«آقای وزیر بهداشت، چطور گفتی دارو گران نمیشود؛ حالا بیا جوابگو باش؛ آخر چرا اینقدر به مردم دروغ میگویید؟ آخر تا کجا...؟» «مرتضی اسدی» ناراحت است؛ آنقدر ناراحت که نمیتوان به همین راحتی آبِ سرد بر آتش خشمش ریخت؛ او هم ناراحت است و هم خسته؛ به قول خودش از بدقولیها و حرفهای بیحساب و کتاب مسئولان، دلگرفته و خسته است: «منِ بازنشسته از کجا بیاورم هزینههای سنگین دارو را بپردازم؛ یک کارگر بازنشسته مگر چقدر مستمری میگیرد که بخواهد ماهی ۴۰۰-۵۰۰ هزار تومان بدهد پول دارو تا بتواند فقط «سرپا» بماند و فلج نشود؟»
ناراحتی اسدی از اظهارات چندی پیشِ وزارت بهداشت است؛ از قولهایی که در زمینه ثابت ماندن قیمت دارو دادند؛ قولهایی که اسدی معتقد است به سرانجام نرسیده و زندگی خیلی از کمدرآمدها را با مشکل مواجه کردهاست. بیست و هفتم فروردین، سخنگوی وزارت بهداشت، با اشاره به نوسانات نرخ ارز در کشور، گفت: این وضعیت باعث نمیشود قیمت دارو تغییر کند.
ایرج حریرچی گفت: طی جلساتی که برگزار میکنیم، همه مسئولین قول میدهند که ارز مورد نیاز دارو را که ارز مبادلهای است به قیمت سابق تامین کنند و مابهالتفاوت را بانک مرکزی بدهد. در مورد ملزومات مصرفی و تجهیزات پزشکی نیز قسمتی با ارز مبادلهای وارد میشود که آن را نیز مانند دارو تامین کنند.
سخنگوی وزارت بهداشت با بیان اینکه سامانه ۱۹۰ برای نظارت بر این کار به طرز بسیار فعالی مشغول است، گفت: قیمت دارو فعلا هیچ تغییری پیدا نکرده و مسئولین ارشد دولت نیز قول دادند که هیچ تغییری در این زمینه به وجود نخواهد آمد. مردم هر تغییر قیمتی که رخ داده را به سامانه ۱۹۰ اعلام کنند.
آیا قیمت دارو تغییر کرد؟
نمونهی حی و حاضر، مرتضی اسدیست؛ کارگر بازنشستهای که به خاطر «بیماری حاد» در آستانه چهل سالگی از کار افتاده شده و مستمری دریافت میکند؛ بیماری او، AS است؛ خودش میگوید یک درجه از MS پایینتر. میشود گفت مردم به ناچار به این روال عادت کردهاند؛ در هر بحران اقتصادی، وقتی نمودار قیمت ارز و دلار اوج میگیرد، دارو کمیاب و نایاب میشود یا در بهترین حالت، گران میشود. بیمارانی که بیماریهای «خاص» یا «صعبالعلاج» دارند، دشواری بیشتری تجربه میکنند؛ این بیماران، داروهای وارداتی برایشان حکم مرگ و زندگی را دارد؛ از قوت لایموت واجبتر است.
زندگی «مرتضی اسدی» نمونهای از کمدرآمدهاییست که بیشترین آسیب را از گرانی اقلام وارداتی و ازجمله دارو میبینند. او که بازنشستهی «نورپلاس» قزوین و ساکن همین شهر است، نگران روزیست که دیگر نتواند هزینه داروهایش را بپردازد و «ویلچرنشین شود»: «بدون دارو نمیتوانم راه بروم، به کلی خانهنشین میشوم. بیماری که پیشرفت کرد فهمیدیم یک جور رماتیسم شدید است؛ آنقدر بیماری جلو رفت که سه سال پیش در سی و نه سالگی، از کارافتاده شدم. الان حداقل مستمری را میگیرم؛ دریافتیام، ماهی نهصد و پنجاه هزار تومان است. امسال هنوز افزایش مستمریها را به حسابمان نریختهاند و براساس نرخ پارسال، هنوز دریافتیام نهصد و پنجاه هزار تومان است؛ جالب اینجاست که الان که دو ماه از سال گذشته هنوز درآمدم زیاد نشده اما داروها، داروها تا دلتان بخواهد گران شده؛ هزینههای زندگی که تابعِ درآمد ما کمدرآمدها نیست؛ از همه سختتر هم همین داروست؛ قیمت دارو سر به فلک میزند....»
