تینا حکیمی
ماجرای آزار جنسی دانش آموزان دبیرستانی در غرب تهران بیش از آنکه تلخ و تکان دهنده باشد، نگران کننده و دغدغه آور است. مطابق معمول، خبررسانی در باره چنین حوادثی گاهی به حاشیه می رود اما آنچه تا لحظه تنظیم این یادداشت تایید شده این است که یک نیروی غیررسمی شاغل در این مدرسه غیرانتقاعی از طریق نشان دادن فیلم های مستهجن به تعدادی از دانش آموزان، آنان را به اعمال غیراخلاقی وامی داشته و به گفته دانش آموزان این مساله بارها تکرار شده است. حادثه آنقدر تلخ است که دیگر جزئیات در برابر کلیت رنگ می بازد.
صدها پرسش در پس این حادثه شومِ ناگوار نهفته است؛ اینکه چرا هیچ یک از این 17 نوجوان در بار نخست که مورد آزار از سوی معلم قرار گرفتند، خانواده های خود را در جریان نگذاشتند؟ این معلمِ به گفته ی مسئول آموزش و پرورش، غیررسمی، از کدام فیلتر انتخاب رد شده بود که چنین اختلالاتی در وی تشخیص داده نشده است؟ چگونه در اتاقِ مدرسه ای یا حتی اردو دانش آموزی چنین اتفاقی رخ می دهد و مسئولان و مدیر مدرسه از آن بی خبر می مانند؟ شکاف در روابط والدین و فرزندان تا چه اندازه است که فرزندان در مواجهه با چنین رویدادی، والدین خود را آگاه نمی سازنند؟ اگر این نوجوانان به مسائل جنسی آگاه بودند، آیا باز هم با قرارگرفتن در چنین موقعیتی سکوت پیشه می کردند؟
سن نوجوانی به ویژه برای پسران حساس ترین سن از جنبه بلوغ جسمی و جنسی به شمار می رود. در این دوره آشنایی با انواع هویت های جنسی این گروه از پسران را در حالت های سردرگمی قرار می دهد که نمی توانند میان هویت های جنسی تمیز قائل شده و از این رو به بیراهه کشانده می شوند. آنچه در این شرایط حساس روحی و جسمی نوجوانان قرار می گیرد، خط قرمزها و ممنوعیت های فرهنگی سخن گفتن در باره مسائل جنسی میان خانواده های ایرانی است. در کنار این، نظام آموزش و پرورش کشور با این نگاه که جای آموزش چنین مسائلی به شکل رسمی در مدرسه نیست، این وظیفه بزرگ را به دوش والدینی می اندازد که خود از عدم آگاهی های جنسی رنج برده و هنوز اختلالات در روابط زناشویی خود هستند. بسیاری از خانواده ها گمان می کنند، سخن گفتن در باره مسائل جنسی چشم و گوش فرزندان شان را باز می کند در حالی که از پیامدهای غیرقابل جبران سکوت در باره چنین مسائلی غفلت کرده اند.
تابوی مسائل جنسی در جامعه ایران و سخن گفتن از آن به ویژه در زمان کودکی و نوجوانی که سن شروع آشنایی با هویت ها و روابط جنسی تلقی می گردد، آسیب های بسیاری را به خانواده ها و کودکان و نوجوانان تحمیل کرده است که نمونه های آن را در سال های اخیر شاهد بوده ایم. ناآگاهی نسبت به مسائل جنسی نه تنها کودکان و نوجوانان را در معرض بهره برداری های جنسی قرار داده و آن ها را به بیراهه می کشاند، بلکه تا سنین بزرگسالی و پس از ازدواج در روابط زناشویی سربرآورده است. این گروه های سنی حساس در صورتی که نسبت به مسائل جنسی و تغییرات جسمی خود آگاهی نداشته باشند در بزرگسالی در معرض انواع اختلالات جنسی نظیر «پدوفیلی» یا امیال همجنسگرایانه یا دگرباشانه قرار می گیرند. اینگونه است که بر اساس آمار رسمی بیش از 50 درصد و آمار غیررسمی بیش از 80 درصد از طلاق زنان و مردان از مشکلات در روابط جنسی و زناشویی نشات می گیرد.
کلام آخر اینکه، واقعه تلخ این دبیرستان پسرانه نخستین نشانه از افزایش اختلالات جنسی و روحی و روانی و عدم آگاهی های جنسی در جامعه نبوده و آخرین نیز نخواهد بود. همانگونه که در یافتن راهکار کاهش و مقابله با هر آسیب اجتماعی به آگاه سازی و آموزش می رسیم این بار نیز، جای خالی آموزش مهارت های زندگی و اخلاقی در برقراری روابط اجتماعی و خانوادگی به شدت احساس می شود.
اما ما مطالب آموزشی کافی مناسب مقاطع مختلف داریم
نیاز به 2030نداریم وشما هم دردتون اون دانش آمزا نیست فکر بهره سیاسی خودتون هستین ......... (359848)