملا با یک دوربین ثابت و یک فرم ثابت ساخته شده به شکلی که زمانی که قاتل پتک را بر سر پیرزن‌ها وارد می‌کند انگار این پتک بر روایت فیلم وارد شده است و ما در این سکانس هیچ دیالوگی نداریم و فقط 20 دقیقه صدای ناله‌های قاتل شنیده می‌شود. حتی بدون کات این صحنه را گرفتم زیرا معتقدم اگر کات زده شود بیننده فرصت دارد به شرایط حسی جدید باز گردد. البته در این صحنه قربانی را حذف کردم و فقط روی حالات قاتل تاکید کرده‌ام تا از خشونت اسلشری فیلم کم کنم و به دنبال آن بودم که قاتل از ضربه اول دچار مکافات عمل خود بشود زیرا تحلیلی از طرف لوکاچ درباره داستان جنایت و مکافات وجود دارد که معتقد است مکافات قاتل از همان لحظه اول آغاز می‌شود و می‌خواستم که مخاطب بداند که چرا شهاب قتل را انجام می‌دهد اما نمی‌خواستم با قاتل همذات‌پنداری کند و دلش برای او بسوزد.
از وضعیت اکران فیلم راضی هستید؟
زمانی که فیلم اکران شد هیچکس حتی انتظار نداشت تا این فیلم 200 میلیون تومان بفروشد اما خوشبختانه امروز نزدیک یک میلیارد تومان فروش داشته است هرچند ما در بدترین فصل اکران خود را آغاز کردیم و تعداد سینماها نیز کم است اما مخاطبانی که فیلم را دیدند آن را دوست داشتند.