تعرفهها را به روز نکردند
نگرانی مردم که بالا گرفت، وزارت بهداشت اعلام کرد که قرار نیست در زمینه دارو و درمان «افزایش نرخ» داشته باشیم؛ این حرفها نتوانست کارگران و بازنشستگان و همه آنهایی را که ناچارند برای پرداخت هزینههای دارویی، دو دوتا چهارتا بکنند و از سر و ته زندگیشان بزنند تا زنده و سرپا بمانند، قانع کند؛ اسدی میگوید: بارها از این وعدههای توخالی شنیدهایم اما هربار که میگویند نگران نباشید، دقیقاً برعکس است؛ یعنی واقعاً نگران باشید: «نسخهام را که پزشک متخصص مینویسد، میبرم تامین اجتماعی تایید میشود و بعد میروم از هلال احمر داروهایم را میگیرم؛ نود درصد هزینه دارو را تامین اجتماعی میپردازد ولی ده درصد را باید از جیب بدهم؛ قبلاً هر دو ماه حدود دویست و پنجاه هزار تومان میپرداختم؛ اما قیمتها از قبل عید شروع کرد به بالا رفتن؛ دلار که چند برابر شد؛ قیمت آمپولهای من هم چند برابر شد؛ حالا برای سه تا آمپول، ۹۰۰ هزار تومان میدهم؛ حدوداً هر دو ماه باید این پول را بپردازم؛ رفتم بیمه تکمیلی هم شدم؛ حالا هر ماه مبلغی بابت بیمه تکمیلی از مستمریام کم میشود اما از بخت بد، بیمه تکمیلی این داروی من را پوشش نمیدهد؛ یعنی اینجا هم تیرم به سنگ خوردهاست؛ نهصد هزار تومان برای سه تا آمپول! آخر منِ بازنشستهی حداقل بگیر از کجا بیاورم؛ از کجای سفرهی خالیام بزنم؟»
سقف ریالیِ پرداختهای تامین اجتماعی برای داروهای مختلف، متفاوت است؛ تامین اجتماعی براساس تعرفههایی که دارد برای داروهای اسدی، نود درصد هزینه را تا سقف دو میلیون و پانصد هزارتومان، میپردازد؛ یعنی بیمه شده باید فقط ده درصد را بپردازد؛ منتها در شرایطی که دارو گران شود و نرخ آن از سقف مذکور بالاتر برود، اضافه قیمت برعهده خود بیمه شده است؛ چراکه تعرفه ها قدیمی و براساس نرخهای قبلیست و هنوز تعرفههای جدیدی تصویب نشده. به این ترتیب است که ده درصدِ داروهای اسدی سر به فلک کشیده و چند برابر شدهاست.
اسدی منبع درآمد دیگری غیر از مستمریِ حداقلی ندارد؛ او پس از بالا رفتن نرخ داروها و ثابت ماندن تعرفهها به راستی در تنگنای معیشتی، گیر افتاده است. میگوید: فرزند دانشآموز و دانشجو در خانه دارم؛ تازه این نهصد هزار تومان فقط پول آمپولهاست؛ ویزیت پزشک و داروهای روزانه و غیره و ذلک را اگر جمع بزنید، حداقل ماهی صد هزار تومان دیگر هم هزینه درمان میپردازم؛ خودتان دیگر تا تهِ قضیه را بخوانید...
دُم خروسِ وعدههای دروغ بیرون زدهاست
عیدعلی کریمی (دبیر اجرایی خانه کارگر قزوین) که «مرتضی اسدی» و مشکلاتش را از نزدیک میشناسد، در ارتباط با مصائبی که این کارگر بازنشسته تحمل میکند، میگوید: وضعیتِ اسدی به غایت دشوار است؛ در ماههای گذشته، نرخ داروها به شدت بالا رفت ولی تعرفههای بیمه ثابت ماند و کارگران و بازنشستگانِ کمدرآمد با مشکل مواجه شدند.
کریمی از وزارت بهداشت انتقاد میکند و ادامه میدهد: چه شد وعدههای وزیر بهداشت؟ قرار بود دارو گران نشود؛ قرار بود مردم نگران نباشند؛ هنوز دو ماه از سال نگذشته دم خروسِ وعدههای دروغشان از زیرِ حرفهای خوش آب و رنگشان بیرون زد؛ وزارت بهداشت از جانِ کارگران چه میخواهد؛ از یک طرف دارو را گران میکند از طرف دیگر با تصرف منابع درمانی تامین اجتماعی، دفترچههای بیمه را بیاعتبار میکند. راهی که میروند، به ترکستان است....
به اعتقاد کریمی یا باید به داروهای «خاص» یارانه بدهند و نگذارند نرخ آنها زیاد شود و یا باید تامین اجتماعی تعرفههایش را بهروز کند و از بیمهشدههای آسیب پذیرش حمایت کند؛ این وظیفهای است که نمیتواند از آن غافل شود. او در انتها میگوید: آخر این چه وضعیست؛ «این» به «آن» پاس میدهد، «آن» به «این»؛ هیچ کس صدای کارگر را نمیشنود؛ هیچ کس.....