سید چمران موسوی
خشکسالی پدیدهای است که کشور ما در گذشته به کرات تجربه کرده و امسال نیز به شکل بیسابقهای در حال شکل گیری است. این نوع خشکسالی نه اولین آن است و نه آخرین آن. در سالهای دور گذشته نیز این خشکسالیها به شکلهای گوناگون رخ داده اند. خشکسالی ها، با بارشهای کم نزولات در فصول مرطوب سال شروع میشوند و با کاهش آورد آب رودخانهها و آبهای زیرزمینی اثر خود را نشان میدهند. فرق اساسی خشکسالی امسال با خشکسالیهای گذشته در این است که مقدار استفاده از آبهای جاری و تحتالارضی بسیار متفاوت شده است.
در گذشته بهرهکشی و استفاده از آبهای شیرین بسیار کمتر از وضعیت حال بود، لذا نمود و بروز بیرونی خشکسالی کمتر زندگی و معیشت مردم را تحت تاثیر قرار میداد اما اکنون وضعیت کاملاً متفاوت است زیرا تقریباً تمام آبهای شیرین قابل استحصال مورد استفاده قرار گرفته و برنامه ریزی مصارف بر اساس آورد متوسط دراز مدت بسته شده است. در این نوع برنامه ریزی غلط، باید بهطور متوسط یک سال در میان (نصف سالهای پیش رو) منتظر تعطیلی بخشی از موارد مصرف باشیم. مدیریت آب در مناطق خشک و نیمه خشک مثل کشور ما که سیکل هیدرولوژیکی آن نوسان بسیار و شدید دارد بر مبنای تجویز مصرف در حد متوسط آورد تاریخی، ما را به ناکجا آباد خواهد برد و سبب مشکلات اجتماعی و معیشتی و زیست محیطی فراوان خواهد شد.
نمونه بارز این برنامه ریزی غلط را ما اکنون در حوضه منابع آب کل کشور و خصوصاً کارون بزرگ به عینه در حال تجربه هستیم. با تاکید بر همین برنامهریزی غلط و صرفاً بر مبنای متوسط آورد تاریخی رودخانه (که عددی اغوا کننده است) انتقال آب بین حوضهای را تجویز میکنیم، توسعه ناپایدار در بخشهای مختلف مصرف مانند کشاورزی و صنعت را دامن میزنیم، و خلاصه بدون ملاحظه اجازه برداشت از منابع آب را صادر میکنیم. نتیجه یک چنین برنامه ریزی غلطی همین میشود که امروز میبینیم، دریاچه ارومیه خشکیده است.
تالابهای کشور نابود شده، کانونهای گرد و غبار فعال شده و امان از ما بریده است، آب شرب و بهداشت مردم را دچار مشکل سلامتی میکنیم، هرسال بخشی از فعالیتهای کشاورزی را تعطیل میکنیم و دولت را ملزم به پرداخت خسارت میکنیم و... و سرانجام یک چنین وضعیتی چه میشود؟ سلامتی مردم دچار مشکل جدی میشود، مهاجرت لجام گسیخته به شکل حاشیه نشینی در شهرها شدت میگیرد و اختلالات اجتماعی و روانی یک به یک پدیدار میشوند، و رفته رفته پرداخت خسارت از توان دولت خارج میشود و به علت به صرفه نبودن، سرانجام دولت از خیر تولیدات کشاورزی میگذرد و بحران معیشت و اشتغال پدیدار میگردد.
امّا متولیان امر در این مواقع چه کار میکنند؟ محتملترین روش این خواهد بود که وضعیت فعلی را غیرقابل پیش بینی و نادر قلمداد نمایند و البته بدشان نمیآید که نبود بارش ها، به گناهان مردم، توطئه غرب و استکبار، و یا پدیدههای موهوم مرتبط گردد تا بدین وسیله شائبهای بر برنامه ریزی و مدیریت غلط آنها وارد نشود. دوم آنکه طی جلساتی تصمیمات مدیریتی خود را مقتدرانه صادر میکنند و بدون آنکه زحمت زیادی به خود و حوزه خود بدهند با کمک قوه قهریه امر به تعطیلی معیشت کشاورزان محروم میدهند تا حلقه عدم توانایی، علم و مدیریتشان با ظاهر مدیریتی قاطع کامل شود و البته ممکن است مدیرانی احساساتی نیز پیدا شوند که به جهت وضعیت پیش آمده احساساتشان جریحه دار شده و اشکی نیز جاری ساخته و همه را با خود وادار به گریه و زاری نمایند تا بدین وسیله، دل سوزی و استیصال خود را به نمایش گذاشته و عامه را تحت تاثیر قرار دهند. همه مطالب فوق حکم مقدمه بحث اصلی را دارد که پس چه باید کرد و یا چه باید میکردیم و یا مسئولین ذیربط چه کاری باید انجام دهند؟ در جواب میتوان نکات زیر را بیان کرد.
اول آنکه وضعیت امسال را نباید فراموش کرد. منظورم این است که اگر سال آینده وضع بارشها خوب بود پیگیری مسئله سالهای خشکسالی نباید به بعد موکول گردد و برنامه ریزیهای خشکسالی نباید متوقف گردند. دوم آنکه برنامه ریزی برای مصارف آب در امور توسعهای پایدار نباید بر مبنای متوسط آورد تاریخی توسعه یابد. برای برنامه ریزی مطمئن توسعه، برای مصارف مختلف آبهای شیرین جاری یا زیرزمینی باید ۶۰ تا ۷۰درصد آورد ملاک قرار گیرد و ۳۰ تا ۴۰درصد نوسانهای هیدرولوژیکی سالیانه باید به عنوان عدم تحمیل ریسک، در بستر طبیعی و حفظ محیط زیستابی مجاری باقی بمانند.
سومین نکته اینکه توسعه کشاورزی در کشور باید متناسب با شرایط آبی کشور تغییر نماید و از کشتهای پُر مصرف با توجیه خودکفایی جلوگیری شود. چهارمین نکته دست کشیدن از سیاست غلط انتقال بین حوضهای است. متاسفانه دامن زدن به امکان انتقال بین حوضهای آب در سالهای اخیر سبب افزایش فشار به منابع آب در مناطق مقصد و مبدا انتقال شده است و میرود که سبب ایجاد ناآرامی در مناطق مختلف کشورمان شود. در مناطق مقصد انتقال آب به امید انتقال آب جدید بر طبل مصرف بیشتر کوبیده شده و فشار بر منابع آب به امید جبران از طریق انتقالهای بیشتر، وارد شده است. در مناطق مبدا انتقال نیز وجود برنامه انتقال آب بین حوضه ای، دلیل وجود آب مازاد در حوضه فرض شده و مردم این مناطق خود را در استفاده بیشتر از این منبع ذی حق میدادند.
لذا بر مصرف بیشتر از منابع آب اصرار ورزیده و عدم وجود آب بیشتر را دروغی برای پیگیری انتقالهای بیشتر میپندارند و بدینترتیب اصطلاحاً پارادوکسی شکل گرفته و کنترل مقادیر مصرف از چهارچوب منطقی آن خارج شده است و در نتیجه سهم زیست محیطی رودخانه در این بین فدا شده است. به جد پیشنهاد میشود که سیاست انتقال بین حوضهای به طور کلی برای مصارف غیرشرب تعطیل گردد تا بدینوسیله مردم و مسئولین مناطق مختلف مبداء و مقصد بدانند که باید با آب موجود حوضه خود در شرایط فعلی کنار آمده و برنامه ریزی منابع آب را بدرستی تنظیم نمایند. و اما پنجمین و مهمترین نکته اینکه راه کارهای فوق همه میتوانند دراز مدت تلقی شوند، امّا اکنون در زمان واقعه چه کارهایی میتوان کرد که هم بحران خشکسالی را بتوان پشت سر گذاشت و هم لطمهای به نیازهای مصارف مختلف مردم وارد نگردد. برنامه مقابله با خشکسالی همکاری نزدیک مسئولین و مردم را میطلبد.
یک برنامه موفق برای چیره شدن بر خشکسالی منوط به همکاری تنگاتنگ مردم با مسئولان است و عدم همکاری و هماهنگی، برنامهها را با شکست مواجه خواهد کرد. نیاز اساسی ثانویه، آموزش و فرهنگسازی است. همه اجزاء درگیر مسئله آب از مدیران (شامل فرمانداران و بخشداران) گرفته و متقاضیان مصارف آب از مردم عادی گرفته تا کشاورزان و صنایع باید در مورد مصرف صحیح آب و روشهای کاهش مصرف، آموزشهای فوری ببینند. کار بعدی این است که در همه بخشهای جامعه مانند دولت و استانها و شهرستانها باید ستاد مدیریت خشکسالی تشکیل و هدایت و برنامه ریزی کاهش مصرف آب را به عهده گیرد. در کشور ما در همه وجوه مصارف آب امکان صرفه جویی بدون لطمه جدی به اصل نیاز آب امکان پذیر است.
لذا هدف اصلی باید تمرکز بر جلوگیری از مصرف مازاد باشد. در بخش نیاز خانگی، باید فرهنگسازی شود و به کمک رسانه ها، تلفات آب در مصارف خانگی که در حال حاضر بین ۲۰ تا ۴۰ درصد میباشد، به شدت کاهش یابد. با جلوگیری از مصرف بی رویه آب لوله کشی خانگی، در اموری مانند شستشوی اتومبیل، شستشوی محیطهای عمومی و استحمام میتوان به راحتی به کاهش 20 درصد در مصارف خانگی دست یافت. شهرداریها باید در آبیاری فضای سبز شهری رعایت صرفه جویی و کاهش آبیاری را مدنظر قرار دهند و از توسعه فضاهای سبز پُر مصرف مانند چمن جلوگیری به عمل آورند و اگر بشود فضاهای فعلی چمن نیز با چمن مصنوعی و یا کشتهای کم مصرف جایگزین گردند. آب مصرفی صنایع میتواند به شدت کاهش یابد.
در بیشتر قسمتهای صنایع، آب به منظور خنکسازی پروسه تولید مورد استفاده قرار میگیرد. لذا در صنایع، این نیاز میتواند با بازچرخانی آب و یا با استفاده از آبهای غیرمتعارف و پسابها برطرف گردد. با این شیوه مقدار آب مصرفی صنایع میتواند به شدت کاهش یابد. در بخش کشاورزی که بیشترین مقدار مصرف را بخود اختصاص میدهد مقدار مصرف میتواند به راحتی بین ۲۰ تا ۳۰درصد کاهش یابد بدون آنکه به مقدار تولید لطمه جدی وارد شود. در این بخش اعمال مدیریت باید با جدیت پیگیری شود. از کشت گیاهان پر مصرف آب مانند برنج در مناطقی که محدودیتهای آبی وجود دارد باید بشدت پرهیز نمود و کشتهای جایگزین با تضمین خرید به کشاورزان معرفی شوند. راندمان مصرف آب در سایر کشتها نیز به شدت پایین است.
لذا با اعمال ۲۰درصد کاهش تحویل آب به سایر کشتها و یا استفاده از روشهای کم آبیاری و الزام به افزایش راندمان بکارگیری آب در بخش کشاورزی و بهبود روش آبیاری، مطمئناً میتوان بدون کاهش محصول، مقدار بهره وری آب در بخش کشاورزی را ارتقاء داد. باید توجه داشت که این پیشنهادها ابتدا باید توسط شرکتهای کشت و صنعت وابسته به نهادهای دولتی و شبه دولتی اجرا گردد و سپس کشاورزان خرده پا را تشویق به این کار نمود. با پیگیری این راه حلها مطمئن باشید هیچ نیازی معطل نخواهد ماند و هیچ کشاورزی مجبور به تعطیلی کار نخواهد شد.
در چنین شرایطی است که بهره وری آب بالا خواهد رفت و از نتیجه کار همه رضایت مند خواهند بود. با این شیوه میتوان با قهر آسمان کنار آمد. اما اگر این فرهنگ صحیح استفاده از آب را برای آینده نیز در پیش گیریم و با تحویل حجمی آب به کشاورزان مقدار مصرف را منطقی کنیم و استفاده بیش از حد از این منبع خدادادی را تجویز نکنیم و سیاست توسعه مصرف آب در مناطق خشک و بیابانی ایران را تعطیل کنیم. مطمئن باشید سهم مغفول مانده زیست محیطی نیز تامین خواهد شد و قهر آسمان معنی خود را از دست میدهد و آشتی ما با آسمان معنی و مفهوم بهتری مییابد و ثمره آشتی با آسمان، زندگی ما و آینده کشور را زیباتر مینماید.