گروه جامعه_رسانه ها:پوریا عالمی در ستون طنز روزنامه شرق نوشت: کارکنان گوگل یک نامه نوشتهاند به رئیسهای گوگل و به اینکه گوگل یک قرارداد با «ارتش آمریکا» بسته است اعتراض جدی کرده و گفتهاند با «دخالت در کسبوکار جنگ» و خشونت مخالف هستند. بعد از این قضیه سوفیا زنگ زد و گفت: خاکتوسرت میدون! تو چرا از کارکنان گوگل یاد نمیگیری؟ هان؟ تو چرا با فلانجا و فلانجا که در اصل کارشون خشونت است، کار میکنی؟
گفتم: ببین عزیزم! اگر این کار را من نکنم یکی دیگر میکند!
سوفیا گفت: مگس روی استدلالت بنشیند! که مرزهای استدلال را جابهجا کردی.
گفتم: در ضمن اینطوری من پول اونها رو - بدون اینکه بفهمند - از چنگشون درمیارم و با پولی که میخواستند جنگ کنند میرم پاتایا؛ عشقوحال!
سوفیا گفت: توی اون منطقت، سگ چاله بکنه.
گفتم: سوفیاجان! شما توقع داری من از کجا پول دربیاورم و نان بخورم؟
سوفیا گفت: هر نانی خوردن ندارد. پس شرف چی؟
گفتم: شرف که صنایع دستی محسوب میشود، اما این را بدان که واقعا من ته دلم راضی نیستم به این کارها، برای فلانجا، باور کن وقتی سر کار هستم بغض دارم!
سوفیا گفت: به این حالت تو میگویند «اشک تمساح»! در ضمن تو چطوری حاضری برای فلانجا كار كني وقتی علیه حقوق انسانی و... كار ميكند؟
گفتم: عزیزم! شغل من (با احترام به همه مردهشورهای عزیز) مثل مردهشوری است! فرقی نیست مرده مال کی است؛ من فقط باید خوب بشورم!
سوفیا گفت: با این نگاه تخممرغی که داری، ای مردهشورت را ببرند من راحت شم.
و بعد قطع کرد.