در یک چشم بهم زدن اتفاق افتاد. به یکباره حجم زیادی از موتورسواران پرچم و شیپور به دست در کنار کسانی که ترجیح دادند با ماشین یا پای پیاده در این جشن حاضر شوند، به خیابانها آمدند. خیابانها بسته شد و ترافیک شدید، عبور و مرور خودروهای امدادی از جمله آمبولانس و آتشنشانی را با سختی مواجه کرد. شلوغی بیش از اندازه جمعیت، کار ماموران نیروی انتظامی و راهنمایی و رانندگی را هم برای برگرداندن نظم دشوار کرد.
با وجود آنکه پیشبینی شلوغی خیابانها بعد از پیروزی تیم ملی کشورمان، کار چندان پیچیدهای نبود، اما باز هم برخی از مردم ترجیح دادند ماشینهایشان را هم به خیابانها بیاورند تا هوای تهران را از فرصت چندروزهای که میتوانست به دست آورد تا از آلودگی دور باشد، محروم کنند.
طبق معمول جشن ملی مردم بدون هیچ برنامهریزی از سوی نهادهای اجرایی مثل شهرداری، نیروی انتظامی یا راهنمایی رانندگی اجرا شد. مردم صرفا با هدف ابراز شادیهایشان در خیابانها راه میرفتند و هر کجا که راه بند میآمد، از ماشینهای خود پیاده میشدند، صدای موسیقی ضبط خودروی خود را روشن میکردند و به شادی میپرداختند.
قوانین متعارف تا چند ساعتی در کشور تعطیل شد. هر کس برای خودش در هر موقعیتی دنده عقب میگرفت، دور میزد یا از چراغ قرمز رد میشد. حتی خط ویژه اتوبوسهای تندرو نیز به تصرف ماشینهای شخصی درآمد. زنان، مردان و بچهها بدون توجه به اینکه در شلوغی این جشن چه حادثهای میتواند برایشان اتفاق بیفتد تا آنجا که میتوانستند خودشان را از پنجره آویزان یا از سان رووف ماشینها بیرون میکردند. مردم توقع داشتند اتوبوسها وسط خیابان و خارج از ایستگاه توقف یا مسافرگیری کنند.
ضعف حمل و نقل عمومی و سرگردانی مردم بعد از پایان جشن، موجب شد مدت زمان این جشنِ بدون برنامه طولانیتر هم بشود. در این میان حتی جای یک موسیقی خوب از سوی هنرمندان کشورمان در خیابانها خالی بود و باز هم مردم به موسیقیهای چند سال قبل خوانندههای لسآنجلسی اکتفا کردند! اگرچه در برخی نقاط محدود هم طبل و سنج صدای موسیقی این شادی ملی شد.
البته آلودگی صوتی حاصل از بوق ماشین، موتورها و شیپورها آنقدر زیاد بود که در بسیاری از مواقع صدای موسیقیهای روشن در ماشینها نیز شنیده نمیشد و در بسیاری موارد برخی مجبور میشدند، گوشهایشان را بگیرند. اگر هم کسی بیماری در خانه داشت باید این چند ساعت را تحمل میکرد.
در این میان عدهی زیادی باز هم ترجیح دادند، در جشن پیروزی ملیپوشان کشورمان به جای لذت بردن از لحظهای که در آن هستند، باز هم در فضای مجازی سِیر کنند؛ دوربین به دست بگیرند و هر لحظه را به صورت زنده برای جمع دیگری پخش کنند.
جشن شامگاه گذشته جمعیتی از چند نسل متفاوت را در کنار هم به خیابانها کشانده بود و آنچه بیش از هر چیز موجب الگوبرداری میشد، رفتارهای فرهنگی ما بود. کوچکترین این رفتار میتوانست زبالهای باشد که به جای قرار گرفتن در سطل زباله، روی زمین ریخته شد تا کمر رفتگرهایی را برای جمع کردن آن خم و شیرینی این پیروزی را برای عدهای به کاری وقتگیر تبدیل کند.
جشن پیروزی تیم ملی فوتبال کشورمان برگزار شد و نحوهی ابراز شادیها پس از این پیروزی نشان داد که مردم کشورمان این روزها بیش از هر چیز نیازمند شادی هستند؛ با این حال نحوه برگزاری این مراسم خودجوش، این نکته را هم یادآور میشود که شاید اگر شرایط برگزاری جشنهای بیشتری در کشور فراهم میشد، همه بهتر میدانستند چگونه باید یک جشن ملی را هدایت کنند تا شرایطی فراهم شود که شادی عدهای، مشکلات عدهی دیگری را فراهم نیاورد.