گروه فرهنگي: حسن اصغری با بیان اینکه دوره غولها در ادبیات تمام شده است، میگوید: در ادبیات دیگر نمیتوان به چند فرد برجسته تکیه کرد.
این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره ارزیابیاش از ادبیات در سالی که گذشت، اظهار کرد: یک سال و یا حتی چند سال بازه زمانی کوتاهی برای ارزیابی ادبیات است. اگر قرار است ارزیابی کنیم باید به چند سال قبل برگردیم. بهطور کلی در ادبیات حرکت و رشد داشتهایم و پسرفت نداشتهایم. البته اگر وزارت ارشاد با نویسندهها همکاری کند و سختگیری نداشته باشد گشایش بیشتری در ادبیات حاصل میشود زیرا سختگیریها مانع رشد ادبیات است و به آن صدمه میزند.او افزود: تولید انبوه کتاب یکی از مسائل ادبیات ماست، البته در میان آنها تعدادی کار برجسته نیز وجود دارد. نسل جدیدی وارد عرصه ادبیات شده و حرفهای زیادی برای گفتن دارد. تولید انبوه کتاب حاشیههای زیادی هم به وجود آورده است که به مرور زمان کنار زده میشود زیرا زمان داوری میکند که کدام یک از کتابها ارزشمند و ماندگار است.اصغری با تأکید بر اینکه در چند سال اخیر تولید انبوه کتاب داشتهایم، بیان کرد: طی ۳۰ - ۴۰ سال اخیر در عرصه ادبیات کمیت مطرح بوده، اما در گذشته تولید انبوه نداشتیم. در دهه ۲۰ -۳۰ تولید داستان و شعر در کشور ما محدود بود و فقط چند غول داشتیم اما دیگر دوره غولها تمام شده و نمیتوان به چند نفر در ادبیات تکیه کرد. الان دستهای زیادی مطرح شده و صداهای زیادی شنیده میشود که باید به این صداها توجه کرد. البته این موضوع مختص ایران نیست. در جهان هم این اتفاق افتاده است؛ در روسیه دیگر داستایوفسکی و تولستوی نداریم یا در آمریکا دیگر فاکنر و همینگوی نداریم. به نظرم این اتفاق مثبتی است زیرا دیگر به چند نفر تکیه نمیشود که آنها سردمدار باشند.
او در ادامه خاطرنشان کرد: دیگر صداهای محدود در ادبیات شنیده نمیشود و این گستردگی از نظر کمی مطرح است، اما در میان کمیت، کیفیت نیز وجود دارد که در طول زمان مشخص میشود. در ادبیات به خاطر تولید انبوه حاشیه زیاد داریم، اما این حاشیهها کنار زده میشود و چیزهایی که باقی میماند مهم است، که فکر میکنم در این چند دهه چیزهای ماندگاری داشتهایم. این داستاننویس با اشاره به ترجمههای انبوهی که وجود دارد، اظهار کرد: این ترجمهها به شکلگیری آثار هنری ما کمک کرده است زیرا جوانان با مطالعه این آثار با ادبیات جهان آشنا شدهاند که این موضوع به ایجاد تنوع در ادبیات کمک میکند. ترجمه آثار در کشورهای دیگر هم مرسوم است و کشورها با یکدیگر بده بستان فرهنگی دارند؛ مثلا ادبیات فرانسه و انگلیس تأثیر عمیقی بر داستاننویسی روسیه داشته و آثاری که در این کشور خلق شد به مراتب از آثار فرانسوی و انگلیسی بهتر بود، یعنی با این بده بستانها ترکیبی فراتر از ادبیات زادگاهش پدید میآید. در حوزه علوم انسانی و فناوری هم اینگونه است.
او سپس تأکید کرد: با وجود فایدههای ترجمه، ترجمههای انبوه ویترین کتابفروشیهای ما را پر کرده و به همین دلیل بسیاری از تولیدات داخلی را کنار زده و این کنار زدن بسیار بد است. صاحبان فروشگاههای کتاب و ناشران باید به آثار هنرمندان داخلی بیشتر بها دهند و کتابها را در ویترین بگذارند تا جلو دید مخاطب باشند. گاهی کتابهای ایرانی گم میشود که بخشی از آن عمدی و به خاطر فروش بیشتر ترجمه در بازار است.حسن اصغری درباره جایزههای ادبی نیز گفت: این جایزهها فعالیت میکنند اما تعیینکننده نیستند. بسیاری از کتابهایی که جایزه گرفتهاند گم و فراموش شدهاند. برخی جایزهها باعث تجدید چاپ کتابها میشوند که از این منظر میتوان جایزهها را مثبت تلقی کرد.
او با بیان اینکه کمبود مخاطب و کاهش تیراژ یکی از مشکلات بازار فرهنگی است، اظهار کرد: تیراژ کتاب ما الان حدود ۳۰۰ - ۵۰۰ نسخه است و حتی برخی ناشران ۲۰۰ نسخه هم منتشر میکنند؛ این در حالی است که قبل از انقلاب تیراژ ما ۳۰۰۰ نسخه بود. درست است که عنوانهای زیادی منتشر میشود اما تیراژ کم است. خواننده کم داریم و جوانان ما که در گذشته بسیار کتاب میخواندند امروزه بعد از دوره دانشگاه و حتی قبل از آن کتاب نمیخوانند. به هر حال دردی است که درمان دارد و باید راهی پیدا کنیم تا کتابها خوانده شود.
این نویسنده سپس افزود: متصدیان فرهنگی باید دست به کار شوند و برای کتابها خواننده پیدا کنند. در میان متصدیان فرهنگی طی سالهای اخیر کسی را ندیدهام که در این زمینه تلاش کند. فکر میکنم وزارت ارشاد در این زمینه کوتاهی زیادی کرده است و میکند. متصدی فرهنگی کارش نباید این باشد که کتابها را سانسور کند و مانع چاپ کتاب شود؛ بلکه کارش باید این باشد که کتابها را عرضه کند. او درباره کتاب جدیدش نیز گفت: رمانی را با عنوان «جشن تولد با گل محبوبه شب» در انتشارات ثالث دارم که تازه قرارداد آن را بستهام و امیدوارم در سال جاری منتشر شود. این کتاب روایت جوانی است از دوران کودکی خود. او اوضاع روانی مادرش را منعکس و دنیای روحی خود را بیان میکند. مضمون اصلی کتاب، مرگ و زندگی، شیفتگی و حیات است. راوی کتاب اولشخص است؛ دوران کودکیاش را به گونهای روایت میکند و دوره جوانیاش را به گونهای دیگر، در واقع روایت او در سنهای بالا با توجه به جهان روحیاش تغییر میکند. این رمان حدود ۱۵۰ صفحه است و در تیراژ ۱۱۰۰ نسخه منتشر خواهد شد.