متهم که خودش هم مرد جوانی است، مدعی شد از آنجایی که مقتول مدام به او مراجعه کرده و درخواست آب یا رفتن به دستشویی میکرد، کلافه و عصبانی شد و او را با ضربات چاقو به قتل رساند.پرونده این قتل در سال 90 تشکیل شد و مأموران پلیس با تماس تلفنی اهالی منطقهای در جنوب تهران باخبر شدند جوانی به نام کامران با ضربات چاقو مجروح شده و جانش را از دست داده است. با حضور مأموران در محل و آغاز تحقیقات، متهم که سعید نام دارد بازداشت شد و به دستور بازپرس جسد جوان کشتهشده هم به پزشکی قانونی انتقال یافت. بررسیها نشان داد مقتول جوانی کارتنخواب بود که در حوالی محل قتل روی یک سکو زندگی میکرد و اهالی محل به او برای گذران زندگی کمک میکردند اما از اینکه کامران در آنجا بود، رضایت نداشتند. پلیس با توجه به این یافتهها درحالیکه تحقیقات از سعید را آغاز کرده بود، تلاش برای پیداکردن خانواده مقتول را هم در دستور کار قرار داد.
سعید در بازجوییها اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من و خانوادهام سالها بود که در آن محله زندگی میکردیم و با همسایهها هم ارتباط خوبی داشتیم. محله ما خیلی خوب و امن بود تا اینکه کامران به آنجا آمد. او جوان بود اما وضعیت مناسبی نداشت و مزاحمتهایی برای من و خانوادهام و سایر اهالی درست میکرد. کامران روی یک سکو سر خیابان میخوابید و در واقع آنجا زندگی میکرد اما برای برطرفکردن نیازهایش مقابل خانه مردم میرفت و این کار او خیلی اذیتمان میکرد. من چندبار به او گفتم مقابل خانه من نیا اما توجهی نمیکرد. هر روز میآمد و یا از من آب میخواست یا میخواست که به دستشویی برود. من هم دلم برایش میسوخت و تا جایی که ممکن بود سعی میکردم به او کمک کنم اما گاهی رفتوآمدش خیلی آزاردهنده میشد و حتی نیمهشب در میزد. چندبار اعتراض کردم و گفتم وقتی در میزند من و اعضای خانوادهام بیدار میشویم و آسایش ما از بین میرود اما بازهم کارش را تکرار میکرد.
متهم گفت: روز حادثه دوباره مقابل در خانه آمد، نیمهشب بود و همه ما خواب بودیم. وقتی زنگ در خانه به صدا درآمد بیدار شدم و مقابل در رفتم دیدم کامران است و دوباره میخواهد به دستشویی برود و آب میخواهد خیلی عصبانی شدم و به او گفتم به چه حقی هر ساعتی که دلش میخواهد مقابل در خانه من میآید و اذیتم میکند.متهم گفت: آن قدر عصبانی بودم که کنترل کارهایم دست خودم نبود. به آشپزخانه رفتم و یک چاقو برداشتم و به سمت کامران حمله کردم و سه ضربه چاقو به شکمش زدم وقتی خون را دیدم یکدفعه به خودم آمدم و سعی کردم به او کمک کنم اما فایدهای نداشت و جانش را از دست داده بود. بعد از این اعترافات و تأیید پزشکی قانونی مبنی بر اینکه مقتول براثر اصابت چاقو به بخشهای حیاتی بدنش جانش را از دست داده است، سعید ازسوی دادسرا مجرم شناخته شد اما پلیس نتوانست اولیایدم کامران را شناسایی کند.
بنابراین متهم تا شناسایی اولیایدم به زندان منتقل شد اما بعد از گذشت هفت سال همچنان متهم بلاتکلیف در زندان باقی ماند تا اینکه او با ارسال نامهای به دادسرا درخواست تعیینتکلیف کرد و گفت: من هفت سال است در زندان هستم و تلاشهای خانوادهام و پلیس برای شناسایی اولیایدم به جایی نرسیده است. درخواست تعیینتکلیف دارم چون هم خودم و هم همسر و فرزندانم بهشدت تحت فشار هستیم و وضعیت خوبی نداریم.در ادامه پرونده برای تعیینتکلیف به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و دادگاه از رئیس قوه قضائیه خواست تا درباره مجازات متهم اظهارنظر کند و در نهایت از سوی رئیس قوه قضائیه گفته شد بهتر است در این پرونده مصالحه انجام گیرد و از درخواست اجرای حکم قصاص برای متهم صرفنظر کرد. بهاینترتیب جلسه رسیدگی به این پرونده تشکیل شد و بعد از اینکه نماینده دادستان درخواست رئیس قوه قضائیه را خواند و خواستار صدور رأی قانونی شد متهم در جایگاه حاضر شد.
او گفت: من به قتل اعتراف میکنم و میگویم از آنچه اتفاق افتاده است پشیمانم اما یک لحظه واقعا نتوانستم خودم را کنترل کنم. کامران مدام نیمهشب به مقابل خانه من میآمد و درخواست میکرد به او آب بدهم یا اینکه اجازه دهم به دستشویی برود. اعضای خانوادهام خیلی اذیت میشدند و ما شبها خواب درستی نداشتیم. من این موضوع را چندبار به او گفتم و خواستم دیگر شبها مقابل خانه من نیاید. متهم گفت: این فقط مشکل من نبود و مقابل خانه همسایههای دیگر هم میرفت و آنها را اذیت میکرد به همین دلیل همه از دستش ناراحت بودند. بااینحال، قبول دارم که کارم اشتباه بوده و درخواست بخشش دارم. متهم گفت: من هفت سال است که در زندانم و همسر و فرزندانم خیلی سختی میکشند. من یک خانه دارم که حاضرم آن را بفروشم و با پرداخت دیه به قوه قضائیه مصالحه کنم اما خواهش میکنم هرچه زودتر تکلیفم را مشخص کنید. با پایان گفتههای متهم و وکیل مدافع او، هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.