• فکر میکنم بهطور کلی ۳ راه برای حل موضوع حصر وجود دارد. اول اینکه این افراد آزاد شوند. با این حال اگر نظام یکجانبه این افراد را آزاد کند، نمیتواند جواب مردم را بدهد. مردم سوال خواهند کرد که چطور کسانی که در راس این جریانات بوده و همه خسارات را به بار آوردند، یکجانبه آزاد کردید. بنابر این نظام به تخلف از عدالت و ضعیفکشی متهم خواهد شد و این شدنی نیست. دوم این است که نظام این افراد را محاکمه کند. باتوجه به استدلالات و مدارکی – اعترافاتی از عاملیتی که آقایان در وقوع این حوادث داشتند – که در اختیار داریم، اگر بنابه محاکمه این افراد باشد، چیزی کمتر از اعدام در انتظارشان نخواهد بود. ما اسناد مختلفی در اختیار داریم که البته این اسناد مخفی نبوده و مبتنی بر اظهارات آقایان است، نشان میدهد که آنها خودشان مسبب این اتفاقات بودهاند.
• اگر محاکمهای اتفاق بیافتد، کمتر از اعدام در انتظار سران محترم فتنه نیست و اگر چنین اتفاقی بیافتد، یقینناً به نفع آنها نخواهد بود و چون رسانههای دنیا در اختیار ما نیست. بنابر این در چنین فضای نابرابری که در فضای مجازی داریم، قاتل را جای قربانی خواهند نشاند. بنابر این جمهوری اسلامی تدبیر و عقل دارد و در بین دو شرایط، شرایطی را انتخاب میکند که ضرری کمتر برای مردم به همراه داشته باشد. همین است که در حصر هستند و حصر این افراد نیز با نظر شورایعالی امنیت ملی است.
• سومین راه این است که اینها بیایند در پیشگاه مردم عذرخواهی کنند. اعتراف به اشتباهشان کرده، عذرخواهی کنند و در مسیر جبران حرکت کنند. طبیعتاً اگر این اتفاق بیافتد، حصری باقی نمیماند اما اگر این اتفاق نیافتد، دو راه نخست هم که ممکن نیست و نمیتوان راه چهارمی برایش تصور کرد.
• محصوران مقصر بودند. آنها بودند که فراخوان دادند، چارچوب قانون را شکستند، مسیر کج رفتند، به قانون تمکین نکردند و درنتیجه به کشور خسارت وارد شد. وقتی حرکت علیه نظام به راه انداخته، مرگ بر اصل ولایت فقیه گفتند و عکس حضرت امام و مساجد را آتش زدند، ماموران را کشتند و بانکها را آتش زدند، طبیعتاً ماموران که نمیروند آنها را ناز کنند و خشابشان را پر کنند. آنها باید عذرخواهی کرده و خیانتهایی که کردند را جبران کنند. راه حل مشکل فقط این است و راه دیگری وجود ندارد. مگر اینکه مجازات شدیدی که انجام میشود.
• اساساً در جریان این درگیریها آقای احمدینژاد درگیر نبود. یک انتخاباتی برگزار شد، یک محصول و خروجی داشت.
• از سال سوم دوره نخست ریاستجمهوری احمدی نژاد منتقدش هستم. رایم در انتخابات دور دوم احمدینژاد به ایشان نبوده است؛ کما اینکه دور اول هم به ایشان رای ندادم. اما چون خروجی یک انتخابات قانونی بوده، بحث متفاوت است. من نه به خاتمی رای دادم، نه به احمدینژاد، اما وقتی احمدینژاد به ریاستجمهوری رسید، از رییسجمهوری حمایت کردم و هرجا هم که نقد داشتم، با صدای بلند و بدون روتوش نقدم را گفتهام.
• احتمال تقلب در انتخابات نه محال عقلی است، نه محال عملی. بنابر این ممکن است و طرف معترض باید این را اثبات کند. آقای میرحسین موسوی ۲۴ هزار ناظر در انتخابات داشت. اگر هر ناظر فقط یک تخلف را ثبت کرده باشد، میشود ۲۴ هزار تخلف.
• من با آقای کروبی صحبت کردم. آقای کروبی میگوید من نمیگویم در انتخابات تقلب شده است. بلکه به مقدمات آن اعتراض دارم. میگویم چرا احمدینژاد که در این قد و قواره نبود، ازسوی شورای نگهبان تاییدصلاحیت شد. نمیگویم اگر بازشماری کنند، رایم در حد پیروزی است. من میگویم احمدینژاد در قد و قواره ریاستجمهوری نبوده، چرا شورای نگهبان او را تایید کرده است.
• {درباره بازداشت فعالان ستاد موسوی، چهره هایی نظیر تاجزاده یا حجاریان} باید ببینیم این افراد فعالان ستاد انتخابات بودند یا خیر. درواقع باید ببینیم اگر کسی دستگیر شده چه مسئولیتی در ستاد آقای موسوی داشته است. همچنین باید ببینیم مثلاً جرم آقای تاجزاده یا هر کس دیگری چه بوده است.
• همه عالم و آدم میدانند اگر رییسجمهوری در یک دوره رای آورد، با زمینهسازیهایی که میکند، دور بعد هم رییسجمهور است و رایش از رقبا بیشتر است. ما اسناد داریم. حرفهای خودشان را داریم که در جلسات متعدد ازجمله در جلسه روحانیون مبارز که هم آقای خاتمی حضور داشت و هم باقی اعضاء، گفته بودند احمدینژاد با کارهایی که کرده و یارانهها و سفرهای استانی، قطعاً پیروز انتخابات است و ما هیچ امیدی به پیروزی نداریم. شما همه این شرایط را نادیده میگیرید و بعد میگویید اگر کسی باخت، با جرزنی شرایط آزاد انتخابات فراهم نبود. این چه حرفی است؟! بیایند با سند اثبات کنند که یک جایی رای ما را دزدیدند.
• من عرض کردم، منتقد احمدینژادم اما (نمیشود که بگویید) چرا در قد و قواره ریاستجمهوری نیست! مگر قالیباف که کاندیدا شد، چه کاره بوده است؟ آقای غرضی چه کاره بوده است؟ آقای احمدینژاد از ابتدای انقلاب استاندار بوده و بعد هم که شهردار تهران بوده که جایگاه مدیریتیاش قطعاً از یک وزارتخانه بالاتر است. چرا؟! چون احمدینژاد قدش کوتاه بوده است، چون لباسش چروک است، چون اصلاح نکرده، پس چرا تاییدش کردند.
• آقای روحانی که در مصاحبهاش گفته کسانی که دولت را نقد میکنند از کمعقلیشان است، این آدم عقل دارد. اگر من بودم که میگفتم قبل از تایید شورای نگهبان باید یک کمیته روانشناسی تشکیل شود و اینها را از نظر روانی تایید کند. چرا نمیگویید چرا شورای نگهبان روحانی را تایید کرد؟
• مردم رفتار سیاسی آقای موسوی را دیدهاند، رفتار احمدینژاد هم دیدهاند، قضاوت و انتخاب کردهاند. چرا به این شعور سیاسی توهین میکنید؟ چرا خروجی شعور سیاسی مردم را قبول ندارید؟ چرا از مردم بهعنوان ابزار استفاده میکنید. هرجا شما را تایید کنند، تایید میکنید و هرجا شما را تایید نکنند، آنچنان که زمانی آقای ابطحی گفتند فلان شخصیت، به فلان استان رفت و مردم گلهوار آمدند، توهین میکنید!
• {احمدینژاد را یک رجل سیاسی میدانید؟} تشخیصش با من و شما نیست. نمیشود ۸۰ میلیون نفر بگویند فلانی رجل سیاسی است یا خیر. قانون باید تعیین کند، چه کسی رجل سیاسی است یا خیر. اگر قرار باشد شما بگویید شورای نگهبان درمورد تایید احمدینژاد اشتباه کرد، یک نفر دیگر هم میگوید شورای نگهبان درباره خاتمی اشتباه کرد. به هرحال باید یک جا فصلالخطاب باشد و آن قانون است. با یک بام و دو هوا نمیشود.
• ببینید یک فتنه ۸ ماهه در کشور رخ داده و تحریمهایی انجام شد که بهدنبال کدهایی بود که از داخل دادند و گفتند ما از درون میزنیم، شما از بیرون دُزِ تحریمها را زیاد کنید. پسرهای آقای هاشمی این پیام را دادند. گفتند فشار را بیشتر کنید. ببینید به هر حال آنچه مسلم است، ایرادهایی درباره نحوه تایید صلاحیت کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری داریم و بنده، شخصاً روی پروژهای که ابهامات و ایرادهای قانون اساسی را رفع کند، کار میکنم.
• مجمع تشخیص محل تضارب آراست و اتفاقاً هرچه نظرات متفاوت باشد که خروجی مجمع سلیقه یک جریان خاص نباشد، ترجیح دارد. لذا تدبیر درستی است که افراد مختلف در مجمع حضور داشته باشند. احمدینژاد میتواند نماینده اپوزیسیون باشد و میتواند هم نباشد. نماینده اپوزیسیون، اصل نیست و ما قانونی هم نداریم که نمایندگان اپوزیسیون حضور نداشته باشند